تنها راه نجات قايق توفانزده؛ بازگشت به سنّت، با تجربه كفر مدرن؛ آيا ما غرب را ميشناسيم؟
كفر، مدرن شده است. قبلاً نبود. قبلاً كفر، مدرن نبود. ما همانچه نبود را ميشناسيم. اما اين كفر جديد را، اين كفر ساختيافته و نظامساخته را اصلاً نميشناسيم. با مفاهيم اوليه آن و بنيادينش آشنا نيستيم. همين است كه هنوز قادر نشدهايم آثار ساختاري آن را كنترل كنيم.
در نظام مدرن، كفر تبديل به وصف ساختار شده است. قبلاً و پيش از اين، فردمحور كه اداره ميشد، تصميمات كه دست افراد بود، كفر هم وصف همانها. اگر يكي كافرتر بود و قساوت بيشتري داشت، چنگيز ميشد و بيشتر كشتار ميكرد. آنكه در كفر رقيقتر، وصف فرد است ديگر، حاكم هم كه ميشد، بيش از دو سه نفر را نميتوانست.
اما امروز، ساختار كافر است. اينطور بنا شده اصلاً. مهم نيست چه كسي رئيسجمهورشان باشد، يا صدراعظم. جناحها هم تأثير چنداني ندارند. به قول خودشان سرمايه ترسوست. سرمايه است كه تصميم ميگيرد. اگر بهترين آدم دنيا هم باشد، صدراعظم كشورشان شود، نميتواند به مردم فلكزده و بيچاره كشورهاي آفريقايي كمك كند، زيرا ساختار اجازه نميدهد. ساختار بر مبناي نظريه «منفعت شخصي» چيده شده، ماكياولي طراحي شده، اسميتيست، نميتواند به نفع كودكان گرسنه آفريقا از پيماني خارج شود، سرمايه اجازه نميدهد. تصميم با سرمايه است.
راه ما چيست؟ بازگشت به سنّتهاي ديني خودمان؛ تقوا. هدف و آرمان ما سود و منفعت بيشتر نيست. دنبال رفاه بيشتر نيستيم. دنياپرست اصلاً نيستيم. ما بايد به ايمان خويش و تاريخي خود باز گرديم. چون كلام اقبال بزرگ *:
پس چه بايد كرد اي اقوام شرق باز روشن مي شود ايام شرق
در ضميرش انقلاب آمد پديد شب گذشت و آفتاب آمد پديد
يورُپ از شمشير خود بسمل فتاد زير گردون رسم لاديني نهاد
در نگاهش آدمي آب و گل است كاروان زندگي بي منزل است
روح شرق اندر تنش بايد دميد تا بگردد قفل معني را كليد
اما اين بازگشت بايد با ابزاري نو باشد، با شيوهاي جديد، با تجربهاي كه از كفر مدرن آموختهايم؛ وصفسازي براي جامعه و نظام. ما بايد تقوا را «وصف نظام» كنيم، همانطور كه كفار كفر را كردند. طوري كه بدترين آدمها اصلاً نتوانند در سيستم بالا بروند. اصلاً جايي براي آنها نباشد. به نفعشان اصلاً نباشد. نخواهد اصلاً خودشان كه در سيستم اسلامي مدير باشند، مديريت آنچنان پرهزينه، كه دنياپرستان را طرد كند. ما بايد تقوا را وصف ساختار اداره كشور كنيم، با تمام مفاهيم و معاني و راهكارهاي اخلاقيمان. تمام فضايل اخلاقي بايد وصف نظام شود؛ صداقت، عدالت، رفق و مدارا، اشداء علي الكفار و…. چطور ممكن است؟ ما تحت فشار كفر هستيم امروز. آنچه به آنها اعطا شده سبب اين فشار است. مؤمنين بايد حركت كنند. وقت پيشرفت رسيده است. تلاش ميخواهد. موضوع تلاش چيست؟ بازگشت به مباني ايماني البته با تجربه مدرن! انقلاب بايد «ساختار متّقي» بسازد، در مقابل «ساختار كفر».
----------------------------------
* محمد اقبال لاهوري يا علامه اقبال (به اردو: علامه محمد اقبال) (18 آبان 1256 سيالكوت تا 1 ارديبهشت 1317 لاهور) شاعر، فيلسوف، سياستمدار و متفكر مسلمان پاكستاني بود كه اشعار زيادي نيز به زبانهاي فارسي و اردو سرودهاست. اقبال نخستين كسي بود كه ايده يك كشور مستقل را براي مسلمانان هند مطرح كرد كه در نهايت منجر به ايجاد كشور پاكستان شد. اقبال در دوران جنگ جهاني اول در جنبش خليفه كه جنبشي اسلامي بر ضد استعمار بريتانيا بود، عضويت داشت. وي با مولانا محمد علي و محمد علي جناح همكاري نزديك داشت. وي در سال 1920 در مجلس ملي هندوستان حضور داشت. اقبال همواره كوشيدهاست كه مردم را آگاه كرده و از بند استعمار برهاند؛ ازاين رو نگاهي ژرف به كشورهاي استعمارشده اسلامي پيرامون خود داشت و با نظر به ويژگيهاي سياسي آن زمان و انديشههاي اسلامي، او پذيرش ويژهاي پيدا كرد. دليل ديگر چهره فرامرزي وي را ميتوان در پيوستگي فرهنگي و تاريخي و مذهبي كشورش با برخي كشورهاي همسايه مانند ايران و افغانستان دانست.
[ادامه دارد...]