بنده خدا 130 هزار تومان درآمد ماهانه دارد
شاهد هم برده
چهار تا
براي دادگاه هم ثابت شده
اما...
دادگاه رأي داده هر سه ماه يك سكه مهريه بدهد
120 تومان هم هر ماه نفقه فرزندان
يك ميليون تومان هم نحله بدهد
تا سه ماه بعد از طلاق هم ماهي 100 تومان نفقه زوجه
رفته اعتراض كه حداقل قسط مهريه را كم كنند
دادگاه تجديدنظر رأي داده:
حالا ميرداماد (!) بايد يك ميليون تومان الآن بدهد
هر ماه هم 350 تومان
و حال اينكه 130 تومان درآمد ثابت دارد فقط!
استدلال دادگاه:
«مضاعف كار كند، نشد قرض نمايد، چرا؟ چون جوان است!»
خدا حفظ كند رهبر ما را
اين شعاركار مضاعف
اگر براي ما آب نداشته باشد
براي دادگاه نان دارد!
و البته براي زوجهي اين دوست صميمي ما... هم آبدارد و هم نان و البته همراه با بوقلمون...! :)
نظرات
نسرين:
پس شعارهاشان چه مي شود؟
خود اين م كه جز خوردن و خوابيدن و .... كه همه بهتر مي دانند چه مي كند.
در اتاق فكرش فكر مي كند چگونه از دين براي ارضاي شهوات خودش و پسرانش استفاده كند.
لعن كم است براي اين پير حقير.
دوشنبه ۲۷ دي ۱۳۸۹ - ۲:۱۱ عصر
پاسخ: از ديدن نظر شما در وبلاگ خوشحال شدم. اميدوارم باز هم بنويسيد، حتي اگر به ضرر زوج بنويسيد. به نظرم طريق انصاف را مراعات ميكنيد و اين مايه خرسندي است. گاهي وقتها خواندن همين نظرات تحمّل پارهاي دشواريها را آسان مينمايد. مؤيّد باشيد!
يك اشنا: زني كه رفتن وامدنش به اذن وصلاح پدرش باشدشايسته زندگي زناشويي نيست
چهارشنبه ۲۲ دي ۱۳۸۹ - ۲:۰۳ عصر
پاسخ: به حق همين است. تشكر!
صبر:
سلام سيد خدا
من طلبه اي ساده ام و بچه جنوب شهر تهرانم و از مال دنيا چيز زيادي ندارم . ولي يك پيكان دارم كه اگز امر داير شود بين بي ماشيني من و زنداني شدن پسر پيامبر حاضرم بفروشمش و به شما قرض بدهم . چون حقيقتا برايم قابل تصور نيست كه سوار ماشينم شوم و در زندان به ملاقات شما بيايم .شماره ام را كه داريد . يك پيامك بزنيد در خدمتم برادر .
چهارشنبه ۲۲ دي ۱۳۸۹ - ۱:۱۹ عصر
پاسخ: :) فداي مرام برادر عزيزم...! سلام اخوي. بزرگواري برادر جان. خداوند وعده فرموده كه نيّت عمل خير را چونان خود ِ عمل اجرت دهد. همين نيّت شما ثواب خيرش را دارد، إنشاءالله. نگران نباش. يكبار هم كار كشيد به آنجا. حكم دادند از دادگاه خاص كه دوست ما برود صد روز ميهمانشان باشد. حتي بنده خدا با لباس شخصي رفت و خود را تحويل داد. حكم را گرفت و آماده رفتن هم شد. وسايلش را جمع و جور كرد. وصيتنامهاش را هم كه چندين سال پيش نوشته بود، جلوي دست گذاشت. تنظيمات چند وبلاگ مختلف را هم طوري قرار داد كه اگر يك هفته به اينترنت متصل نشد، رمز سايت مخصوص آن پير خود به خود علني شود و سايت هم باز شود. در چند سرور مختلف كه اگر يكي را هم بستند، ديگري بازگشايي شود. خيلي كارها را انجام داد. رفت و قرار كه به رفتن شد، دختر آن پير دادگاه را بخشيد. چرا؟ چون اين ديگر آخر بدنامي و ننگشان بود كه اين اتفاق بيافتد! ميداني...؟! وقتي آن بديها و زشتيها با جدّ سادات، حسينبنعليع رفت، ديگر اين اعمال آنچنان قبح پيدا كرده كه هر كه به اين سادگي قساوت كند، پلشتي خود بر اطرافيان عيان نموده! اگر به خاطر چند سكه طلا دوست ما را به زندان بياندازند، مفتضح خواهند شد و پير اين را خوب ميداند، بهتر از من و شما. نگران نباش برادر. حالا چند روز هم غذاي آنجا را بخورند اتفاقي نميافتد، حداكثر سيگاري ميشود و بيرون ميآيد! خداوند جزاي خيرت بدهد برادر. خيلي خوشحالم كرديد. فقط آمدي كمپوت يادت نرود! :) ياعلي
صابر: به غير از كمبود اينترنتش
سهشنبه ۲۱ دي ۱۳۸۹ - ۵:۳۰ عصر
پاسخ: آن هم نعمتي است كه چند صباحي با نداشتن مودم تجربه كردم. خيلي هم آن طور كه فكر ميكنيم نياز نيست، حداقل براي من! :)
صابر:
الان خيلي متاسف شدم كه چرا اعتقاد به كار كردن زن در بيرون از خانه ندارم تا بتوانم به يك مسلمان كمك مالي كنم
قصه نخوريد خدا روزي رسونه توكل كنيد
ان الله مع صابرين.
دوشنبه ۲۰ دي ۱۳۸۹ - ۱۱:۴۲ عصر
پاسخ: نه... مسألهاي نيست... خداوند نه تنها روزيرسان است، قوّترسان هم هست. احساس ميكنم قوّت و توان تحمّل زندان را بدجوري به بنده عطا فرموده است. حالا كه اين پير مطرود نيّت مالياش فوران نموده، بنده نيز ميل پشت ميلهها ماندم غليان نموده! وقتي تنهايي بيرون زندان با تنهايي درون آن چندان تفاوت نكند، كاستي رفاه داخل زندان پسنديدهتر...! تشكر از شما.