چرا آخه؟!
پولپرستي تا به كجا؟!
حدّ ندارد؟!
نهايت؟!
دنياپرستي بعضي دنياپرستان!
آري چنين است
چاه ويل
رفتن به قهقرا
عشقِ ثروت
بر سرعت سقوط ميافزايد
هر چه كه پيشتر ميرود
نامهاي از مدرسه
تحت عنوان غربالگري
گفتند پاهاي كودكان شما را بررسي ميكنيم
كج نباشد
دستگاهي
مشابه همانچه كه يك روزي در خندوانه ديده بودم
ظاهري شبيه به ترازوي ديجيتال
صافي و درستي اسكلت بدن
رضايتنامه
همراه ده هزار تومان
نوشته بود: اگر بيرون ببريد 80 هزار تومان بايد بدهيد!
جواب را كه آورد
برگهاي پرينت شده
اعلام خطر:
پاهاي فرزند شما X است
يعني زانوها به سمت داخل
برعكس زانوهاي پرانتزي!
نگاه كردم
اينجور به نظر نميرسيد
نگرانيام زماني برطرف شد
كه كارت ويزيت را ديدم
نشاني دكتري در صفائيه
پيشنهاد:
در اولين فرصت به اين مطب مراجعه كنيد!
من ميفهمم
ولي كودك چه
او كه اين تجربه را ندارد
از كلاّشي و حقهبازي بيخبر
او نميداند
و توضيحش هم سخت
مريم اصرار كرد كه برويم
او نگران شده بود
وقتي جواب آزمايش را خواند
براي ويزيت
چقدر وقت گرفت؟!
پيش دكتر كه رفتيم؟!
نه بيش از سي ثانيه
پاهايش را جفت كرد
نگاهي از دور
گفت: هيچ موردي ندارد
نه در ستون فقرات
و نه در زانوها
كاملاً راست و درست
- پس گزارش دستگاه چه؟!
اينطور جواب داد:
اين دستگاه ما كمي ايراد دارد
گاهي جواب نادرست ميدهد!
حرصش تمام شد؟!
به دنيا؟!
به پول؟!
خير...
ادامه داد:
ايشان مقداري اضافه وزن دارد
ممكن است در بزرگسالي كف پايش صاف شود
كفي طبي بنويسم؟
همينجا ميسازيم برايش!
پرسيدم: چند؟
- صدهزار تومان!
عجب...
نپذيرفتم
به جاي آن
خواهشي كردم
مؤدبانه:
- حالا كه خدمت شما رسيديم
يك نگاهي هم به پاهاي اين دو پسرم بياندازيد
مشكلي نداشته باشند
چه شد؟!
چه ميشد؟!
اگر يك نگاهي هم به پاي آن دو ميانداخت
نفري سي ثانيه زمان
همه كار ما دو دقيقه هم نميشد
چه پاسخ داد؟
پذيرفت؟
قبول كرد آنها هم پايشان را جفت كنند و يك نظر كارشناسانه بياندازد؟!
ارتوپد است ديگر
تخصص دارد
نگاهش با نگاه ما متفاوت
حاشا و كلاّ
خداوند انسان را از حرص حفظ كند
خداوند ما را در امان بدارد
پناه بر خدا از دنياپرستي
مِنّ و مِنّي كرد:
آنها را در يك فرصت ديگر معاينه ميكنم!
بله
درست است
دلش نميآمد
ميخواست براي هر كدام سي هزار تومان بگيرد
سي هزار توماني كه داده بوديم
فقط براي مريم بود
براي سي ثانيه
ثانيههاي بيشتر
يعني پول بيشتر!
هيچ نگفتم
خارج شديم
آدمي كه ده تومان در مدرسه
سي تومان در مطب
يك برگه هم جدا كرده بود از دفترچه
يعني يك تعرفهاي هم از بيمه ميگرفت
صد تومان هم براي كفي...
اين آخري را زير بار نرفتم البته
گفتم: دخترم!
نگران نباش
خودمان كفي خوب ميخريم
رفتيم خيابان امام خميني (ره)
روبهروي پمپ بنزين
آنجاها پر است از فروشگاههاي لوازم پزشكي
دمپايي طبي خريدم
در خانه بپوشد
براي بيرون هم
كفي طبي
داخل كفش ورزشي
كفش رسمياش را هم
امسال از كفش ملّي كه خريديم
طبي انتخاب كرد
اين ماجرا گذشت
كف پاي دختر من صاف نيست
پاهاي او نيز
نه ايكس است و نه پرانتزي
از اين بابت خدا را شاكرم
اما...
از بابت حرص پزشكان جامعهام
به خدا پناه ميبرم
خدا نكند انسان بيمار شود و كارش به اين طايفه بيافتد
خوب كم دارند
من كه فعلاً خاطر ندارم ديده باشم
خوبش به تور ما نخورده است
هر چه ديدهام همينطور!
در هر صورت
اين رفتارها آخر و عاقبت ندارد
بهشت و جهنم وجود دارد
اين را بايد باور كنيم!
قال اميرالمؤمنين (ع): «حُبُّ المالِ يُوهِنُ الدِّينَ و يُفْسِدُ اليَقينَ» (غررالحكم، ح4876)
مال دوستى، دين را سست و يقين را تباه مىكند.
پ.ن.
اين قصه تمام
ولي مدتي پيش رفته بودم بيمارستان امام رضا (ع)
يكي از مسئولين پذيرش صحبتمان شد
كمي كه نقد كردم
قفل زبانش گشود:
با طرح تحوّل ... زدهاند
دكتر متخصص قبلاً ماهي 20 ميليون تومان درآمد داشت
حالا به 200 ميليون تومان رسيده!
- ماهي؟!
بله!
او اينطور ميگفت
و فردي كه كارش با متخصصين است
به نظر نميرسد ناآگاه باشد
و حرف ناروا...