به نام خدا

در پارسي‌بلاگتفاوت قانون عرضه و تقاضا

پنج‌شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴ - ۸:۱۹ صبح

مي‌گويند فرقي نمي‌كند
بسيار شنيده‌ام
اقتصاددانان كه هيچ
حتي اقتصادخوانده‌هاي حوزوي هم
تفكيك علم از مكتب
شهيد صدر هم قائل به آن
حرف‌شان دو كلمه
قانون عرضه و تقاضا علم است
ربطي به مكتب كه ندارد
چيست؟

همسو بودن رابطه تقاضا با قيمت
عكس بودن رابطه عرضه با قيمت

در معادله چيزي شبيه به اين:

   تقاضا
------------  =  قيمت
  عرضه

تقاضا بالا برود، قيمت بالا مي‌رود
عرضه بالا برود، قيمت پايين مي‌آيد

طبيعتاً عكس آن هم صادق:

تقاضا پايين بيايد، قيمت پايين مي‌آيد
عرضه پايين بيايد، قيمت بالا مي‌رود

اما اين صحيح نيست
عمومي بودن آن
شموليت آن
حتي اين قاعده هم فرق مي‌كند
در جامعه مؤمنان
با جامعه دنياپرستان
اصلاً انسان خداپرست انسان اكونوميك نيست
رَشناليتي ندارد
به آن معنايي كه در همان جلسه اول كلاس اقتصاد توصيف مي‌كنند

«أَصَابَ أَهْلَ الْمَدِينَةِ غَلَاءٌ وَ قَحْطٌ حَتَّى أَقْبَلَ الرَّجُلُ الْمُوسِرُ يَخْلِطُ الْحِنْطَةَ بِالشَّعِيرِ وَ يَأْكُلُهُ وَ يَشْتَرِي بِبَعْضِ الطَّعَامِ وَ كَانَ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع طَعَامٌ جَيِّدٌ قَدِ اشْتَرَاهُ أَوَّلَ السَّنَةِ فَقَالَ لِبَعْضِ مَوَالِيهِ اشْتَرِ لَنَا شَعِيراً فَاخْلِطْ بِهَذَا الطَّعَامِ أَوْ بِعْهُ فَإِنَّا نَكْرَهُ أَنْ نَأْكُلَ جَيِّداً وَ يَأْكُلُ النَّاسُ رَدِيّاً» (كافي، ج5، ص166)
گندم كمياب شد، يعني عرضه آن كم، امام صادق (ع) فرمود: گندم را ببريد در بازار بفروشيد، از امروز جو و گندم را مخلوط مي‌كنيم و با آن نان مي‌پزيم. ما دوست نداريم غذاي خوب بخوريم در حالي‌كه مردم غذاي بي‌كيفيت مي‌خورند.

«قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ قَدْ تَزَيَّدَ السِّعْرُ بِالْمَدِينَةِ كَمْ عِنْدَنَا مِنْ طَعَامٍ قَالَ قُلْتُ عِنْدَنَا مَا يَكْفِيكَ أَشْهُراً كَثِيرَةً قَالَ أَخْرِجْهُ وَ بِعْهُ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ لَيْسَ بِالْمَدِينَةِ طَعَامٌ قَالَ بِعْهُ فَلَمَّا بِعْتُهُ قَالَ اشْتَرِ مَعَ النَّاسِ يَوْماً بِيَوْمٍ وَ قَالَ يَا مُعَتِّبُ اجْعَلْ قُوتَ عِيَالِي نِصْفاً شَعِيراً وَ نِصْفاً حِنْطَةً فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ أَنِّي وَاجِدٌ أَنْ أُطْعِمَهُمُ الْحِنْطَةَ عَلَى وَجْهِهَا وَ لَكِنِّي أُحِبُّ أَنْ يَرَانِيَ اللَّهُ قَدْ أَحْسَنْتُ تَقْدِيرَ الْمَعِيشَةِ» (همان)
وقتي قيمت مواد غذايي بالا رفت، امام صادق (ع) به من فرمود: چقدر گندم داريم؟ گفتم: براي چندين ماه. فرمود: همه را ببر و بفروش. از اين به بعد همراه مردم هر روز به اندازه نياز همان روز گندم مي‌خريم.


«كَانَ أَبُو الْحَسَنِ ع يَأْمُرُنَا إِذَا أَدْرَكَتِ الثَّمَرَةُ أَنْ نُخْرِجَهَا فَنَبِيعَهَا وَ نَشْتَرِيَ مَعَ الْمُسْلِمِينَ يَوْماً بِيَوْمٍ» (همان)
امام كاظم (ع) تا درخت‌ها ثمر مي‌داد مي‌فرمود همه را بچينند و بفروشند، تا همراه با بقيه مسلمانان هر روز به اندازه همان روز خريد كنند.

نوبر است ديگر
نوبر گران‌تر
بريزيم در بازار
عرضه افزايش
ما هم بعد با مردم كم‌كم مي‌خريم

مسلمان با كافر فرق دارد
كسي‌كه به آخرت ايمان دارد
با كسي كه دنيا را همه‌چيز مي‌داند

دنياپرست
انسان اقتصادمند
اكونوميك
آن‌طور كه علم اقتصاد عاقل مي‌پندارد
اگر امروز دو تومان گران شود
تا بتواند مي‌خرد و انبار مي‌كند
از ترس اين‌كه فردا چهار تومان گران خواهد شد
دنبال امنيت شخص خود است
خود و شايد خانواده‌اش هم
كس و كارش

پس تقاضا را بالا مي‌برد
دقيقاً وقتي كه عرضه اندكي كاهش يافته
جامعه مي‌افتد در يك چرخه معيوب
حالا شكاف عرضه و تقاضا بيشتر شده
به خاطر همين دنياپرستي
همين عقل مثلاً اقتصادي
پس قيمت باز هم گران‌تر مي‌شود
قيمتي كه در ابتدا فقط دو تومان گران شده
شايد همان مقدار مي‌ماند
اگر اين‌ها حرص نمي‌زدند

اما انسان خدامحور
آخرت‌محور
دين‌محور
انساني كه به انسان بودن ديگران اذعان دارد
اقرار دارد
مهربان است و محبت دارد
به تمام مخلوقات خداي رحمان
او مي‌فروشد
به جاي اين‌كه بخرد

پس سناريوي گراني اين‌طور مي‌شود
در جامعه اسلامي:

برنج دو تومان گران مي‌شود
چون عرضه كم شده
شايد باران نباريده و خشكسالي
بعضي طمع كرده و قيمت را بالا برده‌اند
مؤمنان فوري خانه را مي‌جويند
هر چه برنج دارند مي‌فروشند
آن‌چه قبلاً خريده‌اند
مثلاً براي مصرف يك سال خود
ناگهان عرضه افزايش مي‌يابد
به‌شدت هم
تقاضا كه تغييري نكرده
عرضه افزايش يافته
قيمت سقوط مي‌كند
هنوز بالا نرفته
دو تومان بر مي‌گردد سر جاي قبلي
قيمت برنج دوباره مي‌شود همان كه بود
حالا دوباره هر كسي به مقدار نياز مي‌خرد
قيمت برنج به وضعيت ثبات باز مي‌گردد
دوره كمبود تمام مي‌شود
قحطي سپري مي‌گردد

جامعه اسلامي اين‌طور است
قانون عرضه و تقاضايش هم متفاوت
رابطه متغيّرها فرق مي‌كند

عرضه = تقاضا

با كاهش عرضه، تقاضا هم كاهش مي‌يابد
پس تأثيري در قيمت ندارد
قيمت همواره مستقل از رابطه عرضه و تقاضاست

اقتصاد علمش هم مكتبي‌ست
تابع مكتب است
اقتصاد همه‌اش اسلامي و غيراسلامي دارد
تك‌تك گزاره‌هايش
انسان مؤمن چون طور ديگري عمل مي‌كند
طور ديگري رفتار
مثل دنياپرست نيست
تا قانون اقتصادش مثل او باشد!


مطلب بعدي: دينِ دنياپرستي مطلب قبلي: ضرر واقعي در بورس

نظرات

*:
دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۰۴ - ۹:۲۸ عصر
پاسخ: در پناه حق باشيد.
بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر20نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها1252طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها89براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها32همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1404با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي66تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1402نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN