زمين؛ منشأ توليد
پدر سرمايهداري نوين، منشأ توليد را «زمين» ميدانست. تمام كارهاي مولّد به زمين ختم ميشود. نجاري كه ميز ميسازد، چوب را از درختبري خريده است كه او از درختي بريده است كه از زمين برآمده. خياط پارچه را از بافنده ميخَرد و او نخ را از ريسنده و او از دامداري كه پشم ميفروشد و يا كشاورزي كه پنبه. اگر هم مصنوعي باشد از پتروشيمي كه نفت خام را از زمين بيرون آورده.
زمين در نظر اسميت مبدأ ثروت است و هر چه توليد باشد، ته آن به زمين بند است؛ كشاورزي، دامداري، معدن و صنعت.
گدايان خدمتگزار
پس مشاغل ديگر چه؟ آنهايي كه كارشان مولّد نيست چطور زندگي ميكنند؟ ماجرا از همينجا كمكم آغاز ميگردد. از جاييكه عدهاي محصول توليد نميكنند، بلكه فقط خدمت.
كشاورز مثلاً، روزي يك هويج اگر برداشت كند، خُب خودش ميخورد. اگر دو تا برداشت كند چه؟ يكي را به همسايهاش ميتواند بدهد، كسي كه توليد نكرده است. اما چرا بايد اين كار را انجام دهد؟
شغلهاي خدماتي از همينجا درست شدهاند. كارهايي كه كشاورز به آنها نياز دارد. فرصت براي نظافت منزل ندارد، يك هويج به همسايه غيرمولّد ميدهد تا منزل او را تميز كند. وقت يا توان آموزش فرزند خود را ندارد، هويج اضافه را ميدهد تا آنكه توان توليد محصول ندارد، فرزند او را آموزش دهد.
به اين ترتيب فرد مولّد هزينه زندگي افراد غيرمولّد را تأمين ميكند.
پيدايش شهرهاي غيرمولّد
اما اين روند تا كجا ميتواند ادامه پيدا كند؟ روند تأمين غيرمولّدها توسط مولّدها؟ اين را آدام اسميت متوجه نبود. اينكه سنگبناي اقتصاد آزادش تا كجا پيش خواهد رفت.
شهرها كه بزرگ شدند، شدند مأمن افراد غيرمولّد. به قول امروزيها شغلهاي خدماتي. اگر چه امروز ارائه خدمت را نيز «توليد» مينامند، ولي، از نظر اسميت، پدر كاپيتاليسم، هيچ كار خدماتي به توليد ثروت نميانجامد.
نيازهاي اصلي مردم شهر را چه كسي تأمين ميكند؟ كشاورز چند هويج اضافه داشت كه قرار بود بدهد براي تأمين خدمات خودش. اما اين همه شهروند، آيا خوراك همه اينها را هم بايد تأمين كند؟
مصرف بيش از توليد
خدمات افزايش يافت. كارهاي خدماتي يعني. در دنياي امروز نيروي انساني غيرمولّد بيش از مولّد شده و نيازهاي اصلي تمام اين نيروها به محصول را بايد همان اندك نيروي مولّد تأمين كنند. اين چطور ميشود؟
البته كه ابزار آمده. فنآوري ايجاد شده. كشاورز ديگر تراكتور دارد و كمباين. ابزارهايي كه راندمان توليد را بالا ميبرد. كشاورز امروز هزار برابر گذشته محصول توليد ميكند. با همان ميزان ساعت كار گذشته. اما چرا ثروت او از گذشته بيشتر نشده است؟
[ادامه دارد...]