«توضيحِ دليلِ مخالفت لازم است»
مگر ميشود هميشه موافق بود
اينكه نميشود
مجبوريم مخالفت كنيم
اما
بايد بداند دليل آن چيست
پدر و مادرها شايد حوصله نداشته باشند
معمولاً
فقط ميگويند: «نه»
«بابا ميشه اسممو بنويسي كلاس فوتبال»
- نه!
«بستني بخورم؟»
- نه!
«با دوستام برم پارك؟»
- نه!
اين روند هميشه ادامه دارد
و «نه» گفتنها
تمامي ندارد
اما كودك
از زاويه او چه اتفاقي افتاده است؟
«پدر و مادر مرا دوست ندارند، هر چه ميخواهم نميدهند، خواستههاي من برايشان بيارزش است، چرا؟!»
اين تحيّر خوب نيست
بد است
بچه يا درونگرا ميشود؛ خودكمبين:
«حتماً من اشتباهي كردهام كه دوستم ندارند، قبلاً كه داشتند، وقتي كوچكتر بودم، آنوقتها هر چه ميخواستم ميدادند»
يا برونگرا و پرخاشگر:
«تا به زور نگيرم نميدهند. حقم را بايد به زور بگيرم. داد و هوار ميكنم.»
سخت است
ولي لازم
تا وقتي اصول زندگي را ياد نگرفته
مدام بايد توضيح داد
- عزيز دلم! اگر هر وقت بستني بخواي بذارم بخوري، مريض ميشي، شكر زياد!
- پسرم، من محيط كلاسهاي فوتبال رو ميشناسم، بچههاي خوبي تو اين كلاس نيستند، برات تو اين سن مناسب نيست.
بايد بفهمد كه دوستش داريم
بفهمد كه بزرگترين حامي او هستيم:
- به خاطر اينكه دوستت دارم نميذارم بستني بخوري عزيزم!
- اگه برام مهم نبودي ميذاشتم عضو اين كلاس فوتبال بشي، ولي نميخوام آسيب ببيني!
اگر توضيح كامل باشد
واضح باشد
اگر با دلسوزي همراه باشد
با لحن مناسب
ميفهمد
درك ميكند
آرام ميشود
يك كلاس فوتبال الكي تبديل نميشود به واحد اندازهگيري محبّت
اگر بشود خطرناك است
نبايد اجازه بدهيم
[پايان]