مدتي مُد شده است
همه دلتنگ گذشتههاي خود شوند
به خاطر چند سكه يا اسكناس قديمي
چند انيميشن و كارتون
شكل قوطيها و آدامسها و شكلاتهاي دوران كودكيشان
البته تكرار برنامههاي كودك دهه 70 از سيما هم بيتأثير نيست!
چند روز پيش
اَسنادي را جابهجا ميكردم
به گذشتههايي برخورد كردم
كه تهِ دلم را لرزاند
حس نوستالوژيكم فوران كرد
و فضايي آبستره در ذهنم نقش بست
فلشبك ميزنم
و شما را به ارمغاني شريك ميسازم
در تمام حسّ رومانتيك خود
از هنروريهايي كه گذشتهام را افتخارآميز نموده
كه سرم را بالا بگيرم
روزي كه «لاينفع مالٌ و لا بَنون» (شعراء:88)
بگويم: عمرم به بطالت نبود
به تلاش بود
به زحمت
به سعي در حفظ دين
يك روز در جبهه «نظامي»
و امروز در جبهه «فرهنگي»!
فرياد بزنم و بگويم: «من هستم، پس ميجنگم» :)
مسئول آموزش نظامي پايگاه بسيج مسجد امام رضا(ع) - فاز 3 شهرك اكباتان!
كارنامه تحصيلي دوره كارداني مربيگري سياسي - سال 1376
نه براي تفاخر
فقط اينكه
تصوير چند جعبه پودر لباسشويي با فلان مارك و علامت
و هزار جنس بيارزش و فراموششدني
هيچ كدامشان
آن حس نوستالوژيكي كه از اين نوشتهها بهمان دست ميدهد نميدهند
آنها رفتني بودند و رفتند
ولي اعمال ما ماندني هستند
براي هميشه
اگر براي خدا بوده مظهر غرور*
و اگر براي نفس بوده مظهر شرمِ فاعل است!
* البت، نه غرورِ دنيا
كه پارادوكس است!
غرور اخروي، صحراي محشر، زيارت پيغمبر(ص)... اين چيزها...!
پ.ن. با تشكر از همكاري كه تذكر دادند
عبارت نقل شده با آيه مطابقت نداشته
مورد اصلاح شد
اگر چه غرض نقل مستقيم نبوده است
كه اگر بود
چون ديگر مستندات و منقولات
نشاني و آدرس ذكر ميگرديد.
نظرات
صيانت: برادر بسيجي عزيز افشا اطلاعات از نظر رهبري حرام مي باشد خواهشمند است اسناد رو از تو سايت خارج كن از لحاظ حفاظتي مشكل داره.
پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۲ - ۵:۴۹ عصر
پاسخ: برادر عزيز و گل و خوب و دوستداشتني من! اولاً اين اسناد هيچكدام طبقهبندي ندارند تا افشا محسوب شود، محرمانگي اصلاً در آنها نيست جانم. ثانياً همان زمان خودش هم محرمانه نبود هيچ، الآن هم كه انديسال گذشته است، حتي محرمانه هم اگر ميبود، ديگر نميبود، از بس كهنه شده و تغيير پيدا كرده برادر تمام روالهاي بسيج و حكمها و روشها و متدها و اسناد. داداش ما رو با نوشتن يك واژه «صيانت» سياه نفرما لطفاً. :)
خودم: لازم به زحمت جهت توضيح نيست چون مصاديق يك به يك اين مغالطات در متنهاي اينجا آمده است
فعلا دو تا آن در اين متن واضح شد
بقيه هم بزودي در متنهاي بعد مشخص ميشود، عجله نكن تنها مجتهد روي كره زمين!
چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۹ - ۸:۲۰ عصر
پاسخ: تشكر!
خودم: مغالطه عيني «فقط من كار ميكنم»!!!!!
مغالطه عيني «ضرورت گمانهزني در رفتار من»!!!
چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۰:۱۴ صبح
پاسخ: شانزده مغالطه است... إنشاءالله در اولين فرصت يك به يك به توضيح اين مغالطات خواهم پرداخت. قصد ندارم مانند آنچه در متن مذكور آمده اينجا قرار دهم. با زباني روانتر و مختصر خواهم نوشت، تا منظور از اين عبارات روشنتر شود. :)
اعظم سادات: موفقيت شما در تمام مراحل زندگي ارزوي من است گذشته وحال شما زير بيرق صاحب زمان مايه مباهات من است اميدوارم اينده اي بهتر از حال داشته باشيد انگونه اي كه رضاي خدا ورسولش را در بر داشته باشد.كسي كه قلب وروحش براي تو وفرزندان دلبندت ميتپد.خواهرت
يكشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۹ - ۶:۰۳ عصر
پاسخ: تشكر :)
khoshroo: سلام عليكم؛
جسارتا پس شماها اون موقع تو بسيج بودين كه دوم خرداد اتفاق افتاد. چي كار مي كردين؟
يكشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۹ - ۲:۳۷ عصر
پاسخ: (: كارهاي خوب! :) يادمه هر روز توي پيشدانشگاهي بحث داشتيم. بچههاي مدرسه دورم جمع ميشدند و ميتينگهاي كوچك، خُب بنده هم نظراتم را ميگفتم و دوستان هم. خصوصاً يادم هست عزتالله سحابي هم قصد داشت در انتخابات 76 شركت كند و مصاحبه و حرفهايش را در مجله ايران فردا خوانده بودم. ما آن موقع نگرانيمان نهضت آزادي بود. سحابي خودش را رسماً سوسيالدموكرات معرفي كرد. يادمه ساعتها درباره او بحث ميكرديم. ما اكباتان بوديم و فضاي شهرك كمتر مذهبي بود. من هم با اوركت، تيپ بسيجي و البته بيشتر اهل بحث بودم و مناظره! البته دو تا كلاش تحويلم بود و شبها ايست و بازرسي گاهي ميگذاشتيم و گاهي هم گشت. خب شهرك نيروي انتظامي نداشت و امنيت منطقه با ما بود. دو دفعه فقط پيش آمد كه تيراندازي كنيم. هميشه دوتاي اول را گاز ميگذاشتيم (بچهها به اشتباه ميگفتند مشقي!) يك دفعهاش يكي از بچهها اشتباهي هوايي زد و يك دفعه هم فكر كنم شب 22 بهمن بود جلوي مسجد جمع شديم و چند تا هوايي در كرديم! غير از اين موارد، ديگر دعوا و كتككاري نداشتيم در پايگاه. در كل دوستان خوبي داشتيم و همگي لارج بوديم! خب پاسختان را گرفتيد اخوي؟! :)