بدون فرزند قطع ميشود
بدون شاگرد
آموزش كه نباشد انسان ميميرد
واقعاً ميميرد
باقي نميماند
خود و تمام تلاشهايش
از كروسان شيبابا شروع شد
با پچپچ به اوج خود رسيد
تب نانهايي به شكل خرچنگ
نانهاي كرهايِ لايهاي
از بس تبليغ كردند
آگهيهاي بازرگاني تلويزيوني
ديدم بچهها خوششان آمده
خيلي نرم و خوشمزه
تصميم گرفتم بپزم
دستوري كه از اينترنت پيدا كردم
اولي خيلي خوب در نيامد
دستگرمي بود ديگر
دومي اما خوب
دوست داشتند
خوردند و سپاسگزاري كردند
اما سومي...
مريم بار سوم را پخت
كار مرا ديده بود
دستور را گرفت و عمل كرد
خيلي بهتر
عالي
اصلاً زمين تا آسمان
نسلها تداوم هم هستند
يكي پس از ديگري
نباشند پيشرفت نيست
اگر قرار باشد هر كدام از ما آتش را دوباره اختراع كند
چرخ را مثلاً
چقدر مگر وقت داريم؟
پيوسته درجا ميزنيم
تمدن از آموزش نسلهاي بعد تحقق مييابد
به دست نسلهاي قبل
هر نسلي بايد ادامه باشد
نه تكرار
اما نقشِ ما
نقش والدين
پدرها و مادرها
ما چه آيندهاي براي جامعه خود ميخواهيم؟
چه مسيري را؟
طراحي كنيم
پيشبيني
كافيست كودكان خود را آنطور تربيت كنيم
در جهت اراده و خواست خود
براي جامعه خود
طوري كه مسيري را بروند
كه ما خود به آن نميرسيم
چون وقت كافي نداريم
تا جامعه به جايي برسد كه «ما» ميخواهيم
اگر چه نه در حضور ما
در غياب ما
پيشرفت و توسعه و تمدن اينطور به دست ميآيد!
قال علي بن ابيطالب (ع): «أَ وَ لَيْسَ لَكُمْ فِي آثَارِ الْأَوَّلِينَ مُزْدَجَرٌ وَ فِي آبَائِكُمُ [الْأَوَّلِينَ] الْمَاضِينَ تَبْصِرَةٌ وَ مُعْتَبَرٌ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ؟ أَ وَ لَمْ تَرَوْا إِلَى الْمَاضِينَ مِنْكُمْ لَا يَرْجِعُونَ وَ إِلَى الْخَلَفِ الْبَاقِينَ لَا يَبْقَوْنَ؟ أَ وَ لَسْتُمْ تَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْيَا [يُمْسُونَ وَ يُصْبِحُونَ] يُصْبِحُونَ وَ يُمْسُونَ عَلَى أَحْوَالٍ شَتَّى، فَمَيِّتٌ [فَمَيْتٌ] يُبْكَى وَ آخَرُ يُعَزَّى وَ صَرِيعٌ مُبْتَلًى وَ عَائِدٌ يَعُودُ وَ آخَرُ بِنَفْسِهِ يَجُودُ وَ طَالِبٌ لِلدُّنْيَا وَ الْمَوْتُ يَطْلُبُهُ وَ غَافِلٌ وَ لَيْسَ بِمَغْفُولٍ عَنْهُ؛ وَ عَلَى أَثَرِ الْمَاضِي مَا يَمْضِي الْبَاقِي.» (نهجالبلاغه، خ99)
آيا اگر درست بينديشيد براى شما در آثار پيشينيان عامل بازدارنده اى نيست؟ و در نياكان گذشته شما وسيله بينايى و عبرت وجود ندارد؟ آيا نمى دانيد كه گذشتگانتان باز نمى گردند و بازماندگان شما باقى نمى مانند؟! آيا اهل دنيا را مشاهده نمى كنيد كه صبح و شام حالات گوناگونى دارند: يكى مى ميرد، و بر او مى گريند، و ديگرى مى ماند و به او تسليت مى گويند; يكى در بستر بيمارى افتاده، و ديگرى به عيادت او مى رود، و يكى ديگر، در حال جان كندن است. يكى به دنبال دنيا مى رود، در حالى كه مرگ در پى او در حركت است; ديگرى در عالم غفلت فرو رفته، در حالى كه مرگ از او غافل نيست (آرى!) بدين گونه، بازماندگان به دنبال گذشتگان در حركتند! (ترجمه مكارم)