اكنون تقريباً مدل اوليه كار را در اختيار داريم، هنگاميكه كليد عملكردهاي انسان در دست ماست. بايد از اين مدل استفاده كنيم و گذشته و حال را بشناسيم.
در اولين بررسي، الگوي خود را بر گذشته اخير زندگي اجتماعي خود مينهيم و آن را محك ميزنيم. با اعداد و ارقامي از كثرت رفتارهايي مواجه ميشويم كه هم در كيفيت و هم كميّت بخشي از فهرست عملكردي ما را تكميل مينمايند. شاهكليد سبك زندگي در اين مرحله مصاديق عملكردهاي پيشين جامعه ما را ميشناساند و آنها را به شيوهاي جديد نظم ميدهد. شيوهاي كه نيازها را براي هر عمل تبيين نموده و انگيزهها را تا حدّي روشن ميكند.
دوره زماني مصداقشناسي گذشته ما معطوف به زماني خواهد بود كه ميپنداريم رفتارها و عملكردها در آن دوره زماني داراي شرايط ذيل هستند:
اولاً: انطباق بيشتري با مباني ارزشي ما دارند.
ثانياً: دستيابي به مدارك تاريخي براي مصداقيابي آن آسان است.
ثالثاً: به نظر برسد پيش از تهاجم سازمانيافته و آگاهانه ضدارزشها به جامعه باشد، تا بتواند بيانگر رفتار خالص و طبيعي آحاد باشد و نه متأثر از معماريهاي مغرضانه سبك زندگي.
اين فهرست لازم است اما كافي نيست. اكنون بايد همان مدل عملكرد- نياز را بر زندگي امروز انداخت. رفتارها را محك زد و عملكردها را شناخت. اگر مصاديق عملكردهاي فعلي آحاد جامعه را استخراج نماييم، فهرست ثانوي مصداقي را به دست ميآوريم. فهرستي كه گمان ميكنيم دچار آسيب در سبك زندگيست.