«دو نفر چطور به هم علاقه پيدا ميكنن و ازدواج ميكنن؟»
- بذار با مثال برات توضيح بدم
فكر كن با رفقات رفتي اسپانيا
يه غذايي ميبيني كه خيلي قشنگ تزئين شده
ظاهر زيبا
يك غذاي محلي
اما تا به حال نخوردي
اگه بگي من خيلي به اين غذا علاقه دارم
رفقات چي بهت ميگن؟
البته كه ازت قبول نميكنن
البته كه تا وقتي از آن نخورده باشي
فوراً ازت ميپرسن: مگه قبلاً از اين غذا خوردي؟
پس چي ميتوني بگي؟
ميتوني بگي دلم از اين غذا خواست
هوس كردم بچشم
دوست دارم ازش بخورم ببينم چه مزهايه
درسته؟
اين گفتگو همين امروز
اينطور ادامه پيدا كرد
بين من و سيداحمد
فكر كن رفتي ميوهفروشي
سؤال ميكني
آيا اين نارنگيها شيرين است؟
ميوهفروش يكي باز ميكند:
بچش اگه خوب بود بخر
يك دانه كه چشيدي
اگر خوب بود پنج كيلو ميخري
نبود نه
اما اگر بروي قنادي
كيك پسند كردي
كيكي با تزئين توتفرنگي
ظاهري خيلي دلچسب دارد
آيا ميتواني بچشي بعد بخري؟
البته كه نه
كيك با تمام ظاهري كه دارد ارزش دارد
اگر يك انگشت به آن بزني
ديگر نميتواني بگويي نميخرم
زيرا
ارزش و قيمت آن فرو ريخته است
هيچ مشتري ديگري آن كيك را به قيمت واقعي نخواهد خريد
درسته؟
پس علاقه به يك غذا چطور پديد ميآيد؟
درست وقتي كه از آن بخوري
و مزهاش را دوست داشته باشي
چه زماني مزهاش را دوست خواهي داشت؟
زماني كه نياز تو را تأمين كند
تلخ و شور نباشد
تهوّعآور نباشد
تو را مسموم نكند و كارت به بيمارستان نكشد
فاسد و خراب و كپكزده نباشد
حالا ميتواني بگويي
اينكه به اين غذا علاقهمندي
اين علاقه از كجا آمد؟
از استمرار تأمين نياز از طريق اين غذا
علاقهات هم پيوسته زياد ميشود
هر چه زمان ميگذرد
كمي مصداقيتر پيش رفتم:
تو سيبزمينيتخممرغ خيلي دوست داري
چون با ذائقهات سازگارتر
چون بهتر نيازهايت را تأمين ميكند
آيا
با خوردن زياد از آن متنفر ميشوي؟
نه
بارها شده كه خيلي هم خوردي
همان لحظه ديگر ميل نداشتي
ولي هرگز نگفتي ديگر از اين غذا متنفرم
بلكه
اضافه را گذاشتي يخچال تا يك روز ديگر بخوري
زيرا
ميداني هميشه ميتواند نيازهاي تو را تأمين كند
علاقهات از بين كه نميرود
هر روز بيشتر هم ميشود
حالا اين را تطبيق كن به ازدواج
اگر يك دختري
اگر يك پسري
بگويد با يك نگاه عاشق شدم
بگويد به فلاني علاقهمند هستم
دروغ گفته است
يا ندانسته حرفي زده است
آگاه نبوده
او فقط «هوس» كرده است
اين هوس چه زماني تبديل به علاقه ميشود؟
پس از استمرار زندگي مشترك
وقتي ازدواج كردند
نيازهاي هم را تأمين
اين ارتباط علاقه ميآفريند
البته
به شرطي كه تهوّعآور نباشند
از كجا بفهميم؟
در كيك از كجا ميفهميم؟
اينكه از قنادي معتبري بخريم
پيشينه معتبري داشته باشد
از مردم هم تحقيق كنيم
بپرسيم كه كيك توتفرنگي شما از چه تشكيل شده است
آيا سالم است؟
آيا تازه است؟
آيا تضمين ميكنيد كه خراب و فاسد نيست؟
ازدواج هم همين
از قبل كه نميشود چشيد
پس تحقيق ميكني
به ظاهر اكتفا نميكني
وقتي مطمئن شدي اقدام ميكني
اما اگر باب ميلت از كار در نيامد
آنطور كه ميخواستي
تأمين تمام نيازها
چه ميكني؟
اينجا از مريم كمك گرفتم
آيا از تبلتت راضي هستي؟
«دوربينش ضعيف است»
- خب چرا دور نمياندازي؟
«مجبورم از همين استفاده كنم»
بله
وقتي تمام نياز تأمين نشود
به آنچه ميشود بسنده ميكني
اكتفا
سطح توقعت را پايين ميآوري
چون هزينه تعويض آن بالاست
چون قنادي ديگر كيك را از تو پس نميگيرد
فقط به خاطر اينكه طعمش را دوست نداشتي
اما علاقه
هر چقدر دو انسان بيشتر با هم زندگي كنند
و در اين مدت
به كار هم بيايند
براي هم مفيد باشند
به هم عادت ميكنند
استمرار اين ارتباط علاقه ايجاد ميكند
دلبستگي
همانكه به آن «عشق» ميگويند
قبل از آن «هوس»است
اين را همه ميفهمند
وقتي كه درباره غذا و شيريني صحبت ميكنند
هرگز نميپذيرند نخورده بشود عاشق غذايي شد
پس چطور ازدواج نكرده فكر ميكنند عاشق هم شدهاند؟
توهم است پسرم
خيال كردهاند
فقط نام «هوس» را با «علاقه» جايگزين كردهاند
به اشتباه!
قال وجه الله (ع): «مَنْ عَشِقَ شَيْئاً أَعْشَى بَصَرَهُ وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ، فَهُوَ يَنْظُرُ بِعَيْنٍ غَيْرِ صَحِيحَةٍ وَ يَسْمَعُ بِأُذُنٍ غَيْرِ سَمِيعَةٍ، قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْيَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَيْهَا نَفْسُهُ، فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِي يَدَيْهِ شَيْءٌ مِنْهَا، حَيْثُمَا زَالَتْ زَالَ إِلَيْهَا وَ حَيْثُمَا أَقْبَلَتْ أَقْبَلَ عَلَيْهَا، لَا يَنْزَجِرُ مِنَ اللَّهِ بِزَاجِرٍ وَ لَا يَتَّعِظُ مِنْهُ بِوَاعِظٍ» (نهجالبلاغه، خ109)
هر كه عاشق چيزى شود چشمش را كور، و دلش را بيمار مى كند، آن گاه با چشمى غير سالم نظر مى كند، و با گوشى غير شنوا مى شنود، خواهشهاى نفسانى عقلش را دريده، و دنيا دلش را ميرانده، و او را بر امور مادى واله و شيدا نموده، از اين رو او برده دنياست و بنده كسى كه اندكى از دنيا در اختيار دارد. دنيا به هر طرف بگردد او هم مى گردد، و به هر سوى روى كند او هم روى مى آورد. با پندهاى باز دارنده اى كه از جانب خداست از گناه باز نمى ايستد، و از هيچ واعظ الهى پند نمى پذيرد (ترجمه انصاريان)