جبرِ تحوّل
رشد بشر هرگز متوقف نشده. همين دليل بوده كه در ازمنه مختلفه انبياء متعدده ارسال شدهاند. هر دورهاي رسولي و هر رسولي، مسلكي متعاليتر از گذشتگان. قدمقدم بنا بوده تا انسان را به رشد برسانند و قرب الي الله.
تحوّل و تغيير جبريست و خارج از اختيار بشر. ما نميتوانيم جلوي آن را بگيريم و مانع آن شويم. نبايد هم. ما بايد با تحوّلات و پيشرفتها همراه شده و آن را در خدمت بندگي خدا در آوريم. اگر كوتاهي كنيم، حركتي كه به سمت رشد بشر است كند ميشود و پيشرفتهايي كه بايد در آينده رقم بخورد، به تأخير ميافتد. نه اينكه نيافتد، ديرتر شايد. بايد زمان خود را بشناسيم، از گذشته درس بگيريم و براي تحوّل برنامهريزي كنيم.
فقهاي محدّث
تحوّلات فقه شيعه و فقهاي آن نيز پيوسته روي داده. به آغاز آنكه بنگريم، با محدّثين بزرگي روبهرو ميشويم؛ عليابنابراهيم صاحب تفسير قمي، شيخ صدوق و پدرش ابن بابويه، كليني صاحب كافي، ابن قولويه استاد شيخ مفيد.
اين بزرگان بيش از آنكه فقيه باشند، فقه مصطلح امروزي، راوي حديث بودند. در دورهاي كه حديث و روايت آن به تنهايي ميتوانست پاسخگوي نيازهاي مردم مؤمن و معتقد به ولايت اهل بيت عصمت و طهارت (ع) باشد.
اجتهاد در شيعه
تحوّل اما رخ داد. شيخ مفيد واژه «اجتهاد» را تطهير كرد و از آنچه مرسوم ميان عامّه بود نجات داد. اجتهاد ديگر اجتهاد به رأي نبود. اجتهاد عملي فقيهانه شد، تا زواياي كمتر آشكار حديث را دريابد و مشكلاتي را كه با ظاهر حديث حل نميشد، از رهگذر منظومه احاديث و تعامل آنها و بهرهگيري از قواعد عقلي حل كند. اگر اين تحوّل صورت نميپذيرفت، دوره غيبت و عدم حضور معصوم (ع) مشكلات مهمي در كشف احكام شرعي از احاديث پديد ميآورد.
شيخ مفيد، سيدمرتضي علم الهدي، سلاّر ديلمي داعيهدار عصر طلايي آغاز فقه مصطلح و اجتهادي در شيعه بودند. بابي كه تا پيش از آنها باز نبود در قرن چهارم هجري قمري به روي ما گشوده شد.
اولين حوزه علميه شيعي
اما تا پايان اين دوره، همچنان فقهاي شيعه حوزه علميه مستقلي از دستگاه علمي فقه عامه نداشتند و نظام آموزشي مستقلي تدارك نكرده بودند.
شيخ طوسي، شيخ الطائفه، تحوّلي بزرگتر را رقم زد و بناي حوزه علميه شيعي را در نجف اشرف بر پا داشت. جامعه شيعه انسجام بيشتري يافته، حمايت از فقه و فقيه زياد شده، فرصتي طلايي تا دستگاه علمي قدرت يابد.
قرن پنجم هجري عصري شد كه طلاب علوم ديني ميتوانستند در حوزه علميه نجف اشرف به تحصيل فقه اهل بيت (ع) بپردازند و به مدارج علمي اعلي در اجتهاد دست يابند. آنچه امروز به نام حوزه ميشناسيم، ميراثي از اين تحوّل بزرگ به دست اين فقيه بزرگ است.
علاوه بر اين، شيخ مكتب جديدي را در فقه شيعه پي ريخت. پختگي و جامعيت و گستردگي تحوّلي كه در علم اصول فقه و به تبع آن در فقه بنا نهاد. نخستين كتابهاي اصولي در اين دوره تدوين شد.
تقليدِ مجتهدين*
عظمت فقهي شيخ طوسي تا صد سال بر حوزه علميه نجف سايه انداخت. تمامي شاگردان وي و شاگردان آنها آراء فقهي شيخ را تكرار ميكردند و تغييري در آنها را بر نميتافتند. اين امر پاسخگويي به نيازهاي جامعه را دشوار ساخت. زمان كه گذشت، نيازهاي جديد كه آمد، ديگر فتاواي شيخ كافي نبود. اما شاگردان شيخ همچنان بر آراء وي ابرام داشتند.
در قرن ششم هجري قمري، ابن ادريس حلّي اين دوره فترت اجتهادي را شكست. او فقه را وارد مرحله جديدي كرد و راه را براي نقد ديدگاههاي شيخ گشود. از رهگذر اين تحوّل، بزرگاني چون محقق حلّي وارد فقه شيعه شدند و آثار پربركتي بر جاي نهادند.
محقق حلّي و خواهرزاده او علاّمه حلّي و فرزند علاّمه؛ فخرالمحققين، همچنين شهيد اول شاگرد فخرالمحققين ديگر فقهايي بودند كه راه اجتهادي باز شده توسط ابن ادريس را پي گرفتند و در سدههاي بعد، فقه شيعه را به تعالي رساندند.
--------------------------
* در نگارش بخشهاي تاريخي اين نوشته از مباحث طرح شده در راديوي معارف تحت عنوان «بررسي تحوّلات فقه اماميه» در سال 1394 توسط استاد اكبرنژاد استفاده كردهام.
[ادامه دارد...]