«واقعاً قالتاقبازيست بچهها»
خيلي ناراحتكننده اصلاً
كمال فريبكاري و نامردي و لامروّتي
بايد براي بچهها توضيح ميدادم
تا بازار را بشناسند
بازار آزاد را
ماركتينگ را
در پرديسانِ قم فروشگاه زدهاند
چهار پنج تا هم
در باقي شهر هم
«افق»
وقتي رفتيم تهران
همين فروشگاهها را ديديم
با بچهها
اما
با نامي متفاوت
«كوروش»
نه نه...
نه متفاوت
بلكه ناقص، نصفه نيمه
«بچهها نگاه كنيد، اسم شركت دو كلمه است؛ افقِ كوروش»
ميدانيد چرا؟!
تا ما را فريب بدهند
در تهران كوروش را بزرگ ميكنند
افق را ريز
در قم
اصلاً كوروش را نمينويسند
فقط روي فاكتورها و سربرگهايشان
«بچهها اين اقتصاد بازار آزاد است»
همگيِ ما را احمق فرض كردهاند
نادان
نفهم
توهين به شعور مخاطب اصلاً
در شهرهاي مذهبي با نام «افق» جذب كنند
در شهرهاي ديگر
با نام «كوروش»
يكجا مذهبگرايي را
جاي ديگر ملّيگرايي
اينها نه مذهب برايشان مهم است و نه مليّت
اگر هر كدام از اين طرفين برايشان مهم بود
همهجا همان را درشت ميكردند
و اگر هر دو
همهجا هر دو را
اين تعارض در رفتار
حكايت از يك علاقه بيشتر نميكند:
آنها جيبهاي ما را دوست دارند
پولهاي ما را
استثمار ما را
اين هنر بازار در دنياي مدرن است!
«قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَدِدْتُ أَنَّ أَخِي فُلَاناً كَانَ شَاهِدَنَا لِيَرَى مَا نَصَرَكَ اللَّهُ بِهِ عَلَى أَعْدَائِكَ. فَقَالَ لَهُ (عليه السلام) أَهَوَى أَخِيكَ مَعَنَا؟ فَقَالَ نَعَمْ. قَالَ فَقَدْ شَهِدَنَا، وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِي عَسْكَرِنَا هَذَا [قَوْمٌ] أَقْوَامٌ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ، سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ وَ يَقْوَى بِهِمُ الْإِيمَان.» (نهجالبلاغه، خ12)
يكى از يارانش گفت: «دوست داشتم برادرم در اين صحنه بود و مى ديد چگونه خداوند تو را بر دشمنانت يارى داد». امام به او فرمود: آيا ميل برادرت با ماست؟ گفت: آرى، فرمود: بى شك با ما حضور داشته، بلكه اقوامى با ما در اين لشكر حضور داشتند كه هم اكنون در صلب پدران و رحم زنها هستند، آنان كه زمانهاى آينده ظهورشان مى دهد، و ايمان به وسيله آنان تقويت مى شود. (ترجمه انصاريان)