فرموديد:
"يك سؤال مهم را پاسخ دهيد
در همين نقطه از بحث:
هدف شما از طرح اين نظريات چيست؟
آيا ميخواهيد بين فيزيك غربي و فلسفه اسلامي برادري ايجاد كنيد؟
اين عمل چه سودي دارد؟
لطفاً فوايد آن را مطرح بفرماييد
تا ببينيم اصلاً اين كار مفيد هست يا خير!"
سوال خيلي خوبي است.
بنده تكليف خود را حركت در راستاي توليد فيزيك اسلامي تشخيص داده بودم. حال از صفر كه نمي خواستم شروع كنم. به هر حال در فيزيك غربي و فلسفه ي اسلامي دانشمندان و علما سال ها وقت گذاشته اند و دستاوردهايي داشته اند. البته به قول شما نبايد آن ها را الزامي هم تلقي كنيم.
مهمترين بحث نيز در فيزيك اسلامي، پايه هاي فلسفي آن است. و از اين لحاظ اين موضوعات مورد بحثمان به نظر حقير مهم آمده بود.
شما چند سوال و يا به عبارتي نقد را در موضوعات زير مطرح كرديد:
1- تعريف روشن و واضحي از نيرو
2- پيوستگي اشياء در تقابل با نظريه اتمي
3- تعريف روشني از مرتبه هاي وجود
4- وجود عرضي و تعريف روشني از آن
5- در رابطه با خواص موجي و ذره اي
اشكالاتتان را البته به جا مي دانم. اينكه تعاريف بنده روشن نبوده را قبول دارم. در هر حال فعلا قصد ندارم وارد اين موضوعات شوم. در چند وقت اخير بنده مسير فكري خود را تغيير دادم. قصد كردم در مسيري حركت كنم كه بيشتر اطمينان آور باشد و در اين راستا نگاه خود را بسيار كلي تر كردم.
مي دانيم كه جامعه ي اسلامي نياز به نظام جكومتي اسلامي، نظام آموزشي اسلامي، نظام اقتصادي اسلامي و .... دارد. گفته مي شود كه قرآن اصول لازم براي تشكيل چنين نظام هايي را دارد ولي استنتاج فروع بر عهده ي خود ماست كه لازم است با كمك روايات ائمه انجام دهيم.
حال يك سوال اساسي اينجا مطرح مي شود:
مسلما استنتاج احكام مربوط به نظام هاي اجتماعي از قرآن و روايات بر مبناي اصول ذكر شده در قرآن، كار بسيار دشواري است و به تبع آن اختلاف نظرها نيز زياد خواهد بود.
در واقع مي دانيم حتي براي احكام فردي بين مراجع اختلاف نظر وجود دارد كه بخش اعظم آن بر مي گردد به ملاك حجيت اخبار كه شما در وبلاگ خود توضيحات خوبي را فرموده ايد و بنده از آن بهره بردم.
حال اگر زماني احكام نظام هاي اجتماعي نوشته شود طبيعي است كه اختلاف نظرها بسيار بيشتر خواهد بود.
راه حل اين مشكل چيست؟
حقير از فقه نمي دانم و شايد جايز نباشد نظري در اين باب بدهم ولي به نظرم مي رسد كه تمامي احكام حتي فروع و جزئيات نظام هاي اجتماعي نيز در قرآن آمده است ولي در سطح تأويل قرآن آمده است. در واقع دقيقا چيزي كه به آن نياز داريم تا احكام نظام هاي اجتماعي را بفهميم تأويل قرآن است.
ممكن است بگوييم كه تأويل قرآن اختصاص به خداوند و ائمه دارد. بنده نيز موافقم. در اصل نه تنها تأويل بلكه به طور كلي علوم نزد ائمه هستند و آن ها هستند كه معدن علمند.
امام باقر (ع): "شرقا ولا غربا، فلا تجدان علماً صَحيحاً إلَّا شَيئاً خَرَجَ مِن عِندِنا أهلَ البَيتِ."
در زمان ائمه، ياران ايشان نه تنها از ائمه كسب علم مي كردند بلكه گاهي تأويلي از آيات قرآن را براي يارانشان بيان مي كردند. يعني اينگونه نبود كه راه آموختن تأويل از ائمه براي ديگران بسته باشد.
همچنين مگر سخنان ائمه براي همه ي زمان ها نيست؟ بنده تصور مي كنم كه ائمه با بيان اين تأويل ها، راه را براي آيندگان جهت تفكر روي تأويل قرآن باز كرده اند.
در دوران ائمه مردم حضوري خدمت ائمه مي رسيدند و كسب علم مي كردند. در دوران غيبت چه كنيم؟
در اين دوران نيز اگر آداب فراگيري علم را رعايت كنيم آن ها علم خويش را از ما دريغ نمي كنند.
در حديثي حضرت فاطمه(س)، براي آداب غذا خوردن رعايت 12 نكته را بر مي شمارند. مگر علم آموزي در سفره ي علمي ائمه از غذا خوردن كمتر است؟ كه ما به خود اجازه مي دهيم تحت هر شرايطي فكر كنيم و علم بياموزيم. مسلما چنين علمي كه آداب آن را رعايت نكرده ايم توأم با وهميات و تصورات باطل ما خواهد بود.
تصور بنده اين است كه كمترين ادب علم آموزي موقع آموختن علم، معرفت به اين است كه در محضر ايشان در حال كسب علميم. و هر علم صحيحي هم كه تا كنون يادگرفته ايم به واسطه ي ايشان بوده است هرچند خود از آن غافل بوده ايم.
با تشكر
در پناه خدا
فرموديد: «طبيعي است كه اختلاف نظرها بسيار بيشتر خواهد بود. راه حل اين مشكل چيست؟»
يك زماني مردم هم را ميشناختند
جمعيت كم بود
يك محله
تا ميديدند:
اين پسر حاج سعيده كه دم نونوايي حاج عباس كفاشي داره!
در چنين جامعه مختصري
اگر اختلافي پيدا ميشد
پيش معتمد محل ميرفتند
آدمي كه به امانتداري ميشناختند:
بريم پيش كربلايي عبدالله، آدم فهميده و دينشناسيه، هر چي گفت قبول دارم!
وقتي جامعه بزرگ شد
محله وسعت يافت
رفت و آمد و جابهجاييها فراوان
ديگر نميشناسند
اصلاً نميدانند امانتدار چه كسي هست و چه كسي نيست
اينجاست كه ساختار به كمك ميآيد
فردي لباس خاصي ميپوشد
در ساختماني كه تابلوي خاصي دارد ميرود
روي صندلي خاصي مينشيند
در يك اتاق خاص
ميشود قاضي
ميشود امانتدار محل
قضاوت ميكند و حكم ميدهد
مشكلات مردم و اختلافات را حل ميكند
در علم هم همين است
اگر امروز اختلافات اينطور زياد است و حل نميشود
چون ابزارش نيست
ابزارش ژورنالهاي علمي و تخصصيست
ابزارش پديد آمدن شبكه تحقيقات است
در غرب اين اتفاق افتاد
اين شد كه علوم غربي اينطور رشد كرد
سريع و شتابان
نيوتن وقتي نظريهاي مطرح ميكرد
فوري در هندوستان يك دانشمند ديگري نقد ميكرد
و نيوتن هم بر نقد او جوابيه ميداد
داروين نظريه انواعش را مدتها مخفي كرد
مقالهاش را منتشر نكرد
وقتي مقالهاي ديد از فلان دانشمند جوان در كشوري ديگر
شبيه به نظريه خودش
ديد وقتش شده
سريع كتاب خودش را نشر داد
شبكه تحقيقات اينطور چيزيست
امروز نيست
علما و فقهاي ما نظريات هم را نقد نميكنند
سالهاست
احترام هم را مثلاً نگه ميدارند
تا بيادبي نشود
در جلسات هم حاضر نميشوند
در بحثهاي هم
مثل قبل نيست كه آخوند خراساني ميرفت در مجلس شيخ انصاري نقدش ميكرد
در نشريات هم حضور ندارند
اصلاً مطالعهشان نميكنند
پس تضارب آراء نيست
حداقل در حوزه كه نيست
در دانشگاه را مطمئن نيستم
نظريات علمي اگر به سرعت نقد شود
دست به دست شود
بچرخد و بازسازي گردد
اختلافات حل ميشود
نظريات جديد جاي خود را باز ميكند
ضعيفها را كنار ميزند
يك نفري مثل استاد حسيني الهاشمي (ره)
بيست سال پيش نظريهاي براي طراحي نظامات اجتماعي طراحي كرده
قبل از او هم شهيد صدر (ره)
شخصي مثل دكتر احمد فرديد هم نظريهاي دارد
اين نظريهها رو نيامدهاند
وارد دستور نشدهاند
به بحث گذاشته نشدهاند
تا صحيح و سقيم آنها معلوم شود
تا اگر نادرستاند
شما فقيه امروزي
درست آنها را توليد كني
اينها در گنجهها و كتابخانهها خاك ميخورند
بعضي ميخوانند
بعضي نميخوانند
بعضي قبول ميكنند
بعضي نميپذيرند
ولي
هيچكس آنها را به صحنه درگيري علمي وارد نميكند
تا مورد قضاوت علمي قرار بگيرند
اين گرفتاري امروز ماست
از اينكه نظريات شما را بخوانم خوشحال خواهم شد
ممنون از لطف شما
در پناه خدا موفق باشيد
[ادامه دارد...]