شيوه صحيح يافتن راهكار؛ از جايي كه خودت ايستادهاي
وقتي به دنبال راهي براي حل مشكلات ميگرديم، يكي از بحرانيترين اشتباهات ما، يافتن راهكار براي ديگران است. مثلاً قيمت طلا كه بالا ميرود، ما چنين راههايي ميجوييم: رئيس بانك مركزي بايد طلا را ارزانتر در بازار بفروشد. رئيس جمهور بايد سخنراني كند و فلان حرف را بزند. صرافيها بايد…. اينها هيچكدام «راهكارِ» ما نيست. ما عادت داريم به جاي ديگران بيانديشيم و راهكارهاي آنها را بيابيم.
راه صحيح، مبدأ و مقصد ميخواهد. راهي كه براي تو تنظيم شده باشد، راهيست كه مبدأ آن تو باشي. راهكار تو بايد دقيقاً از جايي شروع شود كه تو ايستادهاي. راهكار من نيز. راهكار من بايد از خودم شروع شود.
يكبار ديگر به مثال دقّت ميكنيم. راهكار من چه خواهد بود؟ اگر من با فلاني صحبت كنم، شايد چون با رئيس بانك مركزي آشناست، بتواند توصيه كند تا طلا را ارزان به بازار عرضه كند. من يك مقاله بنويسم در اين موضوع و براي فلان نشريه ارسال كنم. من در اينجا سخنراني كنم تا مردم در اين زمينه مطالبه كنند.
انقلاب فرهنگي عزم ملّي ميخواهد و نقش هر كدام از ما متفاوت، ما بايد راهكار خودمان را پيدا كنيم و از جايي كه هستيم حركت را آغاز كنيم. تا قيام لله نكنيم به اين زوديها نميتوانيم اميد به تغيير ساختار كفر داشته باشيم.
و در پاياني خوش: آزادسازي انرژيها و همسوسازي كاناليزه شده در ساختار
و اين فصل از نوشتار، دقيقاً محلي است كه ما پاسخ تمام سؤالهاي خود را مييابيم. وقتي كانالسازي كرديم، ساختاري كه چارچوب رفتاري بشر است، وقتي تقوامحور شده باشد، تصميمات ديگر فردي گرفته نميشود، آمد و رفت آدمها و نيروهاي انساني و مديران داني و عالي تأثيري در جهت حركت نمينهد، حالا ما آنچه را كه نياز داريم در اختيار داريم.
اينجاست كه قايقها را بايد به آب بياندازيم و جامعه حركت خود را آزادانه به انجام برساند. حالا ما مدعي جامعه باز هستيم و به زودي تمام غربيها دشمنان جامعه باز ما خواهند بود. آنها خواهند فهميد كه آزادي در جامعه اسلامي ضرورتاً به سمت و سوي حق و عدالت هدايت ميشود. مردم در اين آزادي به سمت تعالي و پيشرفت ميروند. جامعه رشد ميكند و آخرتمحور ميگردد. مردم را اينجا اگر آزاد بگذاري دنبال ثروتاندوزي و كلاهبرداري از هم نيستند. ارزشها تغيير كرده و روشها نيز.
مردمسالاري ديني در نقطهاي اتفاق ميافتد كه ساختارهاي اداره نظام، ديني باشند. وقتي باشند، ديگر خودشان رفتار خود را اصلاح ميكنند. جهت حركت جامعه پيوسته رو به هدايت است. حالا اگر حجاب را هم سخت نگيريم، از روي رقابت با هم پيوسته باحجابتر ميشوند. «حجاب» ارزش شده و هر كسي سعي ميكند بيشتر از آن داشته باشد، تا مقرّبتر باشد. كسي دنبال «ربا» نيست، زيرا سود مادي فايدهاي برايش ندارد. بانك ميخواهد كه چه كند؟ بانكدارها هم بيكار ميشوند و وامي درخواست نميشود از آنها. بايد كه تعطيل كنند و بروند كار ديگري براي خود پيدا كنند.
وقتي صحبت از جريان فعاليتهاي آزاد مردم ميشود، انرژيهاي نهفته در بشريت را در اين مرحله ميتوان آزاد كرد. خودشان اگر مثلاً در شبكه اجتماعي بروند، محتواي درست توليد ميكنند، دادههاي خوب را بازنشر كرده، مطالب ارزنده را به گوش هم ميرسانند. ديگر ناخواسته، بدون نياز به كنترل، بدون ابزارهاي بازرسي و ارزيابي و كساني كه محاسبه كنند و مراقبه، بدون پرداخت حقوق حتي، شبكههاي انساني شكل ميگيرد و گروههاي همكاري. مردم خودشان به خاطر آرمانهايشان تلاش ميكنند و سلسله مراتبي از قدرت لازم نيست تا آنها را الزام نمايد.
امروز مگر فعاليتهاي آزاد فسادآميز همگي با انحصار و فشار و هزينه به انجام ميرسد؟ كافيست به شبكههاي اجتماعي روزمان نگاه كنيم. مردم خودشان با هزينه شخصي در حال نشر اكاذيب و ابتذال و هجوهاي بيسود و فايده هستند. چرا چنين ميكنند؟ زيرا در ساختار دنياپرستانه كفر زندگي ميكنند. اين نمودار را مشاهده كنيد، درخت تصميمگيري براي نشر اطلاعات در شبكه مجازي است:
امروز بيشتر اخبار و مطالب منتشره در شبكههاي مجازي در سمت «غيرمرتبط» قرار ميگيرند و صرفاً به دليل «هيجان» آن منتشر ميگردند و بالا ميآيند. هيچ كنترلي روي صحّت اين اطلاعات صورت نميگيرد.
انسانها انرژيهاي غيرمتمركز و گستردهاي در جهان هستند. وقتي ساختارهاي اجتماعي اين انرژيها را به صورت «همسو» «آزاد» كند، آزاد شدن و سركوب نشدن از يكسو و «همجهتي» در ساختار از سوي ديگر، قدرتي بيشتر از بمب اتم در اختيار آرمانها قرار ميدهد. اين آن چيزيست كه انبياء عظام الهي نيز به دنبال آن بودند. اينكه با شهادت يا رحلت يك نبي، مردم به فساد اَعقاب خود باز نگردند و مسير حق را ترك نكنند. اين تنها در ساختارسازي ديني رخ ميدهد. اين رسالت انبياء بوده است. مردم بايد در غياب انبياء و اولياء هم بتوانند به سادگي دين خود را حفظ كنند. جامعه به آنها كمك كند براي اين منظور.
[ادامه دارد...]