به نام خدا

در پارسي‌بلاگاخلاق در دادگاه

يكشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۹ - ۸:۰۸ عصر

وقتي قاضي نصيحت مي‌كند :)
اين از آن شاهكارهايي بود كه ديدم
در تمام دوران فعاليت‌هاي حقوقي
اين حكم را آورده بود:

در شگفت بود
پرسيد: آيا چنين رويه‌اي در دادگاه هست
كه در متن رأي نصيحت نمايند؟!

عرض كردم: نه برادر!
اين رويه معمول نيست
ولي نكاتي هست در دادگاه شما
كه قابل توجه است
اولين نكته جالب در دادگاه حضانت فرزند
روشن شدن نادرستي زوجه بود
قاضي عبارت جالبي به كار برد:
«من بهترين و سابقه‌دارترين قاضي اين مجتمع هستم
مشكلات زيادي بين زوجين ديده‌ام
ولي شما هيچ مشكلي نداريد، بي‌دليل به اين‌جا كشيده‌ايد!»
مي‌گفت: بنده خدا، قاضي،
واقعاً به شگفت آمده بود از اين‌كه زوجه به چه دليلي خانه زوج را ترك كرده است
كه يك‌سال است فرزندان را نزد زوج گذاشته
بي‌هيچ دليلي!
قاضي از زوج خواست زوجه را به اشتباهاتش ببخشد
تا باز گردد و مطلب تمام شود
«به خاطرش آوردم دادگاه يك ماه پيش را»
قاضي در دادگاه قبلي نيز نصيحت كرده بود
طرفين را گفت: «همين‌جا به قرآن قسم بخوريد
تا گذشته را فراموش كنيد و الآن به زندگي باز گرديد»
زوج همان لحظه پذيرفت و آماده قسم شد
قاضي رو به زوجه كرد
«من بايد با مشاورينم در ميان بگذارم»
عين عبارتي است كه زوجه گفته است و از دادگاه خارج شده‌اند
«البته الآن منكر هستند»
عجيب است به اين راحتي انكار...

قاضي ماجراي گذشته را به ياد آورد
«اكنون چه؟ مي‌بخشي كه بازگردد؟»
- تو چه گفتي برادر؟
مي‌گويد به قاضي گفته است
از هفت هشت ماه پيش هميشه همين يك شرط را داشته‌ام:
«زوجه به مقداري دروغ در دادگاه گفته است
كه نوشته‌اش سه صفحه بالغ شده
و دو صفحه هم دست‌نوشته دروغ دارد
و آن استشهاديه 16 نفر كه اقوام‌شان به دروغ امضاء كرده‌اند
كتباً بنويسد كه آن‌چه نسبت به شوهر داده در دادگاه كذب است
و برگردد!»
قاضي نوشت و از زوجه خواست كه امضاء كند
زوجه اما با اين‌كه تلويحاً پذيرفته بود دروغ‌گويي را
حاضر به امضاء نشد
و گفت: «فقط بنويسيد: قبول دارم كه شكايت كردنم به دادگاه اشتباه بود، تا امضاء كنم!»

- حالا چرا اين‌قدر اصرار داري به نوشتن؟
داورشان راست مي‌گويد كه نوشته هيچ تضميني نمي‌دهد
«توانايي اقرار به نادرستي را ملاك گرفته‌ام»
مي‌گويد قادر نيست با يك فرد نارسيست زندگي كند
چون به اندازه كافي مازوخيست نيست!
مي‌گويد بايد احراز كند كه زوجه سلامت روحي خود را بازيافته است
و بيماري شخصيتي از او دور شده
و شاخص آن همين اقرار به خطا و نادرستي است!
گفتم: مگر نگفته بودمت كه بيماري شخصيتي درمان ندارد؟! به نقل آن استاد روانشناسي؟!

اين شده كه قاضي در رأي صادره
به شگفتي گرفتار
عجايبي در كار انداخته
«فقط يك اعتراض به قاضي دارم»
- چه؟
او كه مي‌داند فرزندان پيش زوج بوده‌اند يك‌سال
چرا نوشته است: «اكنون در اختيار خواهان مي‌باشد»
انصاف اين بود كه بنويسد:
«اكنون به حكم دادگاه در اختيار خواهان قرار گرفته است»
سه هفته قبل از دادگاه
زوجه با دستور موقت همين قاضي مأمور آورد و بچه‌ها را گرفت!
«اين را از قاضي نمي‌بخشم»
عرض كردم برادر
اگر آن دستور موقت نبود
و بچه‌ها نزد تو بودند
كار بر قاضي دشوار مي‌شد
و صلاحيت مادري زيرسؤال مي‌رفت
و آن دستور موقت آتش تهيه اين حكم حضانت بود
ضرورت داشتن وكيل به همين نكته‌ها بر مي‌گردد، آن‌ها وكيل دارند!

اما در خصوص فتح مكه:
«قَالَ أَبَانٌ وَ حَدَّثَنِي عِيسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّيٌّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَال‌: ...قَدْ عَهِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى الْمُسْلِمِينَ أَنْ لَا يَقْتُلُوا بِمَكَّةَ إِلَّا مَنْ قَاتَلَهُمْ سِوَى نَفَرٍ كَانُوا يُؤْذُونَ النَّبِيَّ ص مِنْهُمْ مِقْيَسُ بْنُ صُبَابَةَ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَعْدِ بْنِ أَبِي سَرْحٍ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ خَطَلٍ وَ قينتين [قَيْنَتَانِ‌] كَانَتَا تُغَنِّيَانِ بِهِجَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَالَ اقْتُلُوهُمْ وَ إِنْ وَجَدْتُمُوهُمْ مُتَعَلِّقِينَ بِأَسْتَارِ الْكَعْبَة...» (بحارالأنوار، ج21، ص131 - كشف‌الغمة، ج1، ص218 - كشف‌اليقين، ص142 - المناقب، ج1، ص208)
رسول خدا(ص) گفته شده ده نفر را نبخشيدند، چرا؟ اين را قاضي بايد پاسخ گويد!


مطلب بعدي: بي هيچ قضاوتي مطلب قبلي: سه ساعت با اساتيد حوزه

نظرات

سلام: آقاي ت كه نگران پر پر شدن بودي بيا ببين بزرگ شدن و جوانه زدن و شكوفا شدن هارو...آدم انرژي ميگيره لذت ميبره...هركس نگران خودش باشه اينها با تلاش و همت راه خودشونودارن ميرن خدارو شكرسه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸ - ۵:۵۷ صبح
پاسخ: خدا را شكر. به حول و قوه خداوند مشكلات حل شده و مي‌شود. از توجه شما سپاسگزارم.
نسرين:

ممنون از راهنماييتان.ما را همين بس.

وقتي اعتماد از بين رود انسان به سختي ها تن مي دهد.

دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۹ - ۳:۰۷ عصر
پاسخ: غرض مطايبه بود... ما براي تمامي بزرگان احترام قائل هستيم. ولي نسبت به بعضي داوري‌ها معترضيم، فقط همين!
نسرين:

تاسف چه سود آن زمان كه هيچ كس حاضر به بخشش نيست؟

من حرص زياد خوردم.ه فقط بر سر زندگي اين خانوم كه بر سر زندگي تمام افراد اين خانواده.اما اينان چشمها و گوش ها را بسته اند و آنچه را پر حقير مي گويد چون نعوذ بالله آيات وحي مي پذيرند.شما كسي را مي تونيد عوض كنيد كه خودش بخواهد.وگرنه سعي بيهوده است.

البته از دعا غافل نشويد.


دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۹ - ۳:۰۳ عصر
پاسخ: واقعاً چرا؟! چرا بايد اين‌طور يك عده انسان مفتون يك انسان ديگر باشند؟! خيلي روي اين موضوع فكر كردم در اين يك‌سال. خصوص كه تجربه داشتم و حس مي‌كردم چگونه است مطلب. اما باز هم برايم ابهام داشت خيلي چيزها. تا اين‌كه افشاگري‌هاي فراري‌هاي سازمان مجاهدين خلق (منافقين) را خواندم... واقعاً پرده‌ها از جلوي چشمم كنار رفت... سرنخ انسان‌پرستي را يافتم... عجيب است. تشكر از توجه شما. راستي بنده اگر نپذيرفتم و آن شرط را قرار دادم، براي اين بود كه زندي با آيات انساني را حقيقتاً ناممكن مي‌دانم. بايد به خدا بازگردند كه بشود دو كلمه با ايشان صحبت كرد، همين. و گرنه صلب نيستم. سه سال قبل هم همين ماجرا را درآوردند و كاملاً فلكسيبل عمل نمودم. شما كه مي‌دانيد. باز هم تشكر از اين‌كه با تشريف‌فرمايي هر روزه‌تان قوت قلب هستيد، جدّي عرض مي‌كنم.
ت: سلام خانم نسرين ببنيد به نظر من اين من نيستم كه فقط بايد حرص بخورد هر كس كه مسلمان است بايد از اين مطلب واقعا متاسف ومتاثر شود كه زندگي يك خانواده مسلمان داره بهم مي ريزه همه بايد متاسف شوند از اين كه سه تا بچه اين وسط مثل گل پرپر مي شوند ان هم سر منيت و غرور و لجبازي من از بعضي از مسايل مطلعم واقعا اين خانم چرا از ... شيطان پياده نمي شه خب اگر بهش دسترسي داريد تشويقش كنيد دست از لجبازي بر داره و به زندگي اش بر گرده از صفر شروع كنه و زندگي اش را از نوع بسازه
من فكر مي كنم حاج اقا اين قدر مناعت طبع دارند كه اصلا حتي مشكلات قبلي را به ياد ايشان نياورند يعني فكر نمي كنم مطمئن هستميكشنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۹ - ۵:۳۷ عصر
پاسخ: تشكر!
نسرين:

لا تجسسو!

اين را نخواستم به صورت عمومي بگذارم.ولي هك كردن ايميل ها گمان نمي بريد دزدي باشد.البته من كه مي دانستم اما....

اگر چون آن پير حقير و خانواده اش سفسطه نمي كنيد.كه آن حرام است و اين نيست.

يكشنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۹ - ۱۱:۴۰ صبح
پاسخ: بنده هيچ عملياتي براي هك يا تجسس انجام ندادم. اين اطلاعات اوليه‌اي است كه هر كس وارد اينترنت مي‌شود از خود برجا مي‌گذارد. نگران نباشيد، بنده اهل آن امورات نيستم، از «ر» بپرسيد، ايشان خوب بنده را مي‌شناسد و مي‌داند به اين اعمال رغبتي ندارم. شما هم بدون اضطراب از همان لپ‌تاپ خود استفاده كنيد. خود را به زحمت نياندازيد، لازم نيست اين‌طور به دستگاه PC‌ پناه ببريد! حداقل مرورگر IE لپ‌تاپ‌تان جديدتر بود و امكان Tab‌ داشت. ولي اين يكي مرورگر خيلي ضعيف است، مشكل امنيتي بيشتري هم دارد. :)
نسرين:

به رخ كشيدن دانشتان در امر كامپيوتر و هك و....چه سود؟

من از ابتداي آشناييمان به علم شما آگاهي داشتم.پس نه تعجب مي كنم و نه پاي پس مي كشم.

وقتي در پاسخ دادن مانديد كار كودكانه ايست كه بيان كني فلاني من ميدانم تو از كدام ويندوز استفاده مي كني و....نه؟

اين مورد را در شما زياد ديدم.اثبات توانايي هايتان در زمانهايي كه نيازي به آن نيست.خداي ناكرده مشكلي كه نداريد؟از همان نظر كه مي دانيد!

پس لا تجسسو چه مي شود؟!!!!

مردان پر ادعاي زمان ما!!


يكشنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۹ - ۱۱:۳۶ صبح
پاسخ: قصد بنده راهنمايي در خصوص سخت‌افزار، نرم‌افزار و خدمات اينترنت در شهر قم بود. براي اين موارد اصلاً تجسّس نياز نيست. همين‌كه آمدم پيام شما را بخوانم، ديدم اين مشخصات نمايش داده شد، به حسب عادت كه غالباً محل مراجعه دوستان براي مشاوره اين امور هستم، نظرم را بيان كردم. قصد بي‌ادبي و بي‌احترامي كه نبود. خب شما از همان امكانات استفاده بفرماييد، براي بنده نفع يا ضرري كه ندارد. ولي انصافاً اين خدمات اينترنتي شما اگرچه رايگان است، ولي واقعاً و واقعاً خيلي كند است، همين! اگر قصد بي‌احترامي داشتم كه نام شما را مي‌نوشتم...! :)
نسرين:

چه جالب با كلمات كار مي كنيد.ابتدا قبول خودشيفتگي زوج و بعد به طريقي ارائه ي خلاف آن!!!!!

در مورد صداقت قاضي سخن نگفتم.مقصود از اينان زوج و زوجه و ....بود و نه قاضي كه من هيچ از ايشان نشنيدم مگر آنچه شما بيان داشتي.
جناب +ت:

خيلي حرص نخوريد خداي ناكرده فشارتان بالا مي رود.

در ضمن آدمي كه خودشيفتگي دارد كه نمي تواند خودش را بشكند.نمونه اش را در اين وب ديده ايد اگر همه را بشناسيد!!!!!!!!!!

شنبه ۲۰ آذر ۱۳۸۹ - ۵:۰۹ عصر
پاسخ: بنده با لپ‌تاپ hp چندان موافق نيستم... دوره ويندوز xp‌ هم ديگر گذشته است! پيشنهاد بنده هميشه Toshiba و فعلاً استفاده از Windows 7 است! اين اينترنت دانشگاه هم كه واقعاً كند است، نه؟!
صدف:

و شايد هم
نمي تواني همه چيز را از دست بدهي براي مردي كه ترا آزار خواهد داد...

جمعه ۱۹ آذر ۱۳۸۹ - ۹:۲۸ عصر
پاسخ: شايد...! پس بايد كه همه چيز را به دست آورَد، با از دست دادن مردي كه شايد هم آزارش ندهد كه هيچ‍، عزيزش بدارد و نازبپرورد! باب شايد را كه بگشايي... دو سو دارد؛ تدبير بايد و انتخاب. گاهي خدا و خرما را با هم نمي‌شود، يكي را بايد فدا كرد. حق انتخاب ولي هست، پدر گذشته است و شوهر آينده، بين گذشته و آينده كدام را برمي‌گزيني، اگر ناچار به انتخاب يكي‌شان باشي فقط؟!
ت: خدا به شما صبر دهد
سه‌شنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۹ - ۳:۵۵ عصر
پاسخ: بي‌صبري كردم... آري... شايد چهار سال ديگر هم مي‌شد صبر كرد، ولي معتقدم «صبر» بايد «اميد» داشته باشد، تا اميد اصلاح هست،‍ صبر بامعنا مي‌شود و اگر اميد برود، خيلي هم صبور باشي، خاصيتي ندارد... كار لغو كني كه چه؟! بالاخره انسان مي‌شكند... صبر «دليل» مي‌خواهد، آن نباشد اين هم مي‌رود! تشكر از دعاي خيرتان :)
ت: از كي خلاف حق زياد شنيديد خانم نسرين اگر به خانم اين اقا دسترسي داريد خب بگوييد اين برگه را امضا كنه و بر گرده سر خانه زندگي اش فكر مي كنم خوانده ان قدر با گذشت است كه ببخشد يا حتي اگر نظر شما اين است كه حق با خانم است به خودش و بچه هايش رحم كند ادم بعضي وقتها خوبه خودش را بشكند رضايت خدا مهم استسه‌شنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۹ - ۳:۰۶ عصر
پاسخ: آن رضايتي كه شما ملاك گرفتيد كه انسان خودش را به خاطر رضايت خداوند بشكند، مربوط به جايي است كه عمل استحبابي باشد. فرض بفرماييد خطا نكرده و اگر به نكرده خويش اعتراف كند مشكل را حل نموده و فتنه‌اي را خوابانده است. خب اين‌جا ثواب فراوان هم دارد و مصداق ايثار هم هست. اما درباره عمل خطايي كه كرده چنين نمي‌شود گفت. مثلاً بنده نسبت به شما دروغي گفته‌ام، اين مصداق بهتان است و تهمت. واجب است بر من كه در حضور همان افراد دروغ را پس گرفته و اصلاح كنم. خلاف اين حرام است و جهنم دارد. اين‌جا بحث شكستن نيست كه نصيحت كنيم: فلاني بيا و خودت را بشكن و ايثار كن! بحث اين است كه: بيا و اعتراف به تهمت كن و خود را از اين جهنمي كه در آن اوفتاده‌اي برهان! اگر از جهنم بيرون كشيد خود را، آن‌گاه زوج مي‌گويد حاضرم با چنين انسان آزاده‌اي بزيم. انسان آزاده كسي نيست كه خطا نكند، عصمت كه خاص اهل‌بيت(ع) است. اگر چه داريد كساني را كه به مرز آن دست يافته‌‌اند از استمرار بر عمل صالح. اما انسان آزاده كسي است كه پس از خطا، شهامت بازگشت و توبه را داشته باشد و مطابق فرمايش حضرت امير(ع) در نهج‌البلاغه، توبه چهار مرحله دارد، يكي از مراحل آن جبران است، جبران حق‌الناسي كه ضايع كرده‌اي و حق‌اللهي كه ادا نكرده‌اي. زوجه اگر بتواند بهتان را پس بگيرد، تازه توانسته از عمل ناصالح توبه نمايد و به جايگاه نخست برسد و زوج مي‌پذيرد كه اين خطا را ناديده بگيرد، اگر چه آب رفته به جوي باز نمي‌گردد. ولي عرض بنده اين است كه بر فرض كه اين عمل را هم زوجه بنمايد، ايثاري رخ نداده و به قول خودمان هنري نكرده است. حداكثر خطاي خود را جبران نموده! البته آن‌چه بنده از زوج مي‌دانم كسي نيست كه سخت بگيرد و عذرپذير است. بنده ايشان را اين‌گونه يافته‌ام. همان‌طور كه در مدارك قبلي پرونده هم مشاهده فرموديد، مشاور خانواده همين نظر را داشت. مي‌گفت آن‌قدر زوج آسان گرفته بود كه زوجه تصور مي‌كرد اين بار هم اگر به قهر برود به سادگي مي‌تواند بازگردد و سهم بيشتري از زندگي مطالبه كند، يعني همان قدرت رياست! عذرپذيري زوج را زوجه نيز چشيده بوده در تمام اين سنوات، لذا تا اين مرحله پيش رفت و باز هم اميد بازگشت داشت. تشكر از بزرگواري شما.
نسرين:

قاضي عبارت جالبي به كار برد:
«من بهترين و سابقه‌دارترين قاضي اين مجتمع هستم
مشكلات زيادي بين زوجين ديده‌ام
ولي شما هيچ مشكلي نداريد، بي‌دليل به اين‌جا كشيده‌ايد!»
فراگير است اين بيماري در اين جامعه!!!!!!!!!!!!

خواهان به همراه فاميلش خودشيفته،خوانده خودشيفته،قاضي هم خودشيفته.چه شود؟؟!!!!!!!!!!!!

خدا به داد ما برسد!
در جواب +ت:

من گمان مي برم قاضي با خوانده آشنا باشد!شايد هم......

ما خلاف حق از اينان زياد شنيديم.

سه‌شنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۹ - ۲:۳۰ عصر
پاسخ: خب اجازه بدهيد فرمايش شما را بررسي كنيم. خواهان يعني زوجه، نظر شما اين است كه زوجه و فاميلش همه خودشيفته هستند، خب اين منطقي است و پذيرفتني هم هست. زيرا سوابق فراواني كه در اين وبلاگ عرضه شده است دلالت بر همين معنا دارد. اما شما مي‌فرماييد كه زوج هم يعني خوانده اين پرونده خودشيفته است، خب اين هم چندان بي‌ربط نيست. شايد همين‌طور باشد. خيلي با نظر شما مخالفت نمي‌كنم، زيرا اثبات عدم آن براي بنده دشوار است. البته خودشيفتگي دو ملاك مهم دارد كه در خوانده خلاف آن ديده شده است. شايد بعداً در ادامه مباحث روانشناسي فرصت شد و آن دو ملاك و شاخص را عرض كردم و خود شما هم توانستيد با آن شاخص بسنجيد و خودشيفتگان را بيابيد. اين را هم فعلاً مي‌گذريم و بنا را بر فرض شما مي‌گذاريم. خوب جمع‌بندي‌اي هم هست. اين‌كه خانواده زوجه را درك كرديد خودشيفتگي دارند، نشان از اطلاع عميق شما نسبت به اين خاندان دارد و از اين بابت سبب سرور است. اما... نسبت به قاضي... واقعاً چگونه به اين حكم رسيديد؟ با اين‌كه اين قاضي بعضي احكامش به نظر حتي بنده هم صحيح نيامد، ولي در صداقت ايشان واقعاً نمي‌توانم ترديد كنم، اخلاق ايشان و رفتارشان حرف ندارد. شما چگونه قاضي را محك زديد؟ شما ايشان را مي‌شناسيد؟ اين را بر شما نمي‌بخشد خداوند كه درباره يك فرد ثالثي كه از او اطلاع نداريد چنين قضاوت ناصوابي بنماييد. شما بايد نسبت به اين مطلب تجديدنظر بفرماييد و حرف‌تان را نسبت به قاضي پس بگيريد. إن‌شاءالله خداوند اين توفيق را نصيب شما بفرمايد.
نتا: ببينيد شما حالا يا اين زن را دوست داري يا نداري يا منفعتت اين است كه با او زندگي كني بيا برو برش گردان در برابرش صبر كن همان كاري كه اقاي دولابي كرد اين امتحان شماست تحملش كني خدا بهت درجه مي ده بچه هات هم اواره نمي شوند سايه پدر بالا سرشان مي ايد شما كه راضي مي شوي با اين همه مشكلاتي كه داره برگرده خب از اين شرط بگذر حالا اگر مي خواهي زندگي كني اين تكه كاغذ نباشهيكشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۹ - ۹:۲۳ عصر
پاسخ: صبر را گفتند بعضي‌ها... انديشه هم كردم در اين باب. دقت كن كامنت‌گذار گرامي. دادگاه يك مشاور را معرفي كرد، يعني ما را معرفي كرد، نامه داد و تحويل دادم و نام ما را ثبت كردند در جلسات مشاوره و دو ماه طول كشيد، هر هفته جلسه. ببينيد هيچ كس به اندازه اين مشاور از زندگي بنده سر درنياوده است، البته شما استثناء مي‌باشيد به دليل اطلاع از مندرجات سايت خانوادگي. در هر صورت آن‌چه در نهايت پيشنهاد كرد طلاق بود. خيلي فكر كردم سر اين موضوع، مي‌دانيد بحث لج‌بازي، يا دوست داشتن يا منفعت نيست. عشق و علاقه را كه بايد فراموش كرد. چگونه مي‌شود اين‌طور رفتار شود با كسي و هنوز از دوست داشتن سخن بگويد. نه،‌ چنين چيزي ديگر نيست كه به ايشان هم عرض شده است. اما نگاه كردم به صبر خدا... ديدم جايي مي‌بخشد كه اميد تغيير دارد، وقتي اميدي نباشد وعده‌هاي سختي هم داده است. مهلت مي‌دهد، چندين مرتبه، ولي اگر عوض نشد مي‌گيرد. تا اميد نباشد به اصلاح، فرصت دادن فرصت‌سوزي است. نه به صلاح زوجين است و نه صلاح فرزندان كه كارشناسان امر مي‌گويند فرزند طلاق بهتر از فرزند دعوا...! بنده اميدوارم اين جدايي و طلاق كه به زودي إن‌شاءالله واقع خواهد شد صلاح همه باشد، هم زوجين و هم فرزندان. آوارگي فرزندان در خانه پر التهاب بيشتر است تا در حضور يك والد و آرامش در كنار آن. مگر آنان كه پدر يا مادر ندارند و در كودكي از دست مي‌دهند دچار معضل مي‌شوند؟! اين پدر يا مادر است كه بايد حقيقت را براي آنان واقعي بنماياند. اين شرط براي شكستن نيست، براي سنجيدن است. زوج بايد بداند اميدي به اصلاح هست يا نيست. دعوا نيست، بلكه انتخاب آينده است. هر انساني وظيفه دارد سهم خود در آينده‌اش را به نيكي ادا كند. نمي‌شود همه چيز را فدا كني براي زني كه دوباره تو را آزار خواهد داد و فرزنداني كه در اين منازعه فاسد خواهند شد و آينده‌اي كه از تو تباه خواهد كرد. اما طلاق در اسلام نعمتي است كه بعضي اديان سابق از آن محروم بودند، مي‌دانستيد؟!
ت: چرا شما وكيل نمي گيري
يكشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۹ - ۹:۱۶ عصر
پاسخ: پول...!
من: ببينيد حالا كه اين دختره عقلش را از دست داده شما كوتاه بياييد
يكشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۹ - ۹:۱۲ عصر
پاسخ: جواب را يك‌جا يك كاسه مي‌كنم و تحويل‌تان مي‌دهم، كامنت نهايي.
لاله: لجبازي و منيت ادم را به كجا مي برد خب دختر يك كاغذ را امضا كن زندگيت را نجات بده چرا اين جوري مي كني مگه تو عقل نداري ؟به بچه هات فكر كن به خودت فكر كردي يك زن مطلقه چه مشكلاتي در جامعه پيدا مي كند؟ خواهش مي كنم اگر اين وبلاگ را مي خواني با اسم مستعار بنويس كه چته ؟چرا اين جوري ميكني ؟خوب حرفت را بزن
يكشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۹ - ۹:۰۶ عصر
پاسخ: اينترنت را به ايشان ياد نداده‌ام... مگر اين‌كه در اين يك‌سال آموخته باشند ؛)
ت: ببينم قاضي با اينها اشنا نيست؟يكشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۹ - ۸:۵۲ عصر
پاسخ: فكر نكنم... بعيد است! نه اصلاً‌ ممكن نيست.
ت: خدايا چه چيزهايي داري بهم نشون مي دي امروز رفته بودم يك حاجيه را ببينم كه شوهرش پارسال شهيد شده جانباز شيميايي بود خيلي دوستش داشتم ادم خيلي پاكي بود زنش تمام خانه را با عكس ايشان يكي كرده همش بيتابي مي كنه حاجي از دهنش نمي افته مي گفت من يك ساعت نمي گذاشتم از ايشان جدا بمانم چون شيميايي بودند 12 سال در خانه بودند واقعا زندگي عالي داشتند يكي اين جوري يكي هم اين طور از كسي حرف شنوي داره كه نصيحتش كنند ؟يكشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۹ - ۸:۴۶ عصر
پاسخ: :(
ت: واي خدا شكه شدم اين زن انسانيت ندارد دلم مي خواد دمه دستم بود اون وقت...يكشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۹ - ۸:۳۸ عصر
پاسخ: :)
بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر19نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1387با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1375نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN