- تو كه باز هم اينجايي! دادگاه چه ميكني برادر؟!
حكم طلاق را گرفته بود
ديگر نبايد پايش به دادگاه باز ميشد
تعجبم از همين بود
«اعتراض زدهاند به حكم طلاق
براي دادگاه تجديدنظر آمدهام»
- اعتراض براي حكم طلاق؟!
«دردشان پول است!»
حكم طلاق را ديده بودم
در پست قبلي وبلاگ هم گذاشتم
قاضي از زوجه پرسيده بود
در باب اجرتالمثل
و زوجه گفت «قصد مزد» نداشته براي كار در منزل
خب البته اگر هم ادعا ميكرد
بايد اثبات مينمود
كه از ابتداي زندگي مشترك
قصد دريافت دستمزد داشته است
براي هر كاري كه در منزل انجام داده
قاضي هم در حكم
اجرتالمثل را صفر كرد
و به جاي آن
براي خالي نبودن عريضه (!)
يك ميليون تومان نحله در نظر گرفت
حالا زوجه مدعي اجرت شده
- ادعايش چيست؟ يعني چطور اثبات ميكند؟
«تو كه پدرش را ميشناسي»
- دوباره فتوا داده يا تئوري ساخته؟!
«نه... بدتر از آن... يك اصل فقهي تأسيس كرده!»
نشانم داد:
خندهام گرفت
گفتم: اندك فقهخواندهاي هم بيابي
اين را ميداند كه مبناي اصل در اين امور عرف است
كه او هم به عرف خواسته استناد نمايد
ولي عرف كه اين را نميگويد...
يعني پدرزنت نميداند «كلّ شيءٍ بحسبه»
اگر اين خانم از مادر خودش هم ميپرسيد
به سادگي مييافت:
«كار زنان در منزل در عرف جامعه ايران به قصد تبرّع است»
دهانش را كج كرد و در حالي كه رويش را برميگرداند، با صدايي آرام گفت:
«چرا مادرش... خودش هم ميداند
ولي دعوا سر پول است»
گفتم: برادر اين هيچ... آن جوك آخر خيلي جالب است
«كدام جمله؟»
- اينكه قصد اجرت يا قصد تبرّع قابل كشف نيست
مگر به سوگند خوردن زوجه! :)
گفتم: ولي تو كه به او كاري حواله نكردي
مگر نگفته بودي حتي آب نخواستم بياورد!
بارها گفته بود
از باب ارادتي كه به امام(ره) داشت
و شنيده بود ايشان از همسرش
كار خانه نخواست، حتي يك ليوان آب
گوشت و مرغ را خودش پاك ميكرده
پرده سالن را خودش خريده و دوخته
و پرده اوپن آشپزخانه را
غذا هم ميپخته گاهي...
ميگفت در همين مسير گام برداشت به نيّت امام(ره)
كار خانه از او نخواست هيچوقت
همين بود كه ظرفها تا دو سه روز در ظرفشويي
جاروبرقي ماهي يكبار
و ...
البته ماهي يكبار هم كارگر ميآمد خانه كار ميكرد
همان پيرزني كه دخترش را براي پدرش در نظر داشت زوجه!
گفتم: تو كه دستوري ندادي؟
«دستور را به توقع تبديل كرده
و اصرار دارد كه بنده در دلم توقع داشتهام
اگر چه به زبان نياورده باشم»
اين هم در بخشي از لايحه زوجه بود:
گفتم: برادر! انگار فكر همه جاي كار را كردهاند
«خُب، هم وكيل خوبي دارند،
هم تئوريسازِ توهّمساز شگفتي!»
- چه بگويم...؟! اينجا جملهاي لازم است كه «كره زمين» را شامل ميشود
جايش هم نوشتن در وبلاگ نيست!
گفتم: يك ميليون نحله ديگر تنها نيست، چند ميليون اجرت هم در كنار خود دارد...
حرفم را قطع كرد:
«اين دو نيز تنها نيستند...
اعلام كرده نفقه يك سال را هم ميخواهد
مدعي است اصلاً ناشزه نبوده كه!»
اين تكه آخر را با خنده گفت
من هم خندهام گرفت
خنده در حدّ تركيدن... تو بگو «تيم ملّي»
چند دقيقه فقط ميخنديديم... واقعاً هم خنده داشت! :)
خدا رحمت كند مادران و مادربزرگان ما را... چقدر «زن» بودند!
آدم امروز است كه ارزش و قدر و منزلت آنان را درك ميكند
وقتي اين خبرها را ميشنود، خدا همهشان را رحمت كناد...!
پ.ن. به قانون مدني مراجعه كردم
شگفتا كه ماده مذكور اينچنين بود:
«ماده 337 - شخص كور ميتواند خريد و فروش نمايد مشروط براينكه شخصا بطريقي غيرازمعاينه يابوسيله كس ديگرولوطرف معامله جهل خودرامرتفع نمايد.»
ولي خُب يك ماده عقبتر اين را ديدم:
«ماده 336 - هرگاه برحسب امرديگري اقدام بعملي نمايدكه عرفابراي آن عمل اجرتي بوده وياآن شخص عادتامهياي آن عمل باشدعامل مستحق اجرت خود خواهدبودمگراينكه معلوم شودكه قصد تبرع داشته است.» :)