مدرسهشان دخترانه است ديگر
از اين اطوارها زياد دارد
يك روز گفتند هر كه ميخواهد حلوا بپزد و بياورد
بچهها مراسم بگيرند
دور هم بخورند
اصرار كرد و اين را درست كردم
حلواي تزيينشده با خرما و موز و پودر نارگيل
راضي برگشت كه همه تعريف كردهاند و ته ظرف را هم درآوردهاند!
بعدتر هم ژله و بعد هم چيزهاي ديگر...
تا ديروز
مريم از مدرسه آمده و لقمه نان و پنير و سبزي ميخواهد
ميگويد سفره براي خانم امالبنين ميخواهند پهن كنند
اين بار به خودش سپردم
با كمك دو برادرش
بالاخره كه بايد ياد بگيرند
خيلي هم البته خوشحال شدند
سبزي خريدم و خودشان پاك كردند
پنير و نان هم در اختيارشان
خودشان بريدند و دوختند
و در اين ميان
سيداحمد و سيدمرتضي هم مدعي شدند براي بردن
براي كلاس خودشان
اين شد كه آنها نيز سهمي برداشتند
امروز را در مدرسهشان نذري دادند!
خداوند نذرشان را قبول كناد!