مريم بارها برنج را شسته
و چند بار هم سيداحمد
خب بچهها بايد در كارهايي كه ميتوانند
كمك كنند خب
هم ياد ميگيرند
هم اعتماد به نفس به دست ميآورند
امروز برنج نهار را به سيدمرتضي واگذاردم
پيمانه زد و خودش هم شست
و رفت
به رويش نياوردم كه خوب نشسته
ناچار شدم دوباره بشويم
اما اين مهم نيست
مهم اين است كه...
موقع نهار كه شد
به ناگهان گفت:
«بابا خيلي خوشمزه شده نهار
فكر كنم چون من برنجش رو شستم!»
هاهاهاهاها...
خيلي جالب بود...
تكهپاره شدم از خنده... :)
چون برنج را او شسته، پس...
تا يك كاري به انجام ميرسد
تا يك اتفاق خوبي ميافتد
خيال ميكنيم از خودمان است
به خود ميگيريم
فكر ميكنيم آثار وجودي ماست
تصوّر ميكنيم
فقط پندار و گمان
كه چه كارهاي بزرگي انجام دادهايم
ما انسانهاي كودكرفتار!
«مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّـهِ وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ» (نساء:79)
[اي انسان!] آنچه از نيكي به تو رسد، از سوي خداست و آنچه از بدي به تو رسد، از سوي خود توست.