البته يك گزينه ديگر هم دارد
براي سودآوري
ارزش سهام كارخانه بالا رود!
چه؟!
ارزش سهام بالا رود؟!
اين يعني چه؟!
چطور ميشود كه ارزش سهام كارخانه بالا رود
يا عجيبتر از آن
پايين بيايد؟!
مگر سهام در مقابل سرمايه نبود
مگر سرمايه كم و زياد ميشود؟!
اينجاست كه نياز به تحقيق بيشتر پيدا ميكنيم
بورس را بهتر بشناسيم
بورس هم مثل پول
در كلاهبرداري افتاده است
ديگر معادل سرمايه نيست
اين دروغيست كه به ما گفته ميشود
يا شايد هم خود ما
به ديگران ميگوييم
براي اينكه سود خود را از بورس ببريم!
اقتصاد سرمايهداري بيمار است
از ابتدا بيمار زاده شد
از همان روزي كه در كتاب ثروت ملل
توسط آدام اسميت پردازش شد
از همان روز مريض بود
زيربنايي نادرست داشت
آدام اسميت خيلي خوشبين بود
ميگفت زمين كشاورزياي را تصوّر كنيد
جادههايي در آن لاجرم هست
نميشود نباشد
براي جابهجايي و حمل و نقل
پس به اندازه همين جادهها
نميتوانيم كشاورزي كنيم
جا كم ميآوريم يعني
حالا اگر جادهها را بر آسمان رسم كنيم
اگر پل بزنيم يعني
جادهها روي زمين نباشد
سطح زير كشت افزايش مييابد خب
چرا نميفهميد؟!
يعني چه؟!
ميگفت در معاملات داخلي
داخل يك كشور
ما به بانك اعتماد ميكنيم
بانك سكههاي ارزشمند ما را ميگيرد
سكههايي فلزي كه ارزش آنها مالِ خودشان است
ارزش ذاتي دارند مثلاً
طلا يا نقره يا مس يا هر چيز ديگر
اين سكهها ارزشمند هستند
چه دست ما باشند
چه دست بانك
اما بانك
به ما كاغذهايي ميدهد به نام اسكناس
يا چك
يا مثل امروز
يك كارت اعتباري مغناطيسي
فلز چه شد؟!
آزاد شد
طلا و نقره و مس رها
افتاد دست بانك
با آن چه ميكند؟!
در معاملات خارجي به كار مياندازد
و در معاملات داخلي
ما مردم
همهمان با كاغذ كار ميكنيم
با پول
جايگزين سكههاي حقيقي
[ادامه دارد...]