سئوالي از باب تشخيص تكليف شرعي
به نظر شما يك فردي كه فكر ميكند كاري را ميتواند بهتر از مسئولي انجام دهد،بايد چه كند؟
خودش بايد جلو برود؟ و به هر زحمتي شده كار را انجام دهد؟
خودش جلو رفته و فقط خود نشان دهد و منتظر آمدن مسئولين باشد؟
يا اصلا اقدامي نكند؟ بلكه معتقد باشد كه اگر مسئولي عادل و با تقواست بايد به دنبال افراد توانمند باشد؟
لطفا بحث پذيرفتن خلافت توسط مولا را كه فرمودند اگر حضور حاضر و..... نبود
را هم مورد توجه قرار دهيد.
تكليف شرعي را بايد از مجتهد پرسيد
بنده مجتهد نيستم
ولي آنچه از اساتيد خود يافتم
آنچه از مجتهدين شنيدم و در كتابهايشان خواندم
در اينباره مطلبي نداشت!
من از مجتهدين نشنيدم كه وظيفه و تكليف در چنين موضوعاتي چيست
اما سراغ مورّخين از علما كه برويم
آنهايي كه سيره ائمه اطهار (ع) را تبيين ميكنند
اينها نظر شرعي كه نميدهند
ولي در توصيف رفتار معصومين
دو نكته جالب به نظر ميرسد:
1. ميدانيم اگر فردي بداند از او بهتر وجود دارد
كه ميتواند آن مسئوليت را تصدّي نمايد
حرام است در آنجا بماند
اين حديث نبوي نه تنها در كتب ماست
حتي جان استوارت ميل هم در رساله آزادي خود آورده است!
خب، شايد مسئول الف نميداند
كه آقاي ب از او بهتر است در تصدّي آن مسئوليت
تكليف چيست؟
دو تكليف بر گردن ماست
نخست. اينكه او را آگاه نماييم
اگر چه وظيفه اوليه او بوده كه فحص نمايد
حالا يا نكرده
يا كرده و بهتر از خود نيافته
ما با ادله مستند و كافي او را آگاه مينماييم كه سطح سواد و تقوايش
از ديگري كمتر است
يا از خود ما مثلاً
پس لازم است بر او كه منصب را تحويل دهد
ديگر. اگر دانستيم كه فهميده و آگاه شده است
ولي باز هم تصدّي ميكند
ميفهميم كه در حال معصيت است
و تكليف دوم بر ما «نهي از منكر» ميشود
بايد كه به او واضح و روشن بگوييم
كه عملي كه انجام ميدهد منكر است
اما اگر باز هم اصرار داشت بر اين منكر
ما كه نميتوانيم اقدام عملي انجام دهيم
اگر احتمال بدهيم كه حاكميت مي تواند او را وادار به تمكين كند
بتوانيم گزارش كنيم به مراجع حقوقي مربوطه
مثلاً وزارتخانه و نهادهاي بالاتر
اما؛
2. نكته دقيقتري در بين است
اميرالمؤمنين آنطور كه از سيره ايشان فهميده ميشود
قيام بر عليه غاصبين خلافت نكرد
ولي عدهاي را دعوت كرد
عدهاي را گفت سرها بتراشند و صبح بيايند
اگر به حدّ نصاب رسيدند عمل كند
كه نرسيد و ايشان هم در امر حكومت دخالت نفرمود
اين مطلب را ميدانيم
اما اگر از اين زاويه نگاه كنيم
كه امر اجتماع با جمع درست ميشود و نه فرد
اگر نگاهمان را سازماني كنيم
شايد متوجه نكته جديدي شويم
چه دليلي وجود دارد كه فرد حاضر در مسئوليت الف از ما بهتر نيست؟!
و ما از او بهتر هستيم؟!
گاهي ما به «سواد» و مدرك تحصيلي نگاه ميكنيم
گاهي به «تقوا» و اخلاص فرد
مورد اول نميتواند بيانگر علم فرد باشد
چرا كه نظام آموزشي كشور ما ناكارآمد و فشل بوده
نه مدرك نشانه سواد است و نه بيمدركي نشانه بيسوادي
براي تقوا هم كه هنوز شاخص كارآمدي نداريم
رفتار فرد نميتواند به خوبي توصيفگر اخلاص و تقواي وي باشد
پس ما با چه شاخصي سنجيديم كه گفتيم ب بهتر است از الف؟
بله
به كارآمدي
به نتيجه و آثار
وقتي ديديم خيابان خراب شده و آسفالت داغان
قضاوت كرديم پس شهردار توانمند نيست
اگر ب بود
فرد ب
ميتوانست به آسفالت رسيدگي كند و اين وضع روي ندهد
اما نكته كليدي
در مسائل اجتماعي و حكومتي
كار به جماعت بر ميآيد نه به فرد
ممكن است فرد ب هم اگر در جاي الف بنشيند
باز هم اختلالي در سيستم باشد
در يك جايي مثلاً در مسئول واحد ج
كه مشكل آسفالت خيابان حل نشود
ما در اين موارد به سادگي ميگوييم كه فرد الف مسئول است
او قدرت دارد فرد ج را تغيير دهد
او ميتواند تمام سيستم را تغيير دهد
او ميتواند همه آدمها را عوض كند
و يك سيستم جديد براي شهرداري مثلاً بسازد
ولي غافل از اين هستيم
كه اين قضاوت ما مبتني بر نظام «عبد و مولا»ست
كه صدها سال است برچيده شده
امروز نظامها اينگونه عمل نميكنند
شما حتي اگر رئيس جمهور هم بشوي
اختيارات مولايي نداري
حتي در تغيير يك معاون گاهي
نميتواني اقدام نمايي
حتي يك سطر قانون يك هو ميبيني از تو قويتر است
زيرا ارادهها در هم منعكس شده
نظام را ميسازد
ديگر نظام به اراده فرد عمل نميكند
فرد ب وقتي جاي فرد الف را گرفت
ميبيند مصالح كل نظام اجرايي اصلاً
بند به همين است كه فرد ج از جايش تكان نخورد
و فرد ج هم تا وقتي باشد
خيابان مذكور آسفالت نخواهد شد!
چه ميشود كرد؟
بايد نظام را شناخت
اگر نظام را و سازوكار عملكرد آن را بشناسيم
ديگر سخت است به اين قضاوت برسيم
كه اگر فرد ب جاي فرد الف را بگيرد بهتر است
و او ميتواند كاري كند كه الف نميتوانست
رسيدن به چنين قضاوتي بسيار دشوار ميشود براي ما
و نياز به حل معادلات بسيار زياد
و دادهها و اطلاعات فراواني خواهد داشت
آن بنده خدا هم عبد و مولايي ميسنجيد
گمان ايشان بر اين بود كه رئيس جمهور قدرت كل است
رفت و زحمات فراوان كشيد
ولي اين شد كه ديديم
يكجايي بريد
و حتي جلوي رهبري هم نزديك بود كه بايستد
وقتي فهميد در مقام رياست جمهوري
يك اراده بيشتر نيست
در كنار صدها ارادهاي كه در نظام عمل مينمايند!
شايد اين دليل بود كه ائمه ما ابتدا دنبال كادرسازي بودند
و بعد حكومتسازي
همانكاري كه امام (ره) در انقلاب عمل فرمودند
امام كادر اداره انقلاب را پيش از انقلاب جمع كرده بود
و بنا نهاده
هيچ آدم جديدي بعد از انقلاب سر كار نيامد
همانهايي كه سالها با امام بودند
همانها مناصب را دريافت داشتند
بنده ميپندارم مسئولين ما بسياريشان آدمهاي منطقي و عاقلي هستند
ولي روشي براي اداره ندارند
وقتي با آنها خصوصي صحبت ميكني و ميگويي: فلانجايتان آسفالت نيست
خيلي صريح ميگويند: گر تو بهتر ميزني بستان بزن!
حاضر هستند خيليهايشان
كه از خيليچيزها بگذرند
دقيقاً اين را كه ميگويم همان است كه آن برادرمان از آن استفاده ميفرمايند
از همين حسن نيتي كه در بسياري از مسئولين ما نسبت به اسلام و روحانيت هست
اما مشكل دقيقاً در همان «بستان بزن» است
زيرا ما هم «زدن» را بلد نيستيم
و گمان ميكنيم بلديم
و گرنه اگر بلد باشيم نياز نيست كه الف برود و ب بيايد
همان الف باشد
روش را ب بدهد، مگر الف اجرا نميكند؟!
ما اگر نسخههاي قابل قبول و منطقي فراهم كنيم
نسخههايي كه پنهانكاري در آنها نباشد
وقتي الف سؤال كرد كه اينجايش چرا؟
نگوييم اينها را خودمان قبلاً بحث كردهايم و به تو ربطي ندارد!
جواب بديم
اگر ما الف را قانع كنيم كه روش دال صحيح است
اصلاً نيازي نيست ب را جايگزين او كنيم
خود الف به روش دال عمل خواهد كرد
بنده اين را با قطعيت عرض ميكنم
بسياري از مسئولين ما در مناصب مختلف اين روحيه را دارند
ولي «نسخه دال» وجود ندارد!
بنده اين را تجربه كردم
در بعضي نهادها كه افرادي را ميشناختم
پيشنهاد كردم
مستدل و قانعكننده
كه مثلاً روش «تصميمسازي» شما در عرصه مديريت اين آسيب را دارد
زيرا بر اساس دموكراسيست
در حالي كه علم، دموكراسيبردار نيست
وقتي ادله كافي دادم
قبول كردند
و حتي پذيرفتند كه آئيننامه خود را بر اساس «اجماع» به جاي «رأي اكثريت» بنويسند
يعني آئيننامه را تغيير دادند!
حالا واقعاً آيا نياز است من جاي او باشم؟
نميشود خود او باشد
ولي به روش صحيح عمل كند؟
موفق باشيد
راستش
بنده
اولا خيلي به موضوعات ساده و بسيط نگاه ميكنم.
ثانيا آراء ديگران را كمتر در نظر ميگيرم.
ثالثا روز جمع بندي ميكنم.
همه اينها در مدت گفت و گو با شما
خلاف آن چه كه شما لحاظ ميكرديد بود.
لذا بنده گفتم شما كمك كرديد به رفع جهل مركب.
خيلي سخت است كه فكر كني ميداني و ميتواني كار كني
مخصوصا كاري كه بر زمين مانده
بعد با خود بيانديشي كه نكند همه اينها خيال باشد.؟
و ساده ديدن و يا غلط ديدن مسائل است.
بنده در اين شرايط هستم.
اين مطلب را بخوانيد
به محض اينكه طلبه شدم
سال 76
همان اولينسال طلبگي
احساس كردم مشاور رهبري هستم
در تمام امور فقهي و اجتماعي
و مسئوليت سنگين هدايت و تنظيم نظام
بر عهده بنده است!
جدي عرض ميكنم
واقعاً چنين احساسي داشتم
اگر نداشتم كه چنين نامه مضحكي نمينوشتم!
مينوشتم؟!
نه، نمينوشتم!
همه ما گرفتار اين مشكل ميشويم
اينكه چيزي ميدانيم كه راه حل اول و آخر تمام مشكلات عالم است
آنهم قبل از فحص كامل!
موفق باشيد