سهشنبهبازار كه بوديم يادم افتاد
خاطرهاي از كودكيشان
وقتي كودكي را ديديم
جيغ ميكشيد
چيزي را ميخواست تا پدر و مادرش بخرند
دو نفر را معطّل خود كرده بود
دو آدم بزرگ را
و هر دو
هر دوي آن آدمبزرگها
متحيّر بودند
نميدانستند چه كنند!
رفتار آدمها متفاوت است
والدين
ولي بيشتر
اينطور كه من ديدهام
مادرها دست بچه را ميكشند تا راه بيايد
بلند ميكنند اصلاً از زمين
كودكي كه پاهاي خود را جمع كرده است
تا به زمين بچسبد
تا نيايد
مقاومت كند
پدرها بيشتر ميخرند
خيلي زود
تا خلاص شوند
از جيغي كه آبرويشان را به خطر مياندازد
مريم كنارم بود
برايش تعريف كردم
خاطرهاي از كودكيشان
به هدف اينكه ياد بگيرد:
- ببين دخترم!
يه بار در همين سهشنبهبازار
سيدمرتضي همين كار رو كرد
فقط يك بار
جيغ كشيد و نشست
گريه كرد و شيون
اسباببازياي را ديده بود و ميخواست
«چيكار كردي؟»
- من هم نشستم
كنارش
روي دو پا نشسته بود
من هم روي دو پا نشستم
وسط سهشنبهبازار
وسط عبور و مرور مردم
در گوشش چيزي گفتم
يك رمز بود
كليد كار با كودكان
رمز را كه دريافت كرد
آرام شد
بلند شد و راه افتاد
و تا امروز كه ميبيني
ديگر هرگز لج نگرفته تا چيزي را بخواهد!
مرموز گفتم تا حساس شود
تا بخواهد
تا طلب نباشد كه آموزش تأثير ندارد
يادگيري مقدم بر ياددادن است
رمز آموزش
«چي گفتي بهش؟!»
- بچهها مثل كامپيوتر هستند
رفتارشان خيلي قابل پيشبينيست
خيلي عجيب و غريب نيست
البته اگر الگوريتمهايشان را بشناسي
همه كودكان با كدهاي مشابهي كار ميكنند
همهشان
بدون استثناء
فقط بايد رمزها را بداني
من هم اين رمز را به تو ميگويم
رمزي كه براي سيدمرتضي به كار بردم:
- سيدمرتضي
گوش كن
يه دقيقه جيغ نكش تا يه چيزي بهت بگم
[بچه آرام ميشود، چون ميخواهد بشنود]
من اگه الآن چيزي رو كه خواستي برات بخرم
مردمي كه اين صحنه رو ديدن
ميگن پدر اين بچه چقدر ضعيف و بيچارهست
كه به خاطر جيغ بچهش
مجبور شده اسباببازي براش بخره
من مطمئنم تو دوست نداري كه يه باباي ضعيف و بيچاره داشته باشي
تو دوست داري بابات قوي باشه
الآن به خاطر جيغ و گريهت
دست منو بستي
كاش از اولش آروم در گوشم ميگفتي چي ميخواي
تا تو اين وضعيت بد گرفتار نشيم
حالا
آروم بلند شو و بريم
اگه تا هفته بعد رفتارت خوب بود
دفعه بعد كه اومديم سهشنبهبازار
آروم در گوشم بگو چي ميخواي
اگر تونستم برات ميخرم!
همين
رمز همين است
اما
البته اگر قبلاً دروغ به بچه نگفته باشي
اگر به تو اعتماد داشته باشد
اگر به خاطر آمپول زدن:
«نه آمپولش اصلاً درد نداره، يهو... آخ...»
اگر به خاطر مهد رفتن:
«نه، مهدكودك كه نميخوايم بريم، يهو... واي...»
اگر به خاطر دارو خوردن:
«تلخ نيست كه، بخور ببين چقدر شيرينه، يهو... ايش...»
اگر به خاطر دندانپزشك:
«آمپول نميزنه، دهنتو باز كن، يهو... ويژ...»
راز تربيت كه اساساً «اعتماد» است
اما
پس از اين اعتماد
بايد كودكان را متقاعد كرد
كه
اگر جيغ بكشند و شيون
ديگر نميتوانند به آنچه ميخواهند برسند
نه اينكه چون ما ميخواهيم با آنها بجنگيم
بلكه
به خاطر اينكه ميخواهيم آنها عزيز و گرامي باشند
نزد همه مردم جامعه!
اولاً كه به شخصيت او احترام گذاشتهاي
آبرويش را نبردهاي
كنارش نشستهاي و محترمانه و آهسته سخن گفتهاي
دوم اينكه
فهماندهاي به خاطر خودش است
سر جنگ نداري و در جبهه مقابلش نيستي
در كنار اويي
با اويي
و براي خود او
سوم
اميد دادهاي
اينكه اگر امروز نشد
اگر كوتاه بيايد و عقبنشيني كند
بعداً ميرسد
از دست نميرود
چهارم خط قرمز است
خط قرمز تو را فرا ميگيرد
ميفهمد كه نميشود
نميتواند
محكم بودن تو را درك ميكند
مطمئن ميشود كه از راه جيغ نميرسد
هيچوقت
هيچجا
به هيچ چيز
اين از همه مهمتر است!
شيوه ارتباط درست را ياد ميگيرد
جيغ در نظرش نميشود يكي از ابزارهاي ارتباط با ديگران!
هميشه وقتي وارد سوپر ماركت ميشديم
بچه كه بودند
قبل از ورود
به سه تاييشان ميگفتم:
- توي مغازه يه وقت نگيد اينو ميخوام يا اونو ميخوام
چون اگه كسي بشنوه
ديگه نميتونم براتون بخرم
اگه چيزي خواستيد
يواش در گوشم بگيد!
بچهها تا وقتي نديدهاند
معمولاً نميخواهند
وقتي هم ببينند
فقط همان لحظه است
زود يادشان ميرود
از مغازه كه بيرون بروند!
من اين رمز را يكبار براي هر كودك استفاده كردم
در يكي دو سالگيشان
قفل جيغ و شيون باز شد
رها شد و رفت پي كارش
تعجب ميكنم از اين همه پدر و مادر
كه چطور
حتي گاهي تا ده دوازده سالگي هم
هنوز گرفتار جيغ و شيون كودكانشان هستند
چه برسد به نوجواني و جواني
سن پرخاشگري!
قال مولي الموّحدين (ع): «فَاعْتَبِرُوا عِبَادَ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا تِيكَ الَّتِي آبَاؤُكُمْ وَ إِخْوَانُكُمْ بِهَا مُرْتَهَنُونَ وَ عَلَيْهَا مُحَاسَبُونَ، وَ لَعَمْرِي مَا تَقَادَمَتْ بِكُمْ وَ لَا بِهِمُ الْعُهُودُ وَ لَا خَلَتْ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمُ الْأَحْقَابُ وَ الْقُرُونُ» (نهجالبلاغه، خ89)
اى بندگان خدا پند بگيريد، و به ياد آريد عقايد و آرايى را كه پدران و برادرانتان در گرو آنند، و بر اساس آنها مورد محاسبه حق قرار گرفته اند. به جانم سوگند ميان شما و آنان فاصله زيادى نيست، و سالها و قرنها ميان شما و آنها نگذشته. (ترجمه انصاريان)