گفته بودم كه مباحث اصول استاد حسيني(ره) را تمام كردهام
بحث و مطالعه جزوات دو دوره را
چند سال پيش
اما چند سال است كه بحث و مطالعه مباحث اصول شهيد صدر را آغاز كردهام
جلد دوم «مباحثالاصول» هستم
چند صباحي پيش مبحث جبر و اختياري از ايشان ديدم
جديد و تأملبرانگيز
سيدمحمدباقر هم چون آقامنير
تلاش كرده از شبهه عليّت رها شود
او اما بالكل عليّت را نفي نكرده
آن را مقيّد ساخته است
صدر در كتابي كه به «استقراء» اختصاص داده
به همين رابطه عليّت نياز دارد، تا استقراء خود را برهاني نمايد
با چند مصادره و مبتني بر نظريه احتمال
او كه نميتواند عليّت را چون سيدمنيرالدين از بيخ و بُن بركند
به فرمايش خود، حداقل به «احتمال رابطه عليّت» نياز دارد
تا تكرار صدفه نسبي را نامحتمل كند
تا اطراف يك علم اجمالي را با علم اجمالي ديگر فاني نمايد
و يك طرف واحد متيقّن و قطعي بسازد
و براي اولين بار در تاريخ بشر شايد
بتواند از استقراء ناقص حكم يقيني درآورد!
اما صدر در برابر اختيار نميتواند عليّت را همچنان حفظ كند
او براي حل مشكل جبر و اختيار ميگويد:
ممكن بالذات براي خروج از عدم به وجود
يعني برگزيدن يكي از طرفين (وجود يا عدم)
كه نسبت به آنها ذاتاً متساوي است
وجداناً (نه برهاناً چون برهان آن را دوري ميداند)
نياز به يكي از دو چيز دارد:
1. وجوب بالغير
2. سلطنت
بله، استاد صدر يك گزينه ديگر اضافه كرده است
در كنار رابطه عليّت كه بر اساس وجوب عمل ميكند
او ميگويد اگر مدعي شويم: «إن الشيء ما لم يجب لم يوجد»
منكر اختيار شدهايم
چون اختيار هم در آن صورت «ما لم يجب لم يوجد»
و اگر «يجب» كه ديگر اختيار نيست
و اگر «لم يوجد» پس نيست تا بناميمش اختيار!
سلطنت چيست؟!
[هنوز ادامه دارد]