مكتب فِريدمَن معرفي شد اينجا
در مرحله بعد
دولت بعدي؛ ريگان
سياست عرضهمحوري را در پيش گرفت
چه سياستي؟
كاهش مالياتها، افزايش درآمدهاي مالياتي دولت* و شتاب دادن به نرخ رشد اقتصادي
اما:
بدون اينكه تورّم را افزايش دهد!
مگر ميشود؟
اين همان شيوه كينزيها نبود؟
بله
به روش كنيزيها شبيه به نظر ميرسد، مثل كاهش ماليات كِنِدي در دهه شصت ميلادي.
ولي:
آرتور لافر، پدر اقتصاد عرضهمحور، به روش متفاوتي اين كاهش مالياتي را طراحي كرد.
چقدر متفاوت؟
كينزيها: كاهش ماليات، نتيجه: افزايش تقاضاي مؤثر، نتيجه: افزايش قيمت كالاها، نتيجه: تورّم احتمالي
عرضهمحورها: كاهش ماليات، نتيجه: پسانداز بيشتر توسط كارگران، نتيجه: بيشتر كار ميكنند،تا بيشتر پسانداز كنند و راندمان افزايش مييابد، نتيجه: افزايش توليد و اشتغال، نتيجه: منحني عرضه افزايش يافته، تورّم كاهش مييابد!
پس:
با كاهش ماليات، به دليل افزايش توليد، درآمد مالياتي دولت افزايش مييابد و در نتيجه كسر بودجه نيز كاهش مييابد.
بله
اين ادعاي عرضهمحورها بود
ولي:
اين شيوه جواب نداد و نظريه آنها درست در نيامد!
كجايش:
روش آنها سبب رونق اقتصادي شد، مثل روش كينزيها، اما كسر بودجه را افزايش داد**، به جاي كاهش!
در يك كلام عرضهمحورها اين را ميگفتند:
اگر دولت بتواند براي ثبات قيمت، اشتغال كامل و رشد اقتصادي انتظارات ايجاد كند، خانوارها و بنگاهها به سمتي ميروند تا آن را محقق نمايند.
اما آنها شكست خوردند!
بحرانها كاهش نيافت
افزايش يافت
بحرانهاي جديد نشان داد كه اين نگرش نيز ايراداتي دارد
رشد بيكاري 1990م تا 2010م در آمريكا***
يعني باز هم تحوّل؟
[ادامه دارد]
* چطور ممكن است؟!
اينكه ماليات كاهش يابد
ولي درآمدهاي مالياتي دولت افزايش يابد؟!
خب ادعاي اينها همين بوده ديگر
ميگفتند:
اگر ماليات كاهش يابد
توليد افزايش مييابد
چرا؟
بيشتر توضيح ميدهم:
خب به خاطر اينكه سرمايه بيشتري دست كارفرما ميماند
و پول بيشتري دست مردم
مردم بيشتر ميخرند
كارفرما بيشتر توليد ميكند
همان درصدِ كم ماليات
مبلغ بيشتري را پديد ميآورد
و درآمد مالياتي دولت را افزايش ميدهد!
** يعني درآمد مالياتي بالا نرفت ديگر!
چون كسر بودجه يعني «كمتر بودن دخل از خرج»
يعني درآمد دولت كمتر از هزينهايست كه ميكند
هزينه كه ثابت مانده
پس درآمد كاهش يافته
يعني پيشبيني اينها در عمل درست نيامد.
*** رشد بيكاري؛ عوامل و پيامدها