وقتي كه الف آمد و ج نيامد
به دليلي
يعني شرايط به گونهاي تغيير كرد
كه معيّت الف و ج در شرايطي خاص به هم خورد
آنروز
علم تكامل مييابد
زيرا
آزمونها به دنبال ج ميگردد
و
متوجه ميشويم كه چيزي غير از الف هست كه گاهي با الف هست و گاهي نيست
شرايط را ميسنجيم
پيدايش ميكنيم
وقتي بفهميم در چه شرايط همراه الف ميشود
نكته ظريفي بود. ولي در موارد زيادي چنين كاري نمي توان كرد. مثلا اينشتن مي گويد كه خميدگي فضا-زمان عامل شتاب است و معادله اش را هم مي نويسد. ما مي خواهيم اين گزاره را مورد آزمون قرار دهيم در شرايط مختلف بسنجيم تا شايد بفهميم كه چيزي غير از خميدگي است كه گاهي با آن هست و در شرايطي همراه آن نيست.
ولي نمي توانيم!! زيرا ميزان خميدگي حول يك جسم در حال سقوط آنقدر ناچيز است كه با دقيق ترين ابزارهاي اندازه گيري نيز نمي توان آن را اندازه گرفت. شايد تا قرنها بعد هم نتوان اين كار را كرد. خب چه كنيم؟ دست روي دست بگذاريم؟ و صبر كنيم؟
اگر داخل گوگل به انگليسي بديل هاي نسبيت عام را جستجو نماييد مقالات زيادي خواهيم يافت. در ويكي پديا آنطور كه ميبينيم حتي معروف ترين بديل ها نيز زيادند:
https://en.wikipedia.org/wiki/Alternatives_to_general_relativity
در مورد مكانيك كوانتومي نيز بديل ها زيادند. گرانش كوانتومي نيز همين گونه.
غالب اين بديل ها در سطح مشاهدات آزمايشگاهي با دقت كنوني معادلند. اين ها نشان مي دهد مسير علم به روشي كه شما مي فرماييد با شكست رو به رو شده است.
پاسخي كه به نظرم مي رسد اين است: ما در علوم تجربي مشاهده و آزمايش زياد كرده ايم اكنون وقت عميق شدن است. بايد روي مفاهيم و اين مشاهدات عميقا فكر كرد تا به طور منطقي از ميان بديل ها يك نظريه سربلند بيرون آيد.
آيا مي توانيد بفرماييد كه در مسئله ي برخورد دو جسم كه با آزمايش در مي يابيم دو كميت به نام هاي انرژي جنبشي كل و تكانه كل ثابت(پايسته) هستند. چگونه با عقل سنجشي از روي مشاهدات مي توان چنين نتيجه اي گرفت؟ تا مفهوم سنجشي بودن عقل را در اين باب بهتر بفهمم.
متغيّري كه
در شرايط امروز
با امكانات ما
با آنچه كه بر آن قدرت داريم
قابل كنترل نيستند
قابل بررسي و ارزيابي
قابل آزمون و مشاهده
متغيّرهايي كه
پيوسته ثابت هستند
در طول مدّت آزمون
در طول مدّت زندگي علمي بشر
تا امروز
چنين متغيّرهايي
شناخت آنها
چه تأثيري در زندگي بشر دارد؟
چه كارآمدياي دارد؟
مثلاً خميدگي فضا و زمان
آيا بشر به مرحلهاي رسيده است كه احتياج به سفرهاي سريع فضايي دارد؟
جابهجايي در فضاي بيكران؟
معادلاتي كه
بديل هم هستند
و
در شرايط امروز ما
نتيجه يكساني ميدهند
سؤال اين است
تفاوت آنها چه تفاوتي در كارآمدي علم ايجاد ميكند؟
مثلاً هندسه اقليدسي
با لباچوفسكي
وقتي اندازهها آنقدر كوچك باشند كه خميدگي قابل صرف نظر باشد
اين علم
به چه كار ميآيد
اين تفاوت
چرا بايد راه سختتر را برويم؟
مثلاً محيط و مساحت دايره
چيزي دم دستي
كدام مهندس و معماري
عدد پي را تا ده رفم پس از اعشار محاسبه ميكند؟
وقتي خانه دو طبقه بسازد
تا يك رقم اعشار
برج صد طبقه
برج ميلاد مثلاً
دايره بالاي آن را كه خواستند بسازند
تا چند رقم اعشار پي را در محاسبه به كار بردند؟
دو رقم بيشتر؟
ببينيد
همانطور كه عرض كردم
پيش از اين
ما
به دنبال علم براي علم نيستيم
كه امروز فيزيك نظري هست
رقابت است
شهرت است
مقالات علمي است و رتبهبندي
ميخواهد گريد بگيرد و گرنت
امتياز علمي
اين بحث ديگريست
[ادامه دارد...]