«شما حوزه ميري؟»
اين سؤال را فروشنده پرسيد
صاحب فروشگاه
فروشگاه محل خودمان
وقتي رفته بودم تخممرغ و شير بخرم
- اين روزها نميروم
بيشتر دوركاري ميكنم
از طريق ايميل و اينترنت
به خاطر كرونا
منظورش را درست نفهميده بودم
نه منظورش از «حوزه» را
نه اصلاً منظورش از اين سؤال را
شايد غرضش تحصيل و تدريس بود
يا پژوهش
اما
خودش توضيح داد:
«اگه رفتي حوزه بهشون بگو وضع خيلي خرابه»
متوجه شدم
حالا متوجه شدم
مردمِ ما حوزه را يكپارچه ميبينند
يك كلّ واحد
يك مجموعه يعني
مراجع را با اساتيد
اساتيد را با طلاب
طلاب را با كارمندان
كارمندان را با مديران
همه و همه را
در نظر مردم حوزه يكيست
«يك» بيشتر نيست
چند نيست اصلاً
متوجه تفاوتها هم نيستند
و من پاسخ دادم:
- مراجع هم بعضي شنيدم كه نگران وضعيت اقتصادي هستند
اگر تذكر نميدهند
اگر نميگويند
ولي در جلسات خصوصي معترضاند
همين چند روز پيش هم جامعه مدرسين نامهاي به مجلس نوشت
به نمايندگان جديد
به آقاي قاليباف
حوزه هزار نحله است
هزار تفكر و فرهنگ و انديشه
هزار راهكار مختلف دارند
هر كدامشان
هر مؤسسه و نهادي
هر بيت و دفتري
هر مدير و مسئولي
حتي هر كارمند هر ادارهاي
طلبهها هم پيرو اساتيد
اساتيد هم هر كدام صاحب يك انديشه مستقل
و گاهي وابسته
عارف و فيلسوف و فقيه و متكلّم
راست و چپ
مؤمن و منافق
اما در نگاه مردم
مردم كه تقصيري ندارند
آنها يك حوزه واحد و يكپارچه را انتظار ميكشند
حوزهاي كه حرفش يكي باشد
واحد يعني
بدون اين همه كثرات و تناقضات
حوزه در گذشته به مردم نزديك بود
خيلي نزديك
طوري كه ميشناختند
حالا نيست
آنقدر كه بايد
و گرنه كه ميشناختند!
قال ازْهَدُ الزّاهِدين (ع): «خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ، وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ» (نهجالبلاغه، ح10)
با مردم چنان بياميزيد كه اگر مرديد بر شما بگريند، و اگر زنده مانديد به شما مهربانى ورزند. (ترجمه شهيدي)