نظرات
آشنا: سلام كاش يه كم از بچه ها خجالت ميكشيديد و اين قدر به آنها ظلم نمي كردين و مادرشونو از اونها دور نميكرددين اينو مطمئن باشيد كه هر چه قدر هم با آنها مهربان باشيد باز جاي مادر را برايشان نميگيريد هر بچه اي به وجود مادر نياز دارد...
تمامش كنيد...
دوشنبه ۱۵ شهريور ۱۳۸۹ - ۱۰:۵۰ عصر
پاسخ: از طريق سه نفر اقدام كرديم كه براي ملاقات با فرزندانشان اقدام كنند، ايشان نپذيرفتند، برادرشان به آقاي انجم كه از سوي بنده مأمور شدند براي ترتيب دادن ملاقات اقدام فرمايند گفت: «همشيره ميگويد اگر فرزندانم را ملاقات كنم از احساسات و عواطفم سوءاستفاده ميشود». ديگر بايد چه ميكرديم؟ مادر شوهر فرزند را به خانه خانم آقاروحالله برد و از آنجا تماس گرفته شد كه بيايند منزل برادر و فرزند را ببينند، ايشان مخالفت كردند و نيامدند. تمام مدارك و مستندات آنچه عرض ميكنم موجود است، امر بفرماييد بر روي همين وبلاگ قرار خواهد گرفت. تنها بهانهاي نياز است تا همه را در وبلاگ بگذارم، شما بهانه اين كار شويد خرسند خواهم شد. ياعلي
رضا: سلام سيد بزرگوار...
ميبينم كه افتادي به جون وبلاگت و داري مطالب زيرخاكي رو ميكني؟
چهارشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۸۹ - ۷:۴۱ عصر
پاسخ: خب، هر از چندگاهي بايد خونهتكوني كرد، موقع خونهتكوني هم يهو چشت به يه چيزايي ميخوره كه مدتها بود فراموششون كرده بودي، ميذاريشون دم دست تا استفاده بشن! :)