- بابا اين فنرش در اومده!
سيدمرتضي در حالي كه زير مبل را نگاه ميكند
مبلي كه رويش نشستهام
من: بچهها روي اين مبل بالا و پايين پريدهاند و خراب شده است
يادت هست پسرم يكبار فنرهايش را درست كردم
دوباره خرابش كردند
سيدمرتضي رو به سيداحمد:
ديدي، اين مبل رو خراب كردي. چرا روش پريدي؟
سيداحمد خيلي متين و استوار:
نه سيدمرتضي، بابا خيلي بزرگه، وزنش زياده، وقتي روي مبل ميشينه...
به من نگاه ميكند
به او نگاه ميكنم
نگاهم را ميخواند
خيلي متين و استوار
حرفش را تغيير ميدهد
... فنر مبل به خاطر اينكه مريم روي مبل وايساده خراب شده
فهميدي سيدمرتضي؟ مريم خرابش كرده!
سيدهمريم نيست كه از خود دفاع كند
مشكل حل ميشود
من هيچ نميگويم
لبخند ميزنم
لبخند ميزند
صدايش ميكنم و از او عكس ميگيرم
سيداحمد فهميده از لبخندم
رضايتم را به دست آورده است
وقتي حرفش را اينقدر قشنگ عوض كرده
و بابا را تبرئه نموده!
مديران جامعه، مديران سياسي، پالتيكمنها نياز نيست حرف بزنند
تصريح نمايند
و منطوق بدهند
گاهي تنها نگاهشان
حركات و سكنات و رفتارشان
جامعه را تغيير مسير ميدهد؛
به سوي اصلاح يا فساد
تكامل يا سقوط
حيف كه مجازات حقوقي تنها محدود به جرايم مشهود و قابل ديدن است!