خيلي عالي
بسيار
نمرات درخشان
معدلها بالاي 19
نه فقط يكي
هر سهتاشان:
سيده مريم: 19.95
سيد احمد: 19.74
سيد مرتضي: 19.69
حرفهايي نقل كردند
چيزهايي كه شنيده
ديدم بايد بگويم
حرفهايي كه نزدهام
چيزهايي كه مانده:
ببينيد بچهها
ما در جامعه زندگي ميكنيم
جامعه ابزارهايي دارد
براي كنترل
كنترل افراد خودش
آدمهايش
جامعه يك ميانگين دارد
جايي كه همه هستند
اين ميشود فرهنگ
ميشود نُرم
ميشود عرف
اين وضعيت ميانگين را ميپسندند
مردم
جايگاه اغلبي را
جايي كه بيشتر هستند
از نظر مالي
از نظر اعتقادي
از نظر رفتاري و عملي
از نظر علم و دانش و فهم حتي
خارج از اين حدّ وسط چه ميكنند؟
جلوگيري
ممانعت
برخورد
جامعه ابزارهايي براي مقابله با خارج از اين محدوده دارد
با آنها مبارزه ميكند
درست يا غلط
اين چيزيست كه هست
ماژيك را برداشتم و رفتم سراغ تختهوايتبورد
سالهاست اين تخته را داريم
قبل از آن خودم ساخته بودم
با تكهاي پلاستيك
به ديوار پونز كرده
جايي كه بشود راحت نوشت
ببينيد بچهها
اين حدّ وسط است
منطقه امن در جامعه
اين خط زرد پايين
وقتي مثلاً درس كم بخواني
از باقي ضعيفتر
جامعه تو را تحقير ميكند
آحاد جامعه
تكتك افراد آن
تا برگردي
تا اصلاح شوي
تا رفتارت را تغيير دهي
تحقير براي اعمال فشار است
تا كجا؟
تا جايي كه به خط قرمز برسي
از آن به بعد
از آن پايينتر
«اختيار»ت را سلب ميكنند
منطقه سلب اختيار است
مدرسه وارد ميشود
پدر و مادر دخالت ميكنند
آموزش و پرورش حكم صادر ميكند
دستور از بالا ميآيد
ميگويند «تجديد» شده
كلاس «جبراني» اجباري ميشود
بايد دوباره درس بخواني
از تفريح و بازي و تلويزيون محروم ميشوي
مدام بالاي سرت
مدام مراقب
تا سر از روي كتاب و دفتر برنداري
اين البته براي بچهها
براي بزرگها دادگاه
پليس
جرايم مالي و كيفري
دستگير ميكند و محاكمه
زندان هست و ابزارهاي ديگر كنترلي
اما بچهها
هدف من از اين بحث متفاوت
ميخواستم بخش بالاي آن را بگويم
يك بخش بالا هم دارد اين نمودار اجتماعي
جامعه فقط پايين ندارد كه
بالا هم دارد
خط زرد و قرمز
كوتاه هم نميآيد
آنجا هم كنترل
اگر از حدّ متوسط بالاتر بروي
«حسادت»ها شكل ميگيرد
برخي تشويق ميكنند
برخي برخورد
حالت را ميگيرند
زيرآبت را ميزنند به اصطلاح
در هر جا كه باشي
مدرسه
محيط كار
محله و دوستان
اينجا نيز دو مرحله دارد
يك بخشي «با اختيار»
از خط زرد كه بگذري
از ديگران كه برتر باشي
در درس مثلاً
موفقيتها كسب كني
حسادت ميآيد
رفيق به چيزهاي ديگر دعوت ميكند
سيگار و الكل و مواد مخدّر پيدا ميشود
اتلاف وقت و سينما و تئاتر و پارك و بوستان هم
جوج زدن و چاي زغالي و منقل
همكلاسي
همكارت
طوري كه غفلت كني
دوباره به جاي نخست بازگردي
منطقه امن اجتماعي
اما اگر از خط قرمز گذشتي
زيادي باهوشبازي درآوردي
افتخارات كسب كردي
تواناييهايت را بروز دادي
استعدادهايت را
همه قوايت را به كار گرفتي
به «شهرت» ميرسي
امروزه ميگويند سلبريتي
اينجا هجمه سنگين ميشود
وارد محدوده «سلب اختيار» ميشوي
ديگر خودت نيستي
حق و حقوقت از دست ميرود
نميتواني مثل بقيه فلافل گاز بزني
كنار خيابان و در مغازهاي كوچك
نميتواني هر جايي بروي
بدون محافظ و همراه مثلاً
عدهاي ميخواهند سر به تنت نباشد
عدهاي ميخواهند در كنارت
بعضي از روي اشتياق نَفَسَت را ميبرند
بعضي از روي كينه
در چشمي
ديده ميشوي
ديگر از خودت نيستي
اختيار زندگي خودت را نداري
اگر ديروز ميتوانستي هر رنگي بپوشي
امروز نميتواني
ديگران رنگ لباست را انتخاب ميكنند
نوع خودروي تو را
خانهات را
اينكه كجا باشد و به چه شكلي
فرقي نميكند خوب باشي يا بد
باتقوا يا بيتقوا
مؤمن يا فاسق
اختيارت را از تو ميگيرند
و تو «بايد» اين اختيار را واگذار كني
تا تو را پس نزند
جامعهاي كه در آن نفس ميكشي
فلان مقام رسمي مثلاً
بخواهد برود حرم حضرت معصومه (س) زيارت
اختيار ندارد به تنهايي
سرتيم حفاظت بايد اجازت دهد
دفتر و بيت بايد هماهنگ كنند
مردم را دور كنند تا آسيب نبيند
از دوست و دشمن
دوست از حبّ ديدار فشار ميآورد
خفهات ميكند و زير پا له
دشمن از بغض و كينه
مترصّد است براي ترورت
پس بهترين جا كجاست؟
وسط
بهترين نباشيد
بدترين هم
معدّل بالاي 19 هم زياد خوب نيست
يك كمي معموليتر
مگر آدم در دبيرستان بالاي 19 ميگيرد؟!
چند تا از همكلاسيهايتان؟
مراقب باشيد «تك» نباشيد
نه در بالاي نمودار
نه در پايين آن
اما اگر روزي تصميم گرفتيد
علاقه و استعداد داشتيد
آماده هم باشيد
آماده هزاران مشكلي كه در كمين است
در كمين آنهايي كه زياد بالا ميروند
حتي سازمانها و نهادهاي اطلاعاتي و امنيتي هم هشيار ميشوند
آنها هم نسبت به آدمهاي «زياد موفق» حساساند
چون تأثيرات بزرگ دارند
و مخاطرات
بيشتر بايد مراقب اطراف خود باشيد
اگر از نُرم جامعه زياد بالاتر رفتيد
زير ذرّهبين
از طرف خيلي
«عادي» باشيد راحتتر!
قال رسول الله (ص): «كفى بالمرء إثما أن يشار إليه بالأصابع إن كان خيرا فهى مزلّة إلّا من رحم اللَّه تعالى و إن كان شرّا فهو شرّ.» (نهجالفصاحه، ص608، ح2141)
براى انسان همين گناه بس كه انگشتنما باشد. اگر به خير باشد، در معرض لغزش است (مگر آنكه خدايش رحم كند) و اگر به شرّ باشد، پس شرّ است.
سِبْطُ الشَّيْخِ الطَّبْرِسِيِّ فِي مِشْكَاةِ الْأَنْوَارِ عَنِ النَّبِيِّ (ص) قَالَ: «كَفَى بِالرَّجُلِ بَلَاءً أَنْ يُشَارَ إِلَيْهِ بِالْأَصَابِعِ فِي دِينٍ أَوْ دُنْيَا» (مستدرك الوسائل، ج1، ص120، ح145)
رسول خدا (ص) فرمود: از نظر بلا (امتحان) همين براي انسان كافيست كه او را با انگشت نشان دهند (مشهور باشد)، چه در امر دين و چه در امر دنيا.