گير سهپيچ
چند روز
ولكن نبود
الا و بلا كه بايد ماشين را بشوريم
در خانه هم البته نه
در كارواش
رفتيم اولي
50 هزار تومان
فقط روشويي
رفتيم آن طرف خيابان
بلوار دانش
45 هزار
- نه پسرم
گران است
او رها نكرد:
«برويم يك جاي ديگر»
بالاخره به 35 هزار تومان هم رسيديم
جايي در جاده اراك
اما دلم راضي نبود
- ببين سيدمرتضي!
سيرابي چند است؟
«سي هزار تومان»
سيرابي خام منظورم بود
خيلي دوست دارد
ميخريم و در خانه ميپزيم
سالهاست
همهشان دوست دارند
سيد احمد
سيده مريم
ولي درباره سيدمرتضي
يكطور بيمارگونه
يكجور خيلي خاصّ
اصلاً همچين با لذّت كه نگو
سيرابي را شايد با جوجهكباب هم تاخت نزند! :)
خودم مقصّر
از كودكيشان
هم كلهپاچه
هم سيرابي
علاقهمندشان كردم
چون خودم بودم
من كه خودم در حدّ اعتياد
قبلِ ازدواج كه هر روز
هر روز
ميگويم هر روز يعني هر روز
آن روزم اصلاً روز نميشد
اگر صبحم را با كلهپزي سر چهارراه شهدا آغاز نميكردم
كنار دفتر قديم فرهنگستان
قبل از اينكه خراب كنند
قبل از كلهپاچه كه اصلاً چاق نبودم
مغز اين كار را كرد
مغز خالص گوسفند! :)
حالم به هم ميخورد
از فكر كردن به سيرابي و كلهپاچه
تا كي؟
تا وقتي كه رضا مرا برد
امروز انتشارات دارد
كسب و كار موفق و پررونقي
ولي آن روز
وقتي همحجرهاي بوديم
اصرار كه برويم شام سيرابي بخوريم
سيرابي ديده بودم
كوچكتر كه بودم
خالهام از يزد آمده
گفت بلد است
در حياط شست
با آب گرم
و همه را تراشيد
همه پرزهاي سيرابي را
پرزهايي كه امروز خيلي دوستشان دارم
اصلاً سيرابي بدون پرزهاي رويش كه مزه ندارد!
آن روز فقط سوپ را فهميدم
مزه ديگري نداشت
قطعات كوچك سيرابي در سوپ
بدون طعم خاصي
ولي
حالم را به هم زد
بو و شكلي كه قبل از پخت داشت
«نميداني سيرابي چيست»
اين نظر رضا بود
متقاعدم كرد
مهمانِ او
رفتيم صفائيه
مغازهاي كوچك
آقايي ناشنوا
ميپخت و با تكهاي نان سنگك
فقط 1500 تومان
هر كاسه سيراب شيردان
همانجايي كه امروز شده است «فلافل من و بابام»!
راست ميگفت
حق با رضا بود
خوشمزه بود
و من معتاد شدم
اول به سيرابي
و بعد كلهپاچه
كلهپاچه هم رضا مقصر بود
«برويم كوچه سوهان خودكار»
جاده اراك
جاي معروفي
يك كلهپزي عالي
متفاوت با هر جاي ديگري كه ديده بودم
كاسههاي چيني گلدار
سينيهاي مرتّب و منظّم
در هر كدام يك آبليمودان كوچك
يك نمكدان
چند پر پياز هم كنارش
شيك و زيبا
كله هم حرف نداشت
تميز و خوشمزه
- ببين سيدمرتضي!
ماشينِ شستهشده و تميز بهتر است؟
يا سيرابي؟
موافقي اين پول را به كارواش ندهيم
برويم ياس و سيرابي خام بخريم؟
بپزيم و براي افطار بخوريم؟
ياس
قصابي خيابان ايستگاه
خيابان راهآهن
سيرابي را خيلي خوب تميز ميكند
تميزتر از جاهاي ديگري كه ديدهام
قيمت هم معمولاً مناسب
سيدمرتضي طاقت نياورد
كم آورد
فوري راضي شد
«به شرط اينكه دو تا بخريم!»
- چرا دو تا؟
«يكيشو بذاريم فريزر بعداً بخوريم»
من را ميگويي
كيفور
خوشحال
فوري هم قبول:
- يك دست جگر سفيد هم ميخريم
با سيرابي خوشمزه ميشود!
از نظر مالي شايد گرانتر
دو دست سيرابي
هر دست 30 هزار تومان
دو دست جگر سفيد
هر دست 5 هزار تومان
ولي
دلم راضيتر
آدم مگر براي تميز شدن ماشين پول خرج ميكند؟
خودش در خانه يك دستمال ميكشد خب
يك تشت آب هم كارش را راه مياندازد!
ديشب بچهها سيرابي خوردند
براي افطار
و سيدمرتضي جملات قصار خود را گفت:
«سيرابي خيلي عجيبه
همه غذاها يا خوشمزه هستند يا مفيد
غذايي كه هم خوشمزه باشه و هم مفيد نداريم
سيرابي ولي هم خوشمزهست و هم مفيد
چربي و قند ندارد
فايده هم دارد»
قال رسولالله (ص): «إنّ لِرَبِّكُم في أيّامِ دَهرِكُم نَفَحاتٍ، فَتَعَرَّضُوا لَهُ لَعَلَّهُ أن يُصِيبَكُم نَفحَةٌ مِنها فلا تَشقَونَ بَعدَها أبدا» (كنزالعمّال، 21324)
همانا از سوى پروردگار شما در طول عمرتان نسيمهايى مىوزد، پس خود را در معرض آنها قرار دهيد، باشد كه نسيمى از آن نفحات به شما بوزد و زان پس هرگز به شقاوت نيفتيد.