به خدمت گرفتن
انگار در خون ماست
شايد هم در ژنها
همه انسانها
از كودكي
پارك كه ميرويم
تا ميبينند
ميخواهند سوار شوند
سواري بگيرند
هر بار كه ميرويم
استثنا ندارد
از مجسمهها
از حيوانات بيجان
انگار ننشينند آرام نميگيرند
اصرار و اصرار
انسان است ديگر
سيطره ميخواهد
تسلط
سلطهگري
هواي نفس است
آرام ندارد
ميخواهد همه عالم خدمت او كنند
اگر زورش به زندهها نرسد
بلكه مردهها
بلكه مجسمهها
بكله نمادها حتي
مرد ميخواهد كه غلبه كند
و نفس را به زنجير كشد!
قَالَ (عليه السلام): «يَا أَسْرَى الرَّغْبَةِ أَقْصِرُوا، فَإِنَّ الْمُعَرِّجَ عَلَى الدُّنْيَا لَا يَرُوعُهُ مِنْهَا إِلَّا صَرِيفُ أَنْيَابِ الْحِدْثَانِ. أَيُّهَا النَّاسُ تَوَلَّوْا مِنْ أَنْفُسِكُمْ تَأْدِيبَهَا، وَ اعْدِلُوا بِهَا عَنْ ضَرَاوَةِ عَادَاتِهَا» (نهجالبلاغه، ح359)
اى اسيران هوا و هوس، آرزوها را كوتاه كنيد، زيرا مردم دلبسته به دنيا را جز صداى دندانهاى حوادث از اين دنيا نمى ترساند، اى مردم، خودتان عهده دار ادب كردن خود شويد، و نفس را از جرأت بر عادات هلاك كننده باز گردانيد. (ترجمه انصاريان)