خانههاي قديمي پرطاقچه بودند
همهجايشان
هر طرف را كه نگاه ميكردي
همهسو ميديدي
فضايي كه ميشد چيزي را روي آن گذاشت
حالا هر چه كه ميخواست باشد
از چراغ و لامپا و گردسوز و فانوس گرفته
تا مهر و تسبيح و سوزن و نخ و كتاب
اينجا دربارهاش نوشته بودم
حالا كه «دوچرخه ثابت نگهدار» ساختيم
وسيلهاي خانگي
جايي كه دوچرخه روي آن سوار شود
بدون تكان چرخ بخورد
اين را ميگويم
چوبهايي اضافه آمد
از پانلي كه خريده بوديم
وسايل بهتر ديده ميشود
نخها و ابزارهاي خياطي
وقتي جلوي چشم باشند
روي طاقچههاي جديدمان
گاهي اصلاً يادت ميرود
آنچه كه داري
ايده پيدا ميكني
همينكه ابزار و يراق پيش رويت
ببينيشان
فضاي خياطيمان اكنون پر از طاقچه شده است
بچهها هم در ساخت طاقچهها كمك كردند.
قال أخو رسول الله (ع): «وَ إِنَّهُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِي زَمَانٌ ... كَأَنَّهُمْ أَئِمَّةُ الْكِتَابِ وَ لَيْسَ الْكِتَابُ إِمَامَهُمْ، فَلَمْ يَبْقَ عِنْدَهُمْ مِنْهُ إِلَّا اسْمُهُ وَ لَا يَعْرِفُونَ إِلَّا خَطَّهُ وَ زَبْرَهُ.» (نهجالبلاغه، خ147)
پس از من به زودى بر شما روزگارى رسد كه ... گويى آنان [مردم آن زمان] پيشواى قرآنند نه قرآن پيشواى آنان، از اين رو از قرآن نزد آنان جز اسمى نماند، و از كتاب خدا جز خطّ و نوشته اى نشناسند. (ترجمه انصاريان)