اينجا چه ميكني برادر؟ تو...، دادگستري كل؟
هر جاي ديگهاي توقع داشتم ببينمت جز اينجا.
- دادگاه تجديدنظر، براي اجرت المثل.
مگر حكم طلاق چند ماه پيش نيامد؟
- اعتراض زده، اجرت المثل ميخواهد، نفقه و حتي يارانهها را.
بنده خدا هنوز گرفتار بود
يكسال و نيم تقريباً ميشود كه زنش رفته
هر چه بلا هم بوده، سرش آورده
قصهاي كه سر دراز دارد
چقدر اجرت المثل شد؟
- اجرت المثل ثابت نشد، نحله را زياد كردم.
ميگفت قاضي از خانم خواسته دو چيز را ثابت كند؛
اولاً اين كه براي كار كردن در خانه قصد دستمزد داشته است
واقعاً داشت؟
- چي ميگي؟! در دادگاه، جلوي قاضي، با داد و هوار گفت:
«در تمام كارهاي خانه قصد گرفتن اجرت المثل داشتم، ولي به شوهرم نگفتم»
ثانياً اين كه زوج دستور كار به شما داده است.
چه گفت؟ تو دستور دادي؟
- خانم مدعي شد: «مرا مجبور به كار در خانه ميكرد، تحت فشار بودم»
قاضي استفسار كرد: «يعني مثلاً زوج هر روز دستور ميداد چاي دم كنيد؟»
خانم چه گفت؟
- «اگر كار نميكردم مرا توبيخ ميكرد، من تحت فشار بودم، بايد كار ميكردم»
يعني اين قدر نامرد بودي و من خبر نداشتم، اخوي؟
- به خدايي كه هر دومون اعتقاد داريم، نه!
اصلاً صبح كه من از خانه بيرون ميرفتم، خانم خواب بود
تا يازده تقريباً، هر روز.
مادرش هم حتي بهش تذكر داده بود كه اين چه وضع زندگي است
تا ظهر خوابي، پاشو حداقل يه چيزي درست كن خودت بخوري!
كار منزل را هم كه هر ماه كارگر ميآمد
من هم كارهاي شخصي خودم را خود انجام ميدادم؛ شستن لباس و اتو و ...
آخر چه شد؟
- از قاضي خواهش كردم
تضرّع و التماس
آقا تمامش كنيد
زود اين طلاق اتفاق بيافتد و آرامش به زندگي من بازگردد
هر روز نگرانم دوباره از كلانتري نيايند منزل
اينقدر كه اين خانم با مأمور در خانه ما آمده است
قاضي گفت مصالحه كنيد، تمام شود
من هم يك ميليون تومان گذاشتم روي نحله، شد دو ميليون
داشتي مگر؟
- چه ميگويي برادر، هيچ كس نداند تو كه ميداني!
به قاضي گفتم: براي يك ميليون نحله هم بايد قرض بگيرم
اين قدر آبرو دارم كه يك ميليون هم روي آن بگذارم و بيشتر مقروض شوم
از عزّتي كه خدا داده استفاده ميكنم
تمام شد؟
- نه، خانم مدعي بود كه نفقه مدتي كه خانه پدرش بوده را هم ميخواهد
مگه حكم تمكين نداشتي؟
- داشتم، ولي خانم همچنان مدعي بود كه من بيرونش كردهام
من هم پرسيدم چقدر ميشود؟
قاضي حساب كرد و گفت هشتصد تومان
من هم آخرين كلام را گفتم:
آقاي قاضي، نحله را بكنيد دو ميليون و هشتصد تمامش كنيم
تمام شد اونوقت؟
- به همين سادگي كه نه،
خانم كمي چانه زد با قاضي
قاضي هم گفت: اين آقا كه اينقدر دارد كوتاه ميآيد
شما اگر ميخواستي اجرت يا نفقه را هم بگيري، كلي شهادت و قسم و اينها نياز داشت
ايشان كه همه را پذيرفت
اين شد كه امضاء كرديم و حكم قطعي شد
طلاق هم دادي؟
- نه هنوز، رأي تا ده روز ديگر بايد برسد
يعني قاضي كه نوشت رأي را
ولي تا برود دفتر شعبه و تايپ شود
دبيرخانه شماره شود
به شبكه وارد و در سامانه ثبت شود
به پيك و يا به اداره پست تحويل شود
تا به در منزل برسد و بگيرم
خُب خيلي طول ميكشد خُب!
بنده خدا عجب رنجي كشيده در اين يك سال و نيم
ولي روزهاي آخرِ گرفتاري است
گفتم: نگران نباش، آينده روشنتر است، مگر به ياد نداري كه خدا گفت:
«بسم الله الرحمن الرحيم، ألم نشرح لك صدرك، و وضعنا عنك وزرك،
ألذي أنقض ظهرك، و رفعنا لك ذكرك، فإنّ مع العسر يسرا،
إنّ مع العسر يسرا، فإذا فرغت فانصب، و إلي ربك فارغب» (سورة الشرح)
برو كه رها شدي، كارت را بپرداز و به سوي پروردگارت بشتاب!
پ.ن. شگفتا...! با اين واژه كلامش را آغازيد و گفت:
من كه هنوز براي قرض گرفتن دست خود دراز نكردهام
آبروي خدادادي را وسيله نكردم
من كه هنوز به كسي رو نيانداختهام
اين ديگر چيست؟!
مبلغ گردش | شرح | واريز كننده /ذينفع |
+28,000,000 | واريزح.ا بابت قرض الحسنه آزاد سازي دل سيد | حسابداري اداره كل خدمات نوين |
حساب اينترنتي را باز كرده
به سايت بانك كه رفته امروز
ميگفت: بنده خدايي آمده و مبلغ را قرض داده است
پيش از آنكه...
خدا حفظ كند اصدقاء را...!
خواست در وبلاگم بنويسم و رسماً از اين دوستش تشكر كنم
گفت اولين فرصت كه پساندازهايش به اين حد برسد
قرض را بازپس خواهد داد.
گفتم: «برادر، نگفتم خدا بزرگ است، نترس و توكل كن!»