«مراقب باش دستشويي رو كثيف نكني، تازه شستيمش!»
اين را سيدمرتضي گفت
به سيداحمد
ولي
دستشويي را كه «من» شستم
تنهايي
همين امروز صبح
پس چرا نسبت ميدهد به «ما»؟!
خب الحمدلله
اثر كرده
رفتار تربيتيام
عمداً
ميخواستم تا ياد بگيرند
خدا را شكر كه گرفتهاند
از كودكيشان اينطور سخن ميگفتم
هر وقت كاري انجام ميدادم
با «ما»:
بچهها خونه رو كه جاروبرقي كشيديم...
اتاق رو كه تميز كرديم...
وقتي كاري كه مربوط به خانه بود
به نظافت
به كارهاي عمومي منزل
نسبت ميدادم به خانواده
به همهمان
هنوز هم
تا خودشان را داخل بدانند
بدانند مربوط به خودشان است
سهيم هستند
مثلاً:
- سيدمرتضي، امروز اسباببازيها رو مرتّب كرديم، دوباره به هم نريز ديگه!
كودكان وقتي خودشان را
در
تميزي خانه سهيم بدانند
آن را كثيف نميكنند
مالِ خودشان است ديگر
كودكان اموالِ خودشان را دوست دارند! :)
قال مولانا (ع): «مَنْ أَيْقَنَ بِالْخَلَفِ، جَادَ بِالْعَطِيَّةِ» (نهجالبلاغه، ح138)
كسى كه يقين به پاداش دارد، در بخشش سخاوتمند است. (ترجمه مكارم)
نظرات
نوري: با تشكر فراوان حرف هايتان تازگي داشت هيچ كس تابحال نگفته بود مسلما آدم اگر زمان صرف يك موضوع كند در آن عميق تر مي شود تا اينكه همزمان دو موضوع.
البته اگر اين دو مرتبط باشند چي؟ مثلا فلسفه و كلام اسلامي در دانشگاه! ميدانيد آخر براي اينكه پاي آدم به كرسي هاي تدريس دانشگاه باز شود مدرك دانشگاهي نياز دارد اساتيد روحاني خود ما در دانشگاه همه مدرك دانشگاهي دارند و به حق بعضي شان واقعا موثر كار مي كنند در مقام يك استاد دانشگاه كه روحاني هم هست.
و يك سوال حوزه چه كارهايي را نكرد كه انقلاب زمين گير شد؟ الان اگر يكي بخواهد به حوزه برود و دقيقا همين مشكل را حس كرده باشد رسالتش چيست؟ دقيقا بايد چه تحولي ايجاد كرد؟
يكشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۸ - ۹:۱۱ صبح
پاسخ: فرموديد: «براي اينكه پاي آدم به كرسي هاي تدريس دانشگاه باز شود مدرك دانشگاهي نياز دارد». احسنت! درست است. يعني دانشگاه رفتن براي مدرك آن است. و گرنه اطلاعاتي را كه در طول چهار سال در اختيار شما قرار ميدهند ميتوانيد با مطالعه همان كتابها در زماني بسيار كوتاهتر به دست بياوريد. البته كه همين است. شما وقتي بخواهيد حج تشريف ببريد، پاسپورت نياز داريد. اگر بگويند چهار سال كلاس شركت كن تا پاسپورت بدهيم، خب البته كه بايد شركت كنيد. ياد جملهاي از متدايمون افتادم كه در فيلم ويلهانتينگنابغه گفت: «you dropped a hundred and fifty grand on a fuckin’ education you coulda\ got for a dollar fifty in late charges at the Public Library». «صد و پنجاه دلار براي آموزشي پول ميدي كه با يك دلار و پنجاه سنت حق عضويت كتابخانه عمومي ميتوني به دست بياري!» روزي كه حضرت امام (ره) قيام خود را آغاز كرد، بخشي از حوزه مقاومت كرد. هم در نجف و هم در قم. كساني كه معتقد بودند «نميشود». بعد وقتي كه شد، بعضي از قم هجرت كردند و به مشهد رفتند و آنجا را كردند سنگر مقابله با نظام اسلامي، زيرا معتقد بودند «نخواهد شد». كمك نكردند. به چه چيز؟ به اينكه حكومت «اسلامي» بشود. حكومت اسلامي به احكام اسلامي نياز دارد. احكام براي «فرد» نيست. احكام براي «جامعه» است. پروردگار از روز اولي كه انبياء را ارسال كرد، براي تشكيل جامعه بود. وعدهاي كه به حضرت ابراهيم (ع) ميدهد «امت» است. خب هزار سال اين امكان براي پيروان اهل بيت (ع) فراهم نشد. حالا كه شده، حوزه بايد فقه حكومت را ارائه ميكرد. اما حوزه، بزرگان، كنار كشيدند و فقط به انتقاد اكتفا كردند. زيرا گمان ميكنند: «شدني نيست!». اكنون هم تلاش ميكنند دامن خود را از نظام دور كنند، تا اگر خداي نكرده اين نظام از دست رفت، نگويند اين حوزه مرتبط با نظام بوده و بايد از بين برود. متأسفانه اين جريان در حوزه علميه ما خيلي قدرتمند است. براي اطلاعات بيشتر پيشنهاد ميكنم اين سخنراني را با دقت گوش بفرماييد كه خيلي حقايق در آن بيان شده:
http://yon.ir/FUcVS در پناه خدا.
نوري: سلام آقاي موشح
سوالم بي ارتباط با مطلب بالاست ولي...
شما تحصيلات دانشگاهي هم داشتيد؟ اگر بله چه رشته اي؟
و اينكه در كل تحصيل همزمان حوزه و دانشگاه رو چطور مي بينيد؟
شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۲:۵۲ صبح
پاسخ: سلام. من يك باور دارم كه پاسخ همه اين سؤالات در آن نهفته است: «علم براي علم نه!» كه البته براي مدرك هم نه. پس هر فرد بايد به برنامه زندگي خود بنگرد. ميخواهد چه كند؟ براي اين كاري كه ميخواهد انجام دهد چه اطلاعاتي نياز دارد؟ آن اطلاعات در كجاست كه برود و ياد بگيرد؟ اگر لازم است هم حوزه و هم دانشگاه را بكاود، پس بايد هر دو را طي كند. يادم هست روزهايي كه ميخواستم به حوزه بيايم، تمام اعضاي خانواده مخالف بودند، سخت! بعد كه در كار انجام شده قرارشان دادم، اصرار داشتند كه همين شهر تهران بمان و درس بخوان، چرا قم؟ عرض كردم: اگر ميخواستم متخصص فيزيك شوم، ميرفتم آمريكا تا از بهترينهاي فيزيك درس بگيرم. زيرا، نميخواهم وقت تلف كنم كه، ميخواهم تا تهش پيش بروم. مسأله اين است: ما از علم چه ميخواهيم؟ اگر فقط مدرك، اين اتلاف عمر است. و اگر خود علم را، بايد براي آن هجرت كنيم، زحمت بكشيم، ته آن را پيدا كنيم. تعجب ميكنم كه ميبينم بعضي مثلاً ليسانس رياضي ميگيرند، بعد فوق ليساني مثلاً علوم قرآني! آيا واقعاً به صرف عمر براي اين دو رشته نياز داشتند؟ يا در يكي وقت تلف كردهاند؟ مسأله اين است: ما چند بار زندگي ميكنيم؟ چقدر براي تحصيل وقت داريم؟ علوم امروزه عمق زيادي دارند، اگر من بخواهم وقتم را در دو علم صرف كنم، آن هم تخصصي، آيا همانقدر عمق علمي پيدا ميكنم كه يك نفر ديگر در يكي از آنها؟ پس من هميشه در هر دوي آنها عقب خواهم بود، از كساني كه تمام وقت خود را صرف يكي از آنها كردهاند. البته ميدانم كه امروزه آنچه در كشور ما اهميت دارد «علم» نيست. كارآمدي آن هم نيست. معمولاً كارآمدي «مدرك» آن است. البته كه اگر دو مدرك يا سه مدرك داشته باشد، موفقتر است. پذيرفتهتر در جامعه. اين امر قابل انكاري نيست! من تحصيلات دانشگاهي نداشتم. به اصرار خانواده البته و چون خودشان دفترچه خريده بودند، سال 1376، با پايان دبيرستان، در كنكور شركت كردم. رشته الكترونيك دانشگاه فارابي پذيرفته. ولي من دنبال درد ِ انقلاب بودم و اعتقاد داشتم مشكل انقلاب اسلامي در حوزه است. به همين جهت آمدم قم. ميخواستم راه امام خميني (ره) را ادامه دهم. با اين هدف. دانشگاه نرفتم هرگز. نه اينكه دانشگاه را خوب ندانم، بلكه در مسير خود نديدم. موفق باشيد. (امروز هم معتقدم حوزه علميه است كه انقلاب اسلامي را زمينگير كرده است!)