منظور «ميل» از «آزادي» و تلاشي خستگيناپذير
«جان استوارت ميل» * انسان زحمتكشي بود. او كه از سه سالگي درسهاي كشيشي را آغاز كرد، تا آخر عمر بر سر آرمانهاي خود ايستاد و تحوّلي بزرگ را در تمدن غرب رقم زد. البته نه آرمانهايي كه به كار انسان مسلمان بيايد.
اين عبارت از اوست: «از اين رو در قرآن است، نه در انجيل ما، كه ما اين آيه آسماني را ميخوانيم: هر آن فرمانروايي كه مردي را به منصبي بگمارد در حالي كه خود بداند در قلمرو حكومتش مرد ديگري هست كه صلاحيتش براي احراز آن منصب بيشتر است، چنين فرمانروايي مرتكب معصيت بر ضد خدا و دولت وقت ميگردد» **
او كسيست كه سالها براي «آزادي» مبارزه ميكند و براي همين منظور به مجلس انگليس راه يافته و دهها سال شعار خود را تكرار مينمايد، تا قوانين آن را به تصويب ميرساند و ساختارهايي را پديد ميآورد كه نهضت رنسانس به آن نياز داشت تا مستدام بماند. اين آزادي در حقيقت رها كردن انرژيهاي انباشته اجتماعي بود كه تا پيش از آن توسط فئودالها و ملاّكان و به قول خودمان خوانين، سركوب و مهار ميشد. چه كه اگر نميشد، براي ثروتاندوزي و كفر آنها خانمانبرانداز مينمود. اما، پس از طراحي ساختار كفر، وقتي نهاد اجتماعي به نحوي سامان يافت كه ثروتاندوزي و فاصله طبقاتي «وصف» نظام كفر شد، ديگر نيازي به چنين جبرهايي نبود.
امثال جان استوارت ميل براي آزادياي قيام كردند كه ديگر نيازي به سركوب آن احساس نميشد. نظام بانكي و نظام مديريت كارخانهها و نظام آموزشي و دانشگاههايي كه براي خدمت به كارخانهها تأسيس شده بودند، همگي به خوبي ميتوانستند افسار جامعه را دست گرفته و در مسير دنياپرستي سوق دهند. اين چنين آزادياي كمك ميكرد تا قدرتهاي انساني، بيشتر و بهتر در خدمت ساختارهاي اين نهاد، يعني كفر، قرار بگيرد.
عناصر ساختاري «انباشتمحوري» «اسميت» در مسيردهي آزاد
اساس و بنيان ساختاري كه كفر مدرن را سازماندهي كرد توسط «آدام اسميت» *** طراحي شد. او كه درس كشيشي نيز خوانده بود، براي نخستين بار نظام بانكي ربامحور مبتني بر پول اعتباري يا همان اسكناس را تحليل و توصيف كرد و مدعي شد با انباشتگي پول و سرمايه در نزد بخشي از اشراف و متموّلين جامعه، بيكاري به صفر ميرسد و اشتغال كامل سبب خواهد شد ثروت كشور به بالاترين حدّ قابل تصوّر و ممكن برسد.
اسميت كه پدر علم اقتصاد ناميده ميشود در كتاب «ثروت ملل» **** نوعي از تعادل بازار را تعريف كرد كه گويا توسط يك دست نامرئي هدايت و كنترل ميگردد و نيازي نيست تا دولتها و ساختارهاي قدرت در آن دخالت نمايند. كافيست انسانها را در اين تنازع بقا رها كني، تا به صورت طبيعي در يك توازن جبري و غيرارادي قرار بگيرند؛ توليد، متناسب با مصرف شده و نرخ كار، متناسب با نياز كارفرما.
او به عنوان بنيانگذار اقتصاد آزاد و ليبرال معتقد بود اگر سرمايه را رها كني، به دليل اينكه انسانها ذاتاً دنبال نفع شخصي خود هستند و بر هم انباشتگي نفع شخصي انسانها به نفع عمومي منجر ميشود، كشور به صورت خودبهخودي در بهترين وضعيت قرار ميگيرد و علّت نابسامانيهاي اقتصادي، فشارهاييست كه بر اين بازار آزاد وارد ميشود و آن را از تعادل خارج ميكند.
اين يعني اختراع يك «نهاد» جديد كه «ثروتاندوزي» را محور زندگي بشر قرار ميدهد و جوامع بشري را «اقتصادمحور» تعريف ميكند. وقتي «پول» اصل ميشود، معنويات و اخلاق و تمام ارزشهاي انساني به محاق رفته و در ذيل ارزشهاي مادي تعريف ميگردد. او ساختاري را طراحي كرد كه بنمايه آن كفر است و همچون يك قايق به صورت طبيعي تمام سرنشينان خود را به سمت رفتارهاي ضدديني سوق ميدهد.
چگونگي تقابل «مكانيزم بازار» با «مكانيزم كار» و نگراني «ماركس»
اشتغال كامل هرگز اتفاق نيافتاد. ادعاي آدام اسميت هيچوقت محقق نشد. هميشه بخشي از نيروي كار جامعه بيكار بوده و نميتوانستند سهمي از بازار كار در اختيار داشته باشند.
«ماركس» *3* متوجه اين نقص ساختاري شد و تلاش كرد با تكيه بر منطق ديالكتيك و تضادمحور هگل بتواند اين مشكل اقتصادي را كه بر تمام جامعه غرب سايه انداخته بود حل كند.
در زمان او، كارخانهدارها با كمك ضوابط و قوانيني كه مجلسها و دولتها براي امنيتشان تأمين ميكردند و براي تدارك سود و رباي وامهايي كه بانكدارهاي نزولخوار بر آنها تحميل، فشارهاي غيرقابل تحمّلي را بر كارگران وارد ساخته و با ساعتهاي كار زياد، پرداخت كم دستمزد، محيط كار بسيار ناهنجار و غيربهداشتي و رفتارهاي غيرانساني، آنها را رسماً به بردگي گرفته بودند.
ماركس نتوانست در مقابل اين همه ظلم خاموش بنشيند و تلاش كرد با ارائه نظريهاي جديد در تحليل رفتار پرولتاريا *4* و كارگران بيكار و طراحي سنديكاها *5* و اتحاديههاي كارگري، ساختاري اشتراكي *6* براي اقتصاد ارائه كند. اقتصادي كه محور نهاد اجتماعي غرب شده بود. غرب دنياپرست اينبار روشي جديدتر و اصلاحشده براي دنياپرستي اقتصادمحور به دست آورده بود كه انقلابهاي بزرگي در عالم پديد آورد. اتحاد جماهير شوروي *7* از مقتدرترين آنها بود.
هر دو شيوه اسميت و ماركس در يك چيز شريك بودند و تفاوتي نداشتند؛ چارچوبي بودند سخت و خشك كه انسانها نميتوانستند از آن خارج شده و تخطّي كنند. اساساً غرب مدرن با طراحي همين ساختارهاي رفتارساز است كه توانست به اين پيشرفتهاي سريع برسد. ساختارهايي كه «فردمحور» نيستند و با آمد و شد آدمها تغيير رويه و سمت و سو نميدهند. آنقدر ميمانند و كنترل ميكنند، تا زماني كه ايرادي در آنها پيدا شده و بازطراحي و اصلاح شوند.
-----------------------------
* جان استوارت ميل (به انگليسي: John Stuart Mill)(زاده 20 مه 1806 در لندن - درگذشته 8 مه 1873 در آوينيون)، فيلسوف بريتانيايي سده نوزدهم است. او گذشته از آن كه نويسنده بود و در زمينه منطق، شناختشناسي، اخلاق و اقتصاد قلم ميزد، در عرصه سياست نيز فعال بود. ميل دورهاي دراز كارمند كمپاني هند شرقي بود و چندي هم رئيس آن شد. در دهه 1860 او نماينده مجلس عوام در پارلمان بريتانيا شد و به دفاع از سياست ليبرال در مسائل قانونگذاري و آموزش همت نهاد. نوشتههاي سياسي ميل در باره مسائل مربوط به حقوق و آزادي سياسي، حكومت پارلماني و جايگاه و پايگاه زنان در جامعه بوده است. ميل در شناختشناسي قائل به تجربهگرايي و در فلسفه اخلاق فايدهگرا بود. مكتبي كه بنيادگذارانش جرمي بنتام و پدرش جيمز ميل بودند.
** رساله درباره آزادي، جان استوارت ميل، ترجمه: جواد شيخالاسلامي، ناشر: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، ص134
It is in the Koran, not the New Testament, that we read the maxim—"A ruler who appoints any man to an office, when there is in his dominions another man better qualified for it, sins against God and against the State." (On Liberty, John Stuart Mill, The Walter Scott Publishing, p93)
*** آدام اسميت (5 ژوئن 1723 - 17 ژوئيه 1790) فيلسوف اخلاق گراي اسكاتلندي در دوران روشنگري اسكاتلند است كه از او به عنوان پيشگام در اقتصاد سياسي و «پدر علم اقتصاد مدرن» ياد ميشود. وي همچنين از نظريهپردازان اصلي نظام سرمايهداري مدرن بهشمار ميرود. اسميت ايدههاي خود در زمينه اقتصاد را در كتاب ثروت ملل خود به تفصيل شرح دادهاست. اين نخستين كتاب مدرن علم اقتصاد و شاهكار آدام اسميت محسوب ميشود.
**** ثروت ملل، آدام اسميت، ترجمه سيروس ابراهيمزاده، انتشارات پيام، 1357
*3* كارل هاينريش ماركس (به آلماني: Karl Heinrich Marx) (زاده 5 مه 1818 در شهر تري ير پروس - درگذشته 14 مارس 1883 در لندن، انگلستان) متفكر انقلابي، فيلسوف، جامعهشناس، شاعر، تاريخدان، اقتصاددان آلماني و از تأثيرگذارترين انديشمندان تمام اعصار است. او به همراه فردريش انگلس، مانيفست كمونيست (1848) را كه مشهورترين رساله تاريخ جنبش سوسياليستي است منتشر كردهاست. ماركس همچنين مؤلّف «سرمايه» مهمترين كتاب اين جنبش است. اين آثار بههمراه ساير تأليفات او و انگلس، بنيان و جوهره اصلي تفكر ماركسيسم را تشكيل ميدهد. «تاريخ همه جوامع تا كنون، تاريخ مبارزه طبقاتي بودهاست.» از جمله مشهورترين جملات ماركس درباره تاريخ است كه در خط اوّل مانيفست كمونيست خلاصه شدهاست.
*4* پرولِتاريا (تلفظ /p??.le.ta.?ja/ از واژه لاتين proletarius، به معناي فرزندمند، از Proles به معناي فرزند) اولين بار در امپراتوري روم، در قرن ششم پيش از ميلاد، پديدار شد. در آن زمان به موجب قانون، زمينداران و ديگر طبقات ميبايست با پرداخت ماليات يا خدمت سربازي به دولت خدمت كنند. و آناني هم كه چيزي نداشتند تا به دولت بپردازند، ميبايست فرزندان خود را به خدمت دولت بفرستند. اين كلمه در سده دوم ميلادي ناپديد شد و در سدههاي پانزدهم و شانزدهم به معناي مردمي كه زمين خود را از كف داده و تنها با نيروي كار خود زندگي ميكنند، به كار رفت. اما در سده نوزدهم نويسندگان سوسياليست مانند سيسموندي، كابه، لويي بلان و پرودون آن را دوباره به كار بردند، و كسي كه آن را رواج عام بخشيد يك نويسنده اجتماعي آلماني به نام لورنتز فن اشتاين (Lorenz von Stein) بود. ماركس در كتاب «مانيفست كمونيست» (1848) تعريفي از پرولتاريا به دست ميدهد: «مقصود از پرولتاريا طبقه كارگران مزدور جديدي است كه مالك هيچ وسيله توليدي نيست و نيروي كار خود را براي تأمين زندگي ميفروشد.»
*5* برخلاف اتحاديه صنفي، سنديكا يك تشكيلات خودگردان از افراد، بنگاههاي اقتصادي، شركتها يا افراد حقوقي است كه براي اين متشكل ميشوند تا منافعي كه در آن سهيم هستند را ارتقاء دهند. در اكثر موارد هدف اين تشكلها اين است كه سود اقتصادي خود را به حداكثر برسانند.
*6* كلكتيو (Collective) به گروهي از افراد اطلاق ميشود كه حداقل داراي يك هدف يا محرك مشترك هستند يا مشتركاً بر روي يك پروژه خاص همياري ميكنند تا به يك هدف مشترك دست يابند. تفاوت يك كلكتيو با يك تعاوني در آن است كه اعضاي كلكتيو لزوماً بر اساس منفعت يا پس انداز اقتصادي دور هم جمع نشدهاند (البته ممكن است كه منفعت اقتصادي هم جزءي از هدف مشترك باشد). يكي از مشخصههاي بارز كلكتيو، سهيم كردن اعضا در اعمال قدرت و تصميم گيريهاي سياسي و اجتماعي است. اعضاي داراي رأي مساوي هستند و غالباً تصميمات بر اساس اتفاق نظر كل اعضا گرفته ميشود.
*7* اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي يا بهطور خلاصه شوروي، اتحاديه سوسياليستي بود در اوراسيا كه متشكل از روسيه و چندين جمهوري متحد، كه از زمان تأسيس در سال 1922 تا زمان انحلال در سال 1991 بخش بزرگي از شرق اروپا و شمال آسيا را در برميگرفت و پهناورترين كشور جهان شناخته ميشد. در دهه 1980 آثار فروپاشي اتحاد جماهير شوروي ظاهر شد و بالاخره در 1991 اين كشور رسماً منحل شد و به چند كشور ديگر تجزيه شد. پس از فروپاشي 15 كشور جديد تأسيس شدند و فدراسيون روسيه وارث حقوقي شوروي شد.
[ادامه دارد...]