به نام خدا

در پارسي‌بلاگانرژي هاي آزادشونده غيرهمسو ۱۷

شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲:۰۰ عصر

امتناع اصلاحِ بخشي در نظامي كه ساختار در آن كار مي‌كند، نه آدم‌‌ها
اين بخشي نمي‌شود. يعني چه؟ نمي‌شود بخشي از «سيستم» * را تغيير داد، بدون اين‌كه تمام آن تحت تأثير قرار نگيرد. نگرش سيستمي اين را مي‌گويد. ما با يك نظام مواجه هستيم. هر جا كه نظام هست، نظم هست، اجزاء هست و يك كلّ كه اجزاء با كنار هم قرار گرفتن آن را ساخته‌اند.
اجزاء با هم متفاوت‌اند. لاجرم بايد باشند. كاركردهاي هر يك مختلف. مثل هم باشند كلّ نمي‌سازند، نظام نمي‌شود و نمي‌تواند يكپارچه در مسير واحدي عمل كند. حالا يك بخش را بخواهي اصلاح كني، نه فقط ديگر بخش‌ها مقاومت مي‌كنند و جلويت را مي‌گيرند، كه همان بخش هم مثل فنري دوباره جاي خود باز مي‌گردد، تا رها كني. اصلاح در يك نظام به صورت بخشي غيرممكن است. ممتنع. مديري بيايد براي اصلاح واحد خودش، طرد مي‌شود. كل سيستم او را طرد مي‌كند. نمي‌پذيرد. قابل پذيرش نيست.
فضاي مجازي را بياييم اصلاح كنيم. فعلاً آموزش و پرورش را رها كن، بيا مسأله حجاب را كف خيايان حل كنيم. نه، مسجد مهم است، فضاي مجازي به كنار، همه تمركز خود را روي مسجد قرار دهيم. نشد، حوزه علميه مهم‌تر است، بايد تحوّل در نظام آموزشي آن حاصل شود. دانشگاه هم هست. فعلاً مدرسه را درست كنيم، بعد مي‌رويم سراغ باقي. مشكل اصلي مسكن است. بياييد چند صد هزار خانه بسازيم و تحويل جوانان بدهيم، ازدواج زياد بشود، مشكل طلاق را بعد حل مي‌كنيم. كودكان بي‌تربيت شده‌اند؟ مهم هست، ولي الآن جمعيت را به اندازه مطلوب برسانيم، بحث تربيت باشد بعد از آن.
خير، اين نمي‌شود. سيستم مثل يك سيني بزرگ است. قديم مي‌گفتند: «مجمع». وسط آن، دقيقاً در نقطه وسط روي ميله‌اي تيز استوار شده. مثل ترازو. از همه طرف تعادل مي‌خواهد. يك ليوان را يك‌طرف بگذاري، سوي ديگر بالا مي‌آيد و به سمت سقوط مي‌رود. برداري هم. اگر تغييري لازم باشد، ناچاري چند وسيله را با هم اضافه كني يا با هم كم. تا تعادل را حفظ كني. جامعه تعادل مي‌خواهد. جامعه يك سيستم است. امروز اين‌طور است.
وقتي با نظامي مواجه هستيم كه آدم‌ها ابزارند و قدرت در اختيار ساختار. تصميم را ساختار مي‌گيرد در راستاي آرمان‌ها و اهداف. اين‌جا «بخشي» كار پيش نمي‌رود. يك طرح كلان مي‌خواهد. «مدل‌سازي» ** لازم است. عناصر محوري شناسايي مي‌شود و ترابط آن‌ها بررسي، ملاحظه كه شد، ايراد ساختار در مي‌آيد. همان را برطرف مي‌كنند با طرحي جديد. قوانين كه تغيير كند و ساختار درست شود، به سرعت تمام مشكلات مرتفع مي‌گردد. تمام بخش‌ها.

توضيح بدنامي آدم‌‌هايي كه نقشي در خرابي نداشتند، جز عدم آشنايي با سيستم؛ از بازرگان تا روحاني
از ابتداي انقلاب درگير اين مسأله بوديم. هنوز هم. اين يك ايراد جدّي‌ست؛ چرا اكثر رؤساي جمهورمان با بدنامي كنار رفتند، در پايان كارشان؟
اگر پنج سيب از باغي بكني، اولي را باز كردي و كرم داشت، مي‌گذاري به حساب احتمال، شانس من بوده است، اتفاق است، در اصطلاح فلسفي «صُدفه» ***. اما اگر دومي را باز كردي و باز هم كرم داشت، مشكوك مي‌شوي. بلافاصله سراغ سوّمي مي‌روي، اگر صاحب باغ باشي و سوّمي را هم كرمو بيابي، بر مي‌آشوبي و فغان مي‌كشي: «آي، تمام محصولم از دست رفت!» باغدار چطور با ديدن سه سيب كرمو به قضاوت مي‌رسد و داغدار مي‌شود؟!
كار كار همان حساب احتمال است. حساب احتمال مي‌گويد كه «صُدفه» دائمي نمي‌شود، تكرار نمي‌شود. اگر شد ديگر اتفاق نيست. حادثه نيست. اگر تكرار شد علّت دارد. آن را بايد جست.
به رزومه آدم‌ها وقتي مي‌نگريم، از نخستين رئيس جمهور تا آخري، نمي‌شود راحت قضاوت كرد و همه را بد دانست. خيلي‌هايشان تلاش كردند خوب باشند، خوب رفتار كنند. اما سيستم را نمي‌شناختند. آن‌هايي كه دنبال اصلاح وضعيت زندگي مردم بودند، خواستند با ساختار غربي همراه شوند، نفهميدند كه عناصر انقلابي نظام جلوي آن‌ها خواهند ايستاد. خاتمي درست شد و روحاني و آغاز امر با رفسنجاني. آن‌هايي كه انقلابي عمل كردند، تمام ساختار كفر كه در عمق قوانين كشوري مستتر و پنهان شده، تمام قد در برابرشان ايستادگي كرد. خواستند مفسدين را نام ببرند، قوانين اجازه ندادند، خواستند عمران و آباداني كنند، تورّم گريبان‌گيرشان شد. نظام بانكداري حالشان را با تكثير اسكناس و اعتبار گرفت. احمدي‌نژاد هم قرباني اين اتفاق است. بازرگان مي‌خواست كشور در عرصه سياست آزاد باشد و غربي رفتار كند، نديد كه ملّت غرب را نمي‌خواهد. با تعجب جايگاه خود را رها كرد. اگر با هر كدام از اين آدم‌ها خلوت كني، محرم اسرارشان كه باشي، به شگفتي شايد بيايي از اين‌كه مي‌خواستند صواب كنند و كباب شد! خواستند شايد واقعاً. اما بلد نبودند. سيستم را نمي‌شناختند. اشتباه كردند. قصوري كه بدنامشان ساخت.
مثال ساختاري آن را عرض مي‌كنم. فقط يك نمونه. روزي در قانون اساسي نوشتيم كه سه قوّه داشته باشيم؛ به پيشنهاد منتسكيو. يك رئيس جمهور هم، تا مسئول هماهنگي سه قوّه باشد و بر كار آن‌ها نظارت كند. مسئول اجراي قانون اساسي باشد. مسئول و نماد تمام جمهوريت نظام باشد. خُب اين نشد. ما يك ولي فقيه هم داشتيم. چيزي كه در ساختار منتسكيو ديده نشده بود. نخست وزير به عنوان رئيس دولت با رئيس جمهور به چالش خورد. آيت‌الله خامنه‌اي *2* شكايت به امام (ره) برد و ميرحسين *3* هم از طرف ديگر. قانون اساسي بالاخره اصلاح شد و… چه؟! كدام حذف شد؟ رئيس جمهور يا نخست‌وزير؟! ظاهر اين است كه نخست‌وزير حذف شد و رئيس جمهور شد رئيس دولت. اما، اين يك اشتباه لفظي‌ست. وقتي تمام وظايف نخست‌وزير افتاد گردن رئيس جمهور، هماهنگي قوا و نظارت بر قانون اساسي هم شد وظيفه رهبري، پس در حقيقت اين رئيس جمهور بود كه حذف گرديد و نخست‌وزير نام او را به ارث برد. خُب اين چه اشكالي دارد؟ يك اسم است ديگر. خير، فقط اسم نيست. توقّع هم هست. عنوان رئيس جمهور براي فردي كه اين منصب را به دست مي‌گيرد توقعاتي همراه مي‌آورد؛ تعيين سياست‌هاي خارجي، امنيت داخلي، ارتباط با دُوَل جهان و چه و چه. اما در عمل، وقتي متوجه مي‌شود بعضي از اين تصميمات از عهده او خارج است و به دست رهبري سپرده شده، وقتي بعضي از وزرا را نبايد رأساً و شخصاً تعيين و جابه‌جا كند، به چالش مي‌خورد. ايمان آدم‌ها هم مراتب دارد، بعضي بيشتر مي‌لغزند و بعضي كمتر.
چنين مواردي كم نيست. تقصير آد‌م هم نيست. نمي‌شود همه را مقصّر دانست. ساختار از پايه ايراد دارد. غربي بوده در ابتدا، به دليل سازگار كردن با اسلام و انقلاب بخشي را بر هم زده‌ايم. انگار چوب لاي چرخ دوچرخه رفته باشد، مدام لنگ مي‌زند. زيرا ديگر يكپارچه و سازگار نيست.

------------------------------------
*  سيستم مجموعه‌اي از اجزاي مرتبط است كه در كليت خويش براي ايفاي وظيفه‌اي مشخّص در كنش متقابل و هماهنگ با محيط است. در تفكر سيستمي، سازمان‌ها مانند سيستم‌هايي هستند كه در دل يك مجموعه‌ محيطي بزرگ‌تر قرار گرفته‌اند. هر سيستم شامل ورودي، خروجي، پردازش و بازخورد است، بنابراين داشتن تفكر سيستمي براي يك مدير بسيار حائز اهميت است. به كمك يك نظارت دقيق اگر خروجي ما از خروجي مورد نظرمان فاصله‌ كم و بيش چشم‌گيري داشت، با استفاده از Feedback (بازخورد) ورودي را تغيير داده و Replanning (برنامه‌ريزي مجدّد) مي‌كنيم. تفكر سيستمي به مديران كمك مي‌كند تا ساختار، الگوها و وقايع را در پيوند با يكديگر مورد بررسي قرار دهند و تنها به مشاهده اكتفا نكنند. تفكر سيستمي مبتني بر نوعي كلّي‌نگري است كه با تحليل، قابل درك نيست. به عنوان مثال در بدن انسان، نحوه‌ رفتار چشم بستگي به نحوه‌ رفتار مغز دارد. هر زيرمجموعه‌اي كه از عناصر تشكيل شود، بر رفتار كلّ سيستم مؤثّر است و اين تأثير حدّاقل به يك زيرمجموعه ديگري از سيستم بستگي دارد. به عبارت ديگر اجزاي يك سيستم چنان به هم مرتبطند كه هيچ زيرگروه مستقلّي نمي‌تواند از آن‌ها تشكيل شود. با استفاده از تعاريف فوق نتيجه مي‌گيريم هر سيستمي را نمي‌توان به اجزاي مستقل تقسيم نمود و در نتيجه انتظار اوّليه از هدف اصلي سيستم را برآورده نمي‌سازد. در تفكر سيستمي مدير سازمان تنها به خروجي اكتفا نكرده و براي رسيدن به هدف به يكايك اجزاي سيستم توجه خاص مي‌كند.
**  خلاصه‌اي از واقعيت را مدل گويند. به بيان ديگر، نمايش مجرّد (به انگليسي: abstract) يا فيزيكي يك شيء يا سيستم (سامانه) را (از يك ديدگاه و نگاه خاص) مدل مي‌نامند. فرايند ايجاد و انتخاب مدل‌ها را مدل‌سازي ناميده‌اند. مدل‌ها، انواع گوناگون داشته (مثل مدل فيزيكي، مدل (رياضي)، مدل آماري، مدل گرافي، نرم‌افزاري، و …) و كاربردهاي حياتي متنوّع و فراواني در همه زمينه‌هاي علوم و فناوري دارند.
***  صدفه عبارت است از اينكه فرض كنيم حادثه‌ اي خودبخود بدون آنكه شيئي ازاشياء دخالت داشته باشد، به وجود آيد.
*2*  سيد علي حسيني خامنه (زاده‌ 29 فروردين 1318، مشهد) معروف به سيد علي خامنه‌اي، روحاني مسلمان، مجتهد، مرجع تقليد شيعي و امام جمعه‌ تهران و دومين رهبر ايران است. پس از پيروزي انقلاب ايران در بهمن 1357، سيد علي خامنه‌اي عضوي از شوراي انقلاب، امام جمعه تهران، و معاون وزير دفاع شد. پس از آن، يك دوره نماينده تهران در مجلس شوراي اسلامي و دو دوره رئيس‌جمهور ايران شد.
*3*  ميرحسين موسوي خامنه (11 اسفند 1320 در خامنه) سياستمدار اصلاح طلب ايراني، نقاش و معمار اهل ايران است. او يكي از نخستين اعضاي شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي و يكي از بلندپايه‌ترين اعضا و قائم‌مقامِ دبيركل اين حزب در دهه‌ شصت و نخستين سردبير ارگان حزب جمهوري، و پنجمين و آخرين نخست‌وزير جمهوري اسلامي ايران از سال 1360 تا 1368 بود. او پس از درگذشت سيد روح‌الله موسوي خميني، بنيان‌گذار جمهوري اسلامي، با تغيير قانون اساسي و حذف پست نخست‌وزيري، از فعاليت‌هاي اجرايي كناره گرفت.


[ادامه دارد...]


مطلب بعدي: انرژي هاي آزادشونده غيرهمسو ۱۸ مطلب قبلي: انرژي هاي آزادشونده غيرهمسو ۱۶

بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر19نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1387با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1375نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN