ظاهرش نه چندان
ولي طعم
حرف نداشت
كيك باقلوايي
كيكي كه مريم تنهايي تهيه كرد
واقعاً عالي
حقيقتاً
چه بافت جالبي
اصلاً يك طور خاصي
متفاوت از كيكهاي ديگر
نكتهها چقدر مهماند
دستور كلّي را ما همهمان ميدانيم
آرد است و آب و تخممرغ
اما
چيزهايي در كلاس ياد گرفته
كه هرگز نشنيده بودم
نديده
همين نكات تفاوت ايجاد ميكند
بين عادي و عالي
بين ظاهر و باطن!
هميشه همين است
همهجا همين
تفاوتها به نكات كليديست
در اخلاق مثلاً
و گرنه همه انساناند
در كليّت مثل هم
در ظاهر مثل هم
مراعات چند نكته
باطن بعضي را متفاوت از ديگران ميسازد!
قال الأمير (ع): «كَانُوا قَوْماً مِنْ أَهْلِ الدُّنْيَا وَ لَيْسُوا مِنْ أَهْلِهَا، فَكَانُوا فِيهَا كَمَنْ لَيْسَ مِنْهَا؛ عَمِلُوا فِيهَا بِمَا يُبْصِرُونَ وَ بَادَرُوا فِيهَا مَا يَحْذَرُونَ؛ تَقَلَّبُ أَبْدَانِهِمْ بَيْنَ ظَهْرَانَيْ أَهْلِ الْآخِرَةِ وَ يَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْيَا يُعَظِّمُونَ مَوْتَ أَجْسَادِهِمْ، وَ هُمْ أَشَدُّ إِعْظَاماً لِمَوْتِ قُلُوبِ أَحْيَائِهِم.» (نهجالبلاغه، خ230)
مردمى از اهل دنيا بودند ولى دلبسته آن نبودند، در دنيا بودند مانند كسى كه اهل آن نيست، به آنچه كه بصيرت داشتند عمل كردند، و به دفع آنچه از آن حذر داشتند شتافتند. در ميان اهل آخرت مى گشتند، اهل دنيا را چنان مى ديدند كه مرگ بدنهايشان را بزرگ مى شمارند، اما آنان مرگ قلب هاى زندگان را بزرگتر مى دانستند. (ترجمه انصاريان)