جايي در نوجواني
در كتابي ميخواندم:
كودك را با شكلات هم كه شده كتابخوان كنيد
به عنوان تشويق يعني
لاي كتابش شكلات بگذاريد!
«كابوك»* ميخواست با اين پيشنهاد
«شيرينيِ شكلات» را به كتاب پيوند بزند
به روش «بازتاب شرطي پاولف»!**
از خودم پرسيده بودم
خوب يادم هست
همان لحظاتي كه آن سطور را ميخواندم:
چرا به شكلات، كتاب را قيمت دهم؟
نميشود گرانترش كرد؟
مثلاً بگوييم به كودكانمان:
اگر شكلات نخوريد برايتان كتاب ميخرم!
تحليل سادهاي به نظرم رسيده بود:
ارزش را كودك از «جايزهي تشويق» ميگيرد، نه «مناسبتِ تشويق»!
يعني چه؟!
اتفاق عجيبي ميافتد
آنچه بزرگترها اراده ميكنند متفاوت ميشود معمولاً
با آنچه كودك ميفهمد...
از «تعليق الف به ب» بزرگ چه اراده ميكند؟
كه بگويد «ب ارزشمند است»
كه «اگر مسواك بزني، برايت تبلت ميخرم»
يعني «معلّق كردن تبلت به مسواك»
اما كودك چه ميفهمد؟
كه «الف خيلي ارزشمند است كه ميتواند جايزه قرار بگيرد، حتي و قطعاً بيشتر از ب»
كه «همه چيز به آن سنجيده ميشود»
كه «معيار براي ارزشگذاري ساير چيزهاست»
خيلي درك متفاوتيست، نه؟! :)
گفته بودم اگر خوب درس بخوانيد
و رفتارهاي خوب داشته باشيد
فلان و فلان و فلانطور رفتار كنيد
ميبرمتان كتابفروشي
و «يك» كتاب ميتوانيد انتخاب كنيد
تا برايتان بخرم
كه براي خودتان باشد
براي خودِ خودتان!
به قول خود عمل كردم
كتابشان را خريدم
كوچكترينشان، كتابي كه رنگآميزي داشته باشد
و دو تاي ديگر
قصههايي از امامان(ع) برگزيدند
خودشان
و من دخالتي در انتخابشان نداشتم
نظريات نوجواني خود را ميآزمايم
و اگر جواب بدهد...
به گمان من اصلاً، كودكان «ارزش» را از همين «تعليق»هاي والدين فرا ميگيرند
اينكه چه چيز را به چه معلّق ميكنند
حالا...
آيا خوب است بگوييم: «هر سوره قرآن حفظ كني هزار تومان به تو ميدهم؟!»
كودك از اين تعليق چه ياد ميگيرد؟!
* نويسنده آن كتاب (شعبان طاووسي)
** دستاورد آزمايشي كه ترشح بزاق دهان سگ را با صداي زنگوله پيوند زده بود
انسان را هم البته به عنوان يك «حيوان»
شرطيشونده در نظر گرفت!