«گفتگو والاترين شيوه ارتباط است»
اخم هميشه لازم نيست
زمان دارد
تا وقتي كه گيرنده صوتي كودك فعال شود
نه دقيقاً گوشها
آنها كه از بدو تولد كار ميكنند
منظورم قدرت مغز بر تحليل امواج صوتي پيچيده است
امواجي شكلدهنده آواها
آواها يعني حرفها
و حرفها كلمه ميسازند
و كلمات جملهها را
زياد طول نميكشد
شايد كودك در يكسالگي به حرف بيايد
ولي
قدرت بر درك كلام را خيلي زودتر كسب ميكند
خيلي قبلتر از اينكه به حرف بيايد
از وقتيكه زبانش را مدام بيرون ميآورد و روي لبهايش ميمالد
من اين را خودم ديدم
تجربه كردم يعني
كودكان از يك وقتي شروع ميكنند به ليسيدن لبهايشان
مدام زبان در ميآورند
صداهاي نامفهوم ميسازند
تجربه من اين است
در اين زمان حرفهاي ما را ميفهمند
اگر نه همه را
تا حدّي
ابزار ارتباطي نخست «تماس» بود
«درد» محور ارتباط
حالا شده است «نور»
از طريق مشاهده با چشمان
وقت تبديل رسيده است
كلام مهمترين ابزار ارتباط خواهد شد
وقتي كودك بتواند حرفهاي ساده ما را بفهمد
«نكن پسرم»
«دست نزن»
بعضي آواهاي سادهتر را ترجيح ميدهند
صداي سوختن پوست دست با آتش را با دهان خود در ميآورند:
«جيزّه»
مهم اين است كه زمان كاركرد هر ابزار را بشناسيم
به موقع منتقل شويم
و پس از انتقال
ابزار قبلي را ديگر به كار نگيريم
اين توهين به فهم كودك است
توهين سبب لجبازي او ميشود
او را آزار ميدهد:
«وقتي من روش جلوتر را ميفهمم، چرا با روش عقبتر با من برخورد ميكند؟!»
وقتي گفتگو ممكن شد
بايستي فقط از ابزار گفتگو براي ارتباط استفاده كرد!
[ادامه دارد...]