داد ميزد
عصباني ميشد
تقريباً هر روز
گاهي هر ساعت
لحظه به لحظه
نگران ميشدم
براي بچهها
چون ميترسيدند
بچهها هميشه از داد زدن والدين وحشت ميكنند
معلوم بود دوباره سيداحمد وارد آشپزخانه شده
يا سيده مريم
درست هم سراغ كابينت
درهاي پايين
دستشان ميرسيد
باز ميكردند و ظرفها را بر ميداشتند
جابهجا ميكردند
لذّت ميبردند
بچهها از نوآوري لذت ميبرند
خلاقيت
كارهاي جديد
محيط زندگي خود را ميشناسند
حق دارند
حق دارند كنجكاو باشند
وارد دنيايي شدند كه ناآشناست
روضه بود
خانه پسرعمهاش
«ببين! ازين درها به نجاري سفارش بده براي اوپن»
آنها نجار آورده
در ساخته بودند
پسرشان نميتوانست دست بزند
كابينتها در امان
- چرا نجار؟ خودم درست ميكنم!
باور نميكرد
هنوز توانايي رو نشده
استعداد
ولي هزينهها
ناگزير بودم صرفهجويي كنم
پل صفائيه
ميدان دورشهر
چند نجاري كنار پل
رفتم و چوب خريدم
شايد اولين نجاري بعد از ازدواج
اره هم
ميخ هم
چسب چوب
حتي رنگ
چفت هم خريدم
قيمت همهشان كمتر از پولي كه به نجار بايد ميپرداختم
فقط چند ساعت
زياد كار نداشت
در حياط
و نصب
مشكل حل شد
صدا پايين آمد
حداقل در آشپزخانه
ديگر نياز نبود داد بزند
زنِ سابقم
اعصاب من و فرزندان را خُرد
يكي از عوامل فرياد برطرف
همين هم يك پيشرفت است
پيشرفتي خوب
براي آرامش بايد كار كرد
تغيير داد
بعضي اتفاقات خوب است
محيط را آرام ميكند
مسأله را مرتفع
موضوع را منتفي
مثل نصب كردن يك در براي آشپزخانه
وقتي ورود كودكان دردسر ميسازد!
قال يَعسوبُ الدّين(ع): «قَطَعَ الْعِلْمُ عُذْرَ الْمُتَعَلِّلِينَ» (نهجالبلاغه، ح284)
دانش راه عذر را بر بهانه جويان بسته است (ترجمه انصاريان)