گفتند: سفر!
گفتمشان:
ما هنوز شهر و استان خود را نديدهايم
چند موزه كه بايد برويم
و كلي شهر و روستا و محله
پذيرفتند
اصرار كه همين فردا...
دوشنبه صبح زديم از خانه بيرون
بعد از صبحانه
به سمت كهك
نزديك بود
زود رسيديم
رد شديم
گفتم برويم تا يك جاي مناسب براي استراحت بيابيم
دستگرد روستا بود
ولي پر از تالارها و رستورانهاي بزرگ
رد كرديم
به روستاي تيره رسيديم
باغي ديديم كه استثنائاً ديوار نداشت
پياده شديم
صاحب باغ را ديدم
اجازه گرفتم
گفت به شرط آنكه به درختان كاري نداشته باشيد!
بچهها در باغ چرخيدند
با گياهان و جانوران مشغول
يكساعتي مانديم
ميوه خوردند و راه افتاديم
(فقط ميوههايي كه خودمان همراه آورده بوديم)
آمديم كهك
پارك بزرگي داشت
سرسرههايي بلند
خوششان آمد
خواستند ساعتي نيز آنجا بازي كنند
ايستگاه بعدي روستاي سيرو
كنار همان درخت اناري كه سال پيش هم رفته بوديم
با اينكه درخت تك و تنها
در كنار خيابان واقع شده
اما سال پيش چهل پنجاه انار داده
بسيار شيرين
مربوط به هيچ باغي هم نيست
پرت
آن سال فصلش بود و چيديم و چشيديم
خاطرهاش براي بچهها شيرين
ساعتي نيز آنجا بازي كردند
و براي استراحت بعدي
بوستان غدير را انتخاب كرديم
اصرار بچهها بود
خاطرات خوبي از آنجا داشتند
و به تور واليبال آن محتاج
بازي كردند
و نان و پنيري زدند
و نزديك اذان كه شد
رفتيم به سمت حرم
غير از زيارت
در صحنها گشتيم و درباره آنها صحبت كرديم
قبرهاي بعضي بزرگان
هم از علما
و هم از شاهان
خوبيها و بديهاي گذشتگان
تاريخ ملّت و كشورمان
آنچه بر ما رفته كه به اينجا رسيدهايم
بيشتر من صحبت كردم و بچهها هم كيف آب خوردن از شيرهاي اتوماتيك را بردند
و شگفتزده
از اينكه چطور تا ليوان را جلو ميبرند آب باز ميشود
به خانه آمديم
خسته
ولي شاد
همهمان!
يك سفر يك روزه
سفري پر از تجربه
غير از شادي و نشاط
آشنا شدن با شهرها و روستاها
با سبك زندگي واقعي
نه خيالي و فيلمي و تلويزيوني
نبايد بچهها عادت كنند كه زندگي همين است
همينكه در سريالهاي تلويزيون ميبينند
در در و همسايه
در فاميل و آشنا
تا ببينند كه جاهاي بهتري هم براي زيستن وجود دارد
و حتي آدمهاي بهتري
فشاري هم نياوردم
تمام اقامتگاهها را خودشان برگزيدند
حتي پيشنهاد رفتن به حرم
زندگي مدرن
انسان را به جاييكه هست چسبانده
معمول مردم
نميتوانند از محل زندگي تكان بخورند
اگر سفري هم باشد
يا كاري
يا زيارتي
يا ديدار اقوام
با عجله رفتن و عجولانه بازگشتن
اما سفري كه با فراغت باشد
انسان فرصت تفكر داشته باشد
ساعتها جايي در طبيعت
جايي كه تازگي دارد
نديده است
بنشيند
و بيانديشد
اين نوع سفرها متفاوت است
شبيه به سفرهايي كه انسان در گذشته داشت
وقتي از اسب و الاغ و قاطر و شتر استفاده ميكرد
ماشين را بياندازي به جاده
و به سوي نقطهاي نامعلوم براني
هر جا كه همه توافق كردند توقف كني
و بدون نگراني و دغدغه
براي از دست دادن فرصتي كه واقعاً فرصت نيست
وقتي كه اصلاً وقت نيست
بلكه بردگيست
بردگي براي كارفرما و شركت و مؤسسه و تعدادي سرمايهدار
تا بر سود مادي دنياي خود بيافزايند
بدون اين نگرانيها...
واقعاً انسان امروز چقدر فرصت اينطور سفر رفتن را دارد؟!
خدا را شكر كه ما داريم
و تلاش ميكنيم كه بر اين سبيل بمانيم :)