اين سؤال را پرسيده بودم:
از روزي كه پرونده خانوادگيات را به وبلاگ زدم
پرسشهاي بسياري طرح شده
كه پرسشي در اين ميانه شاخص است
آيا زوج توانسته دل زوجه را به دست آورد؟
در اين چهار سال مشترك؟
آيا با او نيكرفتار بوده؟
و جواب او دسته نامهاي بود
و لبخندي بر لب
چون هميشه
ماسبق را در چهار بخش به نظر رساندم
اما اين چند نامه آخري را...
خودش ميگفت راضي است
اما ابا داشتم
عفت كلام را خدشهدار ميكند خُب بعضي واژهها
اگر باقي اين بحث را تأخير انداختم
اين را در نظر داشتم
اما امروز سراغشان را گرفت:
«دست از حمايتمان برداشتي برادر
تو را هم خريدند؟!»
شانهاش را لمس كردم:
نميگويم خريدني نيستم
ولي قيمتم آنقدر بالا هست كه پرداختن نتوانند!
وعده كردم
سه ديگر را هم به عرصه اذهان نهم
و مابقي را بر من بخشيد
كه به همين مقدار بسنده شود
پرسيدم: ابتكاري كه از آن سخن گفتي چه بود؟
اينكه آن «اشتباهنامه» را دريافت داشتي
چه خلاقيت به كار بستي كه ميستايي؟
«دفتري خريدم بغايت فانتزي
و چند خودكار رنگي اكليلدار
از آنهايي كه دختربچهها خيلي دوست دارند
و بوي خوبي هم ميدهد!»
قضيه از اين قرار است
وقتي اقرار زوجه را در نامه قبلي ديد
كه اذعان داشته به درستي زوج
و «چشمبستنهاي» او
و اعتراف به نادرستي پدرزن
و «اشتباه آن مرد بزرگ»
اميدي ايجاد شد در دلش:
«اگر به زبان اقرار نميكند
به نوشتن كه مُقرّ شده»
اين را روزنهاي قرار دهد
كه آهسته شايد به زبان هم منتهي شود
ميخواست «خودشيفتگي» را علاج كند
اگر چه آن روز نام روزش را نميدانست
و با واژه «خودخواهي» از آن ياد ميكرد!
اولين نوشته را زوج مينويسد
به زوجه ميگويد كه مكاني جديد است براي نوشتن
اگر در دفتر قبلي بد نوشتيم
در اين خوب بنويسيم
كلامي عاشقانه
سخنهايي براي اين «قربت»
و رهايي از آن «غربتِ» دو سويه
شعري است كه خود سروده است
ميگويد براي زوجه
كه فضاي جديد گفتماني را ايجاد نمايد
يك پارادايم متفاوت براي كاهش دوريها:
نا اميد كرد زوج را
آنچه زوجه نوشت در صفحه بعد دفتر فانتزي:
ميبينيد تصميم قاطع زن را براي ترك شوهر؟!
آيا جواب آن اين بود؟!
يك نامه ديگر هم هست
در قسمت بعد...
مرتبط: نامهها - بخش اول
نامهها - بخش دوم
نامهها - بخش سوم
نامهها - بخش چهارم
به يك آشنا:
تربيت انسان فقط از انسان بر مي آيد.وگرنه بچه آوردن و به اصطلاح ازدياد نسل شيعه از هركس و ناكسي بر مي آيد.همانطور كه ازدياد نسل صهيون و .....
در اين دنياي وانفسا كه سر بگرداني در دهان گرگها اسيري،در اين روزگار بيرحم كه حتي براي برنامه كودك فرزندانمان هم برنامه ريزي كرده اند ازدياد نسل كاري بس دشوار است و از هر كس بر مي آيد اما تربيت درست اين نسل نه.
پس از اين پير حقير چنين فرزنداني بعيد نمي نمايد.
اين آهنگ ها و خيلي از كارهاي شبهه ناك فقط براي ديگران حرام و شبهه ناك است وگرنه براي ايشان حلال و گواراست.
جالب است استدلال هاشان
به شبنم:
من هم اين آقا را تاييد نمي كنم.چه بسا تا آنجا كه من مي دانم ايشان هم كم اشتباه نداشتند.
اما پدر زنشان (+مادرزن و فرزندان)اعجوبه اي هستند بي نظير.
گفتيد دختر عزيز كرده!!!!!!!!!در اين خانواده اصلا عزيز مفهومي ندارد.در ضمن از من بپرس كه مي دانم اينها آنقدر كه به پسر هاشان اهميت مي دهند دخترشان را نمي بينند.مطمئن باش عزيزكرده نيست اما شايد بي محبتي ها كارساز بوده...........كه در اين خانواده فراگير است.
شخصيت اين پير حقير لجن مال هست ايشون تنها پرده ها را كنار زدند كه به نظرم اين روشنگريها لازم هست.
يكشنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۹ - ۱:۳۳ عصر
يه سوءال برام پيش اومده وقتي اينهمه اسناد و مدارك كامل وجود داره چرا به دادگاه ارايه نميديد كه دوروغ گويي زوجه به قول شما ثابت شود و حق به حق دار برسد و مشكل فرزندان هم حل بشه !!!!!!!!!!
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شما تا حالا هر چي دلتان خواسته گفتيد ونوشتيد. بدون اينكه بدانيد اينهمه افرادي كه به اين مطالب سر ميرنند داراي چه هويتي هستند .چه فرقي به حال شما دارد؟!...
فرض كنيد يكي از اين همه آدمهايي كه به اينجا سر ميرنند حالا يك كمي نزديكتر و يك كمي فاميلتر؟!...
چه فرقي دارد .كه حالا شمايي كه داري پته ميريزي روي آب براي آشنا باشه يا غريبه ؟بستگان باشه يا بي بسته...
اگر براي روشن تر شدن قضيه ميتونه مفيد باشه .كافيه.
و همچنين يه آشناي خيلي آشنا
"تنها مجتهد روي زمين "
آيا ايشون همچنين ادعايي كرده اند كه شماها مرتبا انرا لق لقه دهانتان قرار داده ايد .يا اين بافته ذهن ناتوان خودتان است .
"انسان"
شما خودتان هستيد كه آنرا براي ديگران ميخواهيد؟
پس چرا الان راه بازه و جاده دراز
آن موقعي كه يك هفته اي سر و ته قضيه بهم رسيد جاده دراز تبود
اگر آن موقع فكر ميكردند والان اين همه دردسر و قضيه وجود نداشت و اين قدر هم مهملاتدسر هم نميكردند
انشالله كه شما "خرد و حقير " نشوي .
شما چطوري عقده هاي خود را تخليه ميكني؟!
با لجن مال كردن شخصيت ديگران؟!...
خوب شد كه اينترنتي هست/وبلاگي هست /جاي بازي هست ...
كه شماها كمي از عقده ها و اختلالات رواني خود را تخليه كنيد وگرنه معلوم نبود كه از فشار اين موارد چه ميكرديد.يا خود را حلقه آويز ميكرديد يا وسط خيابان ميپريديد
خوبه كه اين سايت و وبلاگ به خيلي ها هم جرات و زبان و شخصيت داده تا بتونن عرض اندامي كنند وسري تو سرها در بيارن و حرفهاي را بزنند كه شايد خيلي وقت است آنها را پنهان كرده اند و نتوانستن آنرا به زبان بيارن
خوب شد كه راحت شدند از آن همه فكر و درون ريزي و خودخوري و غيبت
و حالا دچار شدند به ياوه گويي و تهمت
چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۱:۴۸ صبح
ببخشيد
كسي را كه گفتم دماغش باد داره اصلا جناب پدر زن نبود كه زودي تو هوا ميقاپيد و هر چي هم خودتون ميخواد به آن اضافه ميكنيد
بلكه منظورم كلا و كاملا به خود شما بود
كه خود را منزه از هرچيزي ميدانيد
خيلي اوج ميگيريد و هي چي را هرجور كه خودتون ميخوايد ميبينيد و تفسير ميكنيد
چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۵۳ صبحموضوع اين نامه كه مي گوييد چيست؟ سيد محمد مهدي كيست اقاي مير باقري منظورتان است جريان نامه اي كه مي گوييد چيست نظر ايشان در مورد قضيه ي شما چيست
سهشنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۹ - ۹:۴۷ صبحخانم م ما ادرس جيميل را داديم اما انگار شما مطلبي نداشتيد
سلام عزيزم
من هم در همان موسسه دوست شما بودم و شش ماه بيشتر است كه همسرم تركم كرده .ظاهرا عام البلواست اين بازيها در آن موسسه كذايي كه فرزندان اعضايش تمام در توهم خود در جمع برتر بيني گرفتارند .به دوستتان كه زماني دوست من هم بود سلام برسانيد و بگوييد "الصبر مفتاح الفرج" .گرچه پدر زن ايشان حق استادي به گردن بنده هم دارند ولي من در اين ماجرا حق را به ايشان نمي دهم چون اين دوست شما كه هم شهري ما هم هست را مي شناسم. به دوستتان بگوييد اگر بخواهي پرچمدار انقلاب فرهنگي شوي بايد بلا كشي صبورانه را وجهه همت خود كني كه اين تازه اول اين ماجراست . به دوستتان بگوييد خيال نكند فقط او از اين مشكلات دارد كه همه دارند . يكي خود من كه همسايه ي ديوار يه ديوار پدر زن اين عزيزم . يه دوستتان بگوييد من دركش مي كنم ولي ما پيرو آن پيامبري هستيم كه پرچم " اليوم يوم المرحمه"را در فتح مكه بالاي در خانه اعدا عدو خويش كوبيد كه ثابت كند " الله اعلم حيث يجعل رسالته"به دوستتان بگوييد من هم در آن فتنه كذايي خون خوردم و طرف استاد ميرباقري را گرفتم ولي به نظرم بايد برخي مطالب را از اين وبلاگ حذف كنند كه خدا هتك حرمت دشمنانش را هم نمي پسندد . كه خانه امام سجاد پناهگاه آل مرواني شد كه در زيارت عاشورا به لعن آنها نشسته ايم.به دوستمان بگوييد من هم در همين امتحان ايشانم امروز .اما همواره بايد به ياد داشته باشيم " الا و لا يحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر " .به دوستتان بگوييد منزل من منزل ايشان است و قدوم مباركش توتياي چشمم اما مصايب ما در برابر مصايب حضرات معصومين بيشتر به گردو بازي كودكان شبيه است ...
دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۹ - ۶:۳۱ عصرراستي اين پشت سرم گريه نكن شعر ((علي عبدالمالكي)) است
استعداد نداشت از خودش شعر بگه؟؟؟؟؟؟
از قبل هم كه برنامه ريزي كرده و اهنگهاي مناسبتي هم كه گوش ميكرد! از دختر تنها مجتهد روي كره زمين بعيده!!!!
دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۹ - ۳:۳۵ عصر
سلام سركار خانم شبنم خانوم!
من فقط يه كلمه ديدم خيلي برام جالب بود!! ((عزيز كرده))
اون جناب آقاي تنها مجتهد روي كره ي زمين(!) به جاي اينكه بياد ((عزيز كرده)) تربيت كنه تحويل جامعه بده بهتر بود زحمت ميكشيد
(( انسان )) تربيت ميكرد تحويل جامعه ميداد!!!!
حالا هم كه راه بازه و جاده دراز! حالا كه كسي جلوشو نگرفته پس چرا زودتر همه چيزو تموم نميكنه؟؟؟؟
مشكل اينجاست كه اين اقاي تنها مجتهد روي كره زمين(!) نميخواد ديگران بفهمن كه چقدر عدم همكاري دامادش باعث ((حقارت)) و ((خرد شدن)) ايشون شده...
خب هركسي هم عقده هاشو به نحوي بروز ميده ديگه! ايشون هم با خراب كردن زندگي دخترش و سه تا بچه كوچولو حقارت و عقده هاي رواني حاصل از عدم پذيرش عقايدش توسط داماد رو بروز ميده...
دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۹ - ۳:۰۴ عصرمن هميشه گفتم
كسي كه دماغش باد داره نميتونه (يعني تحمل نداره )كه بقيه را ببيند يك وقتي باد دماغش مي تركه كه بامبي همه جاصدا كنه .
كه چه مفتضح بشه؟!
دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۹ - ۸:۰۷ صبحاين را خيلي وقت است كه نوشتم ولي (آخر فصل گرم)ولي الان ميذارم روي سايت.شايد با حال و هواي داستان رندگي در ؟آن موقع باشد!
گاهي خدا انقدر به آدم فرصت ميده تا نامه عملش را حسابي سياه كنه و جايي پر نكرده نداشته باشد
اصلا به ذهنتان خطور دادي كه اين دختر عزيزكرده را كه بين آن همه پسر هم تك است را چطوري بدست آوردي؟
از اعتمادو اعتقادي كه پدر و برادرش بهت داشتند ...
كه حالا بعد از اين همه راه و اين همه وقت ياد نزاع و لجبازي با پدرزن بيفتي او را به تمسخر بگيري و به استحضاء بكشاني و شهيد به خيال خام خود لگد مال كني
جنگ دو ابرقدرت است ؟بتازيم تا ببينيم كي كم مياره وكي گنده تر است؟
امان امان از اين همه خود بيني...
خيلي هم خوب است كه همه خصلتهاي خود را به طرف مقابل نسبت بدهي خوبه...
از كجا معلوم كه اين به اصطلاح خود شيفتگي مال خودتان نباشد
و شايد هم شيزوفرني و ...
دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۹ - ۸:۰۳ صبح
بايد رفت /بايد ماند /بايد چشم فرو شست/بايد منتظر بود /بايد منتظر ماند /بايد جگر خون كرد /بايد دل پاك كرد/ بايد ... شايد...