به اين بازي «نه» نميگويند
تا به حال كه نگفتهاند
پارسال پيدايش كردم
تابستان پارسال
جايي در اينترنت
البته رنگي بود
نسخهاي كه معرفي شده
ولي من...
اساساً ترديد داشتم چنين بازي پيچيده و دشواري
مورد اقبال فرزندانم قرار گيرد!
گرفت اما
خيلي زود
پرينت خانگي گرفتم
سياه و سفيد
با قيچي بريدند
همان پارسال تابستان
فقط براي ارزيابي
سليقهسنجي
كه اگر دوست دارند برايشان روي مقوا بسازم
و اگر ندارند...
حداقل هزينه كمتر بر باد رفته باشد!
شديد دوست داشتند
امكان ندارد بگويم «بچهها محاكمه» و نيايند
خصوصاً عصرهاي جمعه
مشقها را نوشته
تكاليف انجام داده
منتظر فرصتي كه سرگرم شوند
زيبايي اين بازي در مهارتافزايي براي قصهسازي آن است
داستانپردازي
جايي كه دو وكيل
يكي براي دفاع از متهم
و ديگري براي دفاع از شاكي
شاكياي كه اصلاً كارتي از آن در بازي وجود ندارد
با هم به مجادله ميپردازند
يادشان دادم كه حتماً قصهاي را بسازند
و بلند براي همه بازگو نمايند:
«يه نفر داشته از خيابون رد ميشده اين آقا با ماشين زده بهش و در رفته»
و كارت شاهد را رو ميكند
«اين خانم شاهد بوده، شش تا اعتبار هم داره»
پس به اندازه عدد شش به رقم هيئت منصفه اضافه ميگردد
وكيل متهم هم وقتي نوبتش ميشود:
«اين آقا كه اعتبارش چهاره ديده كه راننده يه نفر ديگه بوده»
اينبار چهار رقم از رأي هيئت منصفه كم ميشود
پس از آخرين دفاع...
اينجايش اوج بازيست
يعني همه به هيجان ميآيند
دقيقاً وقتي تاس را مياندازند تا نظر «قاضي» را ببينند
رأي قاضي با رأي هيئت منصفه جمع ميشود
و پيروز دادگاه تعيين ميگردد!
آنقدر از همين كاغذهاي سياه و سفيد استقبال كردند
كه در تمام اين يكسال
فرصت نشد - يا احساس نياز نكردم - تا رنگياش را چاپ نمايم
روي مقوا مثلاً.
بچهها زندگي را ميآموزند
روابط اجتماعي را
نظام جامعه را
بازيهايشان را نبايد دست كم گرفت
تنها سرگرمي نيست!