به نام خدا

در پارسي‌بلاگآسيبِ موفقيّت

يكشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۱ - ۱:۵۶ عصر

خيلي عالي
بسيار
نمرات درخشان
معدل‌ها بالاي 19
نه فقط يكي
هر سه‌تاشان:

سيده مريم: 19.95
سيد احمد: 19.74
سيد مرتضي: 19.69



حرف‌هايي نقل كردند
چيزهايي كه شنيده
ديدم بايد بگويم
حرف‌هايي كه نزده‌ام
چيزهايي كه مانده:

ببينيد بچه‌ها
ما در جامعه زندگي مي‌كنيم
جامعه ابزارهايي دارد
براي كنترل
كنترل افراد خودش
آدم‌هايش

جامعه يك ميانگين دارد
جايي كه همه هستند
اين مي‌شود فرهنگ
مي‌شود نُرم
مي‌شود عرف
اين وضعيت ميانگين را مي‌پسندند
مردم
جايگاه اغلبي را
جايي كه بيشتر هستند
از نظر مالي
از نظر اعتقادي
از نظر رفتاري و عملي
از نظر علم و دانش و فهم حتي

خارج از اين حدّ وسط چه مي‌كنند؟
جلوگيري
ممانعت
برخورد
جامعه ابزارهايي براي مقابله با خارج از اين محدوده دارد
با آن‌ها مبارزه مي‌كند
درست يا غلط
اين چيزي‌ست كه هست

ماژيك را برداشتم و رفتم سراغ تخته‌وايت‌بورد
سال‌هاست اين تخته را داريم
قبل از آن خودم ساخته بودم
با تكه‌اي پلاستيك
به ديوار پونز كرده
جايي كه بشود راحت نوشت

ببينيد بچه‌ها
اين حدّ وسط است
منطقه امن در جامعه
اين خط زرد پايين
وقتي مثلاً درس كم بخواني
از باقي ضعيف‌تر
جامعه تو را تحقير مي‌كند
آحاد جامعه
تك‌تك افراد آن
تا برگردي
تا اصلاح شوي
تا رفتارت را تغيير دهي
تحقير براي اعمال فشار است
تا كجا؟
تا جايي كه به خط قرمز برسي
از آن به بعد
از آن پايين‌تر
«اختيار»ت را سلب مي‌كنند
منطقه سلب اختيار است
مدرسه وارد مي‌شود
پدر و مادر دخالت مي‌كنند
آموزش و پرورش حكم صادر مي‌كند
دستور از بالا مي‌آيد
مي‌گويند «تجديد» شده
كلاس «جبراني» اجباري مي‌شود
بايد دوباره درس بخواني
از تفريح و بازي و تلويزيون محروم مي‌شوي
مدام بالاي سرت
مدام مراقب
تا سر از روي كتاب و دفتر برنداري

اين البته براي بچه‌ها
براي بزرگ‌ها دادگاه
پليس
جرايم مالي و كيفري
دستگير مي‌كند و محاكمه
زندان هست و ابزارهاي ديگر كنترلي

اما بچه‌ها
هدف من از اين بحث متفاوت
مي‌خواستم بخش بالاي آن را بگويم
يك بخش بالا هم دارد اين نمودار اجتماعي



جامعه فقط پايين ندارد كه
بالا هم دارد
خط زرد و قرمز
كوتاه هم نمي‌آيد
آن‌جا هم كنترل

اگر از حدّ متوسط بالاتر بروي
«حسادت»ها شكل مي‌گيرد
برخي تشويق مي‌كنند
برخي برخورد
حالت را مي‌گيرند
زيرآبت را مي‌زنند به اصطلاح
در هر جا كه باشي
مدرسه
محيط كار
محله و دوستان

اين‌جا نيز دو مرحله دارد
يك بخشي «با اختيار»
از خط زرد كه بگذري
از ديگران كه برتر باشي
در درس مثلاً
موفقيت‌ها كسب كني
حسادت مي‌آيد
رفيق به چيزهاي ديگر دعوت مي‌كند
سيگار و الكل و مواد مخدّر پيدا مي‌شود
اتلاف وقت و سينما و تئاتر و پارك و بوستان هم
جوج زدن و چاي زغالي و منقل
همكلاسي
همكارت
طوري كه غفلت كني
دوباره به جاي نخست بازگردي
منطقه امن اجتماعي

اما اگر از خط قرمز گذشتي
زيادي باهوش‌بازي درآوردي
افتخارات كسب كردي
توانايي‌هايت را بروز دادي
استعدادهايت را
همه قوايت را به كار گرفتي
به «شهرت» مي‌رسي
امروزه مي‌گويند سلبريتي
اين‌جا هجمه سنگين مي‌شود
وارد محدوده «سلب اختيار» مي‌شوي

ديگر خودت نيستي
حق و حقوقت از دست مي‌رود
نمي‌تواني مثل بقيه فلافل گاز بزني
كنار خيابان و در مغازه‌اي كوچك
نمي‌تواني هر جايي بروي
بدون محافظ و همراه مثلاً
عده‌اي مي‌خواهند سر به تنت نباشد
عده‌اي مي‌خواهند در كنارت
بعضي از روي اشتياق نَفَسَت را مي‌برند
بعضي از روي كينه
در چشمي
ديده مي‌شوي
ديگر از خودت نيستي
اختيار زندگي خودت را نداري

اگر ديروز مي‌توانستي هر رنگي بپوشي
امروز نمي‌تواني
ديگران رنگ لباست را انتخاب مي‌كنند
نوع خودروي تو را
خانه‌ات را
اين‌كه كجا باشد و به چه شكلي

فرقي نمي‌كند خوب باشي يا بد
باتقوا يا بي‌تقوا
مؤمن يا فاسق
اختيارت را از تو مي‌گيرند
و تو «بايد» اين اختيار را واگذار كني
تا تو را پس نزند
جامعه‌اي كه در آن نفس مي‌كشي

فلان مقام رسمي مثلاً
بخواهد برود حرم حضرت معصومه (س) زيارت
اختيار ندارد به تنهايي
سرتيم حفاظت بايد اجازت دهد
دفتر و بيت بايد هماهنگ كنند
مردم را دور كنند تا آسيب نبيند
از دوست و دشمن
دوست از حبّ ديدار فشار مي‌آورد
خفه‌ات مي‌كند و زير پا له
دشمن از بغض و كينه
مترصّد است براي ترورت

پس بهترين جا كجاست؟
وسط
بهترين نباشيد
بدترين هم
معدّل بالاي 19 هم زياد خوب نيست
يك كمي معمولي‌تر
مگر آدم در دبيرستان بالاي 19 مي‌گيرد؟!
چند تا از هم‌كلاسي‌هايتان؟
مراقب باشيد «تك» نباشيد
نه در بالاي نمودار
نه در پايين آن

اما اگر روزي تصميم گرفتيد
علاقه و استعداد داشتيد
آماده هم باشيد
آماده هزاران مشكلي كه در كمين است
در كمين آن‌هايي كه زياد بالا مي‌روند
حتي سازمان‌ها و نهادهاي اطلاعاتي و امنيتي هم هشيار مي‌شوند
آن‌ها هم نسبت به آدم‌هاي «زياد موفق» حساس‌اند
چون تأثيرات بزرگ دارند
و مخاطرات

بيشتر بايد مراقب اطراف خود باشيد
اگر از نُرم جامعه زياد بالاتر رفتيد
زير ذرّه‌بين
از طرف خيلي
«عادي» باشيد راحت‌تر!

قال رسول الله (ص): «كفى بالمرء إثما أن يشار إليه بالأصابع إن كان خيرا فهى مزلّة إلّا من رحم اللَّه تعالى و إن كان شرّا فهو شرّ.» (نهج‌الفصاحه، ص608، ح2141)
براى انسان همين گناه بس كه انگشت‌نما باشد. اگر به خير باشد، در معرض لغزش است (مگر آنكه خدايش رحم كند) و اگر به شرّ باشد، پس شرّ است.

سِبْطُ الشَّيْخِ الطَّبْرِسِيِّ فِي مِشْكَاةِ الْأَنْوَارِ عَنِ النَّبِيِّ (ص) قَالَ: «كَفَى بِالرَّجُلِ بَلَاءً أَنْ يُشَارَ إِلَيْهِ بِالْأَصَابِعِ فِي دِينٍ أَوْ دُنْيَا» (مستدرك الوسائل، ج1، ص120، ح145)
رسول خدا (ص) فرمود: از نظر بلا (امتحان) همين براي انسان كافيست كه او را با انگشت نشان دهند (مشهور باشد)، چه در امر دين و چه در امر دنيا.


مطلب بعدي: حذفِ سؤال مطلب قبلي: سرعتِ تصعيد

نظرات

نوري: حالا معدل نوزده هم خيلي خارج از عرف نيست.بالاخره يكي بايد شاگرد اول باشه!
به نطرتون اگر هميشه تو منطقه امن باشيم ميشه كارهاي بزرگ انجام داد؟ ميشه حاج قاسم بود؟ بالاخره بايد يه عده اي تو منطقه امن نباشن...البته شايد سطح نرم جامعه خيلي پايينه كه معدل نوزده خارج از اون حساب ميشه وگرنه اگر غالب جامعه معدل بالا داشتن ديگه مشكلي نبود.
نظر خوده بچه ها چي بود درباره موضوعي كه مطرح كرديد؟دوشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۰:۱۴ صبح
پاسخ: خارج از عُرف بود، در مدرسه فرزندان من، در كلاس‌شان. نه فقط معدل، انضباط و رفتارشان. طوري كه مدير و معاون مي‌شناختند و به احترام هم. اما غرض بنده، هدفم، اين نبود كه از آن‌ها بخواهم در «منطقه امن» بمانند. توجه دادم كه اگر بخواهيد «بدرخشيد» آماده مشكلات آن باشيد. اگر «خوب» به نظر بياييد، بايد «عالي» باشيد. وقتي از حسادت بعضي همكلاسي‌ها ناله كردند، نشانشان دادم كه اين «عوارض» درخشان بودن است، ديده شدن. يا «عادي» باشيد، يا اگر «رفعتي» پيدا كرديد، همچون «عليّين» رفتار كنيد. حسادت‌ها را تحمّل كنيد و ببخشيد و كوتاه بيايد. غُر نزنيد و صبور باشيد. اشاره‌ام به اين بود كه وقتي از رفتار بد معلّمي كه نظم شما آزارش داده شكايت مي‌كنيد، هنوز آن‌قدر بزرگ نيستيد كه «نشان» مي‌دهيد. اما در كل، انسان‌هايي كه در جامعه «ديده» مي‌شوند و مي‌درخشند، بايد «تقوا» و پرهيزكاري لازم براي اين مقام را داشته باشند. اگر نباشد بد مي‌شود. امثال سردار سليماني چنين بودند. ولي ديديم افرادي را كه نبودند و «ديده» شدند و آبروي خود و نظام اسلامي را بردند. حتي در حدّ رئيس جمهور. بچه‌ها معمولاً وقتي اين‌طور جدّي حرف مي‌زنم چيزي نمي‌گويند و فقط گوش مي‌كنند. شايد خيلي متوجه عرايض بنده نشوند، ولي ته ِ ذهنشان مي‌ماند و در آينده متبلور مي‌شود، إن‌شاءالله. تشكر.
بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر19نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1387با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1375نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN