به نام خدا

در پارسي‌بلاگكاربازي

سه‌شنبه ۸ مهر ۱۳۹۳ - ۹:۲۷ صبح

كاردرماني را احتمالاً شنيده‌ايد
پس
نبايد خيلي از واژه‌اي كه به كار بردم متعجب شويد
بله: كاربازي!

بچه‌ها كار را خيلي دوست دارند
زيرا جدّي‌گرفته‌شدن را دوست دارند
و كار
جدّي‌ترين فعاليت بشري‌ست

كودك كه بودم دوست داشتم جاروبرقي بكشم
دوست داشتم پيچ‌گشتي دست بگيرم
دوست داشتم با انبردست و دم‌باريك كار كنم
دوست داشتم فازمتر را داخل پريزهاي برق قرار دهم و نور لامپ آن را ببينم!

امروز هم كودكانم دوست دارند
با اين تفاوت
من به آن‌ها فرصت كار كردن مي‌دهم
فرصت تجربه كردن
فرصت جدي‌گرفته‌شدن

چند روز قبل خواستم بالش‌ها را مرتب كنم
محتوايشان را يعني
پنبه‌ها را بيرون آوردم
پنبه كه نه
همين الياف نايلوني كه امروزه به جاي پنبه كاربرد دارد
بچه‌ها دور هم نشستند
با تفريح و خنده
با بازي و شادي
همه الياف را با دست باز كردند
پنبه‌زدند يعني
همه پنبه‌هاي بالش‌ها را

و هنگام جارو كردن
جاروبرقي را يك نفر مي‌آورد
ديگري سيم را خارج ساخته
نفر بعد به برق مي‌زند
بخش‌هايي از خانه را اجازه دارند جارو كنند
آن‌قدري كه خسته نشوند
و نه دلزده

خُردكردن قارچ و گوجه فرنگي
اگر چاقو خيلي تيز نباشد
هم‌زدن سس در سالاد
...

خيلي كارها هست كه بچه‌ها مي‌توانند انجام دهند
كار براي بچه‌ها بهترين بازي‌ست
مگر نه اين‌كه بازي براي يادگيري كار است
پس با يك اصطلاح جديد بايد آشناي‌شان كنيم
كودكان‌مان را براي تربيت صحيح: «كاربازي»!


مطلب بعدي: اقتصاد، فرهنگ، سياست مطلب قبلي: شرح فرمت اكسل

نظرات

sarv: اين روش را بسيار ميپسندم:)
من هم هميشه وقتي كودك بودم مادرم كارهايي مثل همين آشپزي و قيچي كردن كاغذ رنگي و خيلي كارهاي ديگه كه علاقه داشتم در اون كار شركت كنم با مراقبت از من، بهم اجازه ميداد كه انجام بدم، هر چند كه در بيشتر موارد شايد از انجام اون كار خسته ميشدم و رها ميكردم اما هيچوقت منع نشدم از اينطور كارها!!!
وقتي خواهر دومم بعد از 9سالگي من به دنيا اومد از رفتارهاي مادرم با خواهرم در تربيت كردنشون خيلي چيزها ياد ميگرفتم. مثلا يكي از مهمترين رفتاري كه از مادرم ياد گرفتم و هم براي خواهر سومم( كه الان دوساله و هشت ماهشه) خودم انجام ميدم و بسيار جواب گرفتم اين بود كه؛ هميشه تا جايي كه ممكن بود از كلمه هاي «نه»، «نكن»، «انجام نده» استفاده نمي كردند و هميشه ميگفتن نبايد بچه نسبت به اين لغات با تكرار زياد بي تفاوت بشه و احساس خطر رو تشخيص نده، اين كلمات بايد جاي مناسب بكار بره و تكراري نشه!!
هيچوقت يادم نميره كه يكبار نزديك به 15 دقيقه رو به روي خواهرم كه كوچك بود جابه جا ميشد و سد راه ميكرد كه سمت ميز مطالعه من نرود، به قدري اين كار رو ادامه داد كه خواهرم از خيرش گذشت و اتاق من رو با خنده ترك كرد.
راستم ميگفتن، الان كه ميبينم مادران امروزي بهتره بگم هم نسل خودم رو كه از روي بي حوصلگي و تنبلي فقط با بلند كردن صداشون كودكشون رو از هر كاري منع ميكنن و به مرور همان كودك متاسفانه بعضا لجوج مي شود!!!
اميد كه بتوانم درس هايي كه از مادرم گرفتم رو در زندگي خود به كار ببرم.شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۵ - ۳:۳۵ عصر
پاسخ: فوق‌العاده‌ست؛ داشتن مادري كه اين‌طور عاقلانه فرزندان خود را تربيت مي‌كند. و چقدر دردناك كه امروزه اگر نگوييم «هرگز» حداقل «كمتر» مي‌توان چنين مادرهايي را ديد! زنان تهراني را مي‌بينم كه به جهت اشتغال و سر كار رفتن حوصله تربيت كودك خود را ندارند و به قول شما پيوسته «نكن» مي‌گويند، آن‌هم با صدايي جيغ‌مانند! و زنان قمي را هم مي‌بينم كه به ادعاي خود براي يادگرفتن قرآن و تفسير و حديث از اين جلسه به آن جلسه مي‌روند و باز هم فرصت و وقت تربيت كودك ندارند! فرق اين دو گروه هر چه كه باشد، در يك چيز شريك‌اند؛ فرزندشان را با «جيغ» بزرگ مي‌كنند! از بس جيغ مي‌كشند و داد مي‌زنند سر بچه. من نيز قبلاً با فردي هم‌زيستي داشتم كه «داد» مي‌زد سر بچه. خواهش مي‌كردم و مي‌گفتم حتي اگر لازم شد نيشگونش بگير، پشت دستش بزن، ولي «داد» نزن! بلند كردن صدا اتفاق ضدتربيتي عجيبي‌ست و تأثيرات بد آن بر روي كودك نهايت ندارد! خانه را پر مي‌كنند از وسايل تيز و برنده و خطرناك و شكستني، به اسم تزيين، آن‌وقت اين كودك بيچاره بايد مدام داد بشنود كه مبادا با آن‌ها برخورد كند! الحمدلله خداوند به مادر بنده نيز صداي بلندي عطا فرموده كه از كودكي حظّ وافري براي فرزندانش از اين بابت بوده! خدا مادرتان را براي شما حفظ فرمايد و إن‌شاءالله خود شما مادر خوبي براي فرزند خود باشيد. پ.ن. مادر من همين الآنش هم شيوه تربيتي مرا مسخره مي‌كند و مي‌گويد: «تو كه سر بچه داد نمي‌زني و نمي‌ذاري كسي داد بزنه، فردا اين بچه ناظمي مديري معلمي تو مدرسه سرش داد بزنه، مي‌ترسه، جرأت نداره مقاومت كنه. بايد تو خونه داد و هوار بشنوه كه براش عادي بشه!» پناه بر خدا از چنين استدلالات و استنتاجات.
بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر18نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1366با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1354نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN