انتخاب نام براي فرزند سوم كار دشواري بود
محاسبات زيادي بايد انجام ميشد
خيلي مهم بود تكراري نباشد
در اقوام درجه اول و دوم
مقياسي را در نظر داشتم
كه نبايد در آن حوزه كسي با آن نام باشد
نام براي آن است كه شناخته شوي
و تكرار در قلمروي كه ارتباط مرسوم تعريف مينمايد
سؤال دوم را مقدمهچيني ميكند
در طراحي سايت ميگويند
كاري كنيد كاربر با يك يا دو كليك به مقصد برسد
اگر نامش را بردم
نبايد كسي بپرسد: «كدامشان؟»
اين شد كه فهرست بلندبالايي در ذهنم رسم كردم
وقت زيادي نداشتم
پنج ماه به آمدنش بيشتر نمانده بود كه خبرش را به ما رساند
بچه زرنگي بود و نميخواست پدر و مادرش زود باخبر شوند و به زحمت افتند!
بايد نامهاي زيادي را كنترل ميكردم
اساتيد و اساطين و شيوخ و فقهاي عظام شيعه را ملاك قرار دادم
از مرحوم كليني ره آغاز كردم و شيخ مفيد و طوسي و سيدرضي و...
سيدمرتضي فقيه عظيمالشأن خودمان
شاگرد عزيز شيخ مفيد
برادر بزرگ و بزرگوار سيدرضي مؤلف نهجالبلاغه
كه نسب ايشان هم مثل خودمان به امام موسي كاظم (عليهالسلام) ميرسد
انتخاب نهاييام شد
براي فرزندي كه تصاويرش را مشاهده ميكنيد
براي فرزندي كه اميدوارم آخرين نباشد :)
نظرات
طلبه: لحن نقد طلاب برايم جالبه!
در عين ادب نقد مي كنند؛
البته برخي هاشان!
شما هم در قالب ان شاءالله چنين باشد ب مستدل بودن مطالب اشاره فرموديد. .
بله ان شاءالله خداوند ياري كند
جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ - ۶:۴۸ صبح
پاسخ: علماي ما اين لحن را از لسان روايات برگرفتهاند؛ جايي كه «فعل مضارع» دلالت بر «امر» دارد. مثلاً از حضرت (ع) پرسيدهاند: كسي كه فلان نحو در نماز شك كرده چه كند؟ حضرت (ع) ميفرمايند: نمازش را اعاده ميكند! اين دلالت «مضارع» بر «طلب» و ايجاب تكليف، به گمانم، اين سلوك را در اساتيد ما پديد آورده و به ما آموزش داده شده است. حقيقت امر اينكه «جدال» اگر احسن نباشد، مفيد نيست، «مراء» ميشود و مخلّ هدايت و آنكه مقدسات من و شما برايش مقدس نيستند، تنها با دليل و استدلال هدايت ميشود. گروهي هم از منكران هستند كه اهل هدايت نيستند اساساً، يعني حتي پس از دريافت ادله هم سعي در انكار دارند، اين افراد «دانسته» انكار مينمايند. هر گروه متقابلاً رفتار متناسب را ميطلبند. اميد كه دنبالهرو حضرات (ع) باشيم و لسانمان ليّن باشد. تشكر از نظر لطف شما.
طلبه: خيلي برام جالبه! دقت كرديد ك تاريخ وقايع و حوادث زندگيتون رو بر اساس فرزندانتون و تولدشون و... ميديد؟! در پيام قبلي نوشته بوديد" آخرين باري ك آمدم انزلي فرزند اولم شش ماهه بود"
معلومه بسيار بسيار اهميت دارند براتون. . نميدونم شايد براي همچو مني ك از نعمت پدر آنطور ك بايد محروم بودم يك مقدار نامانوس بياد
ولي در كل حس خوبيه ك حس پدرانه يك پدر رو ميخونم
قلمتون آرام بخشه
ب مطالب منم سر بزنيد؛ قلم و مركبي هر چند كم رنگ داريم. .
پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴ - ۶:۱۲ صبح
پاسخ: صحيح ميفرماييد. البته ناخواسته است. يعني آدم در به يادآوري وقايع، ناخودآگاه تلاش ميكند تاريخ حوادث را از روي آنچه به خاطر دارد تعيين نمايد. آن لحظه كه مينوشتم، تنها تاريخ دقيقي كه خاطرم بود ششماهگي دخترم بود. سال و ماه و اينها را بايد محاسبه ميكردم تا پيدا كنم. همانطور كه فرموديد اين به «حساسيتها»ي انسان باز مي"گردد. هر چيزي كه براي بشر «مهم» باشد، شاخص محاسبات تاريخياش قرار ميگيرد. خودم به اين نكته در كلامم توجه نكرده بودم، نخستين چيزهايي كه به خاطرم آمده بود را نوشتم. از التفاتي كه ايجاد فرموديد سپاسگزارم. إنشاءالله هميشه موفق و در پناه حق باشيد. به مطالب شما سر زدم. مباحثات مفصلي كه در كامنتها روي داده بود را ديدم. وفّقكم الله. ياعلي
راميان:
سلام
كلا جالب مي نويسيد!
بايد سر فرصت بيام بخونم نوشته هاتون رو.
منتظرم
ياعلي
جمعه ۳۰ دي ۱۳۹۰ - ۸:۵۲ عصر
پاسخ: سلام، تشكر. سر فرصت بياييد :)
غريبه: نميدونستم مساله ايميل رو جدي مي گيرين من فقط شوخي كردم هر چند كه مار گزيده هستم ولي ميدونم اينقدر بيكار نيستين و وقت ارزشمندتونو از سرراه نياوردين كه ..........به هر حال ببخشيد و مرسي كه پاسخ ميدين
دوشنبه ۲۷ تير ۱۳۹۰ - ۳:۴۷ صبح
پاسخ: كلاً نسبت به مارگزيدگي نظري ندارم.
غريبه: چرا پاي شريعت رو وسط كشيديد پس ؟ جواب درست درمون مي خواستم من به نوبه خودم احقاق حق مي كنم اون يه بحث جداس خواهش مي كنم همه رو باهم قاطي نكنيد ديگه
يكشنبه ۲۶ تير ۱۳۹۰ - ۳:۴۴ عصر
پاسخ: يك مطلب كلي: شريعت يك حداقل دارد و يك حداكثر، حداقل آن همان تكاليف است، واجباتي كه بايد انجام شود و محرماتي كه بايد ترك گردد، حقوقي كه تأديه آن لازم است. اما حداكثر آن «اخلاق» است. پروردگار وقتي حق قصاص را براي خانواده مقتول بيان ميفرمايد، بلافاصله تذكر ميدهد كه بخشش بسيار نيكوتر است. اين يعني طيفي از افعال وجود دارد، حداقل افعال ما تكاليف و اداي حقوق شرعيه است و حداكثر همان اخلاق است كه در حقيقت حداكثري ندارد، هر چه بيشتر گذشت و كرامت در زندگي باشد، انسان مقام بالاتري از معنويت كسب ميكند. جايگاه آدمها در بهشت هم از همين اخلاق تعيين ميشود. پس اگر بحث از شريعت طرح شده، توجه دادن به حقوق و تكاليف حداقلي بوده است. يعني خداوند پدر را ملزم كرده و از او عهد گرفته و او را مكلف نموده كه نام نيكو براي فرزند انتخاب كند و اگر فرزند بزرگ شد و از نام خود ناراضي بود، اين ننگ بر پدر است و عقوبت نيز براي پدر خواهد بود. حال اينكه چرا خداوند اين تكليف را بر عهده پدر نهاده است جاي بحث دارد و مطلبي است عليحدّه. اما آن قرآن باز كردن مربوط به قبل از ازدواج بوده، هدف هم انتخاب نام نبوده كه استخاره براي ازدواج بوده است. خيلي از مباحث نوشته شده در آن پست وبلاگي نيز جنبه ادبياتي داشته و عبارتپردازي است و نه اينكه انسان بتواند همه تكاليف خود را از دوش بردارد و به استخاره واگذارد. ديديد كه به شوخي نوشته شده: خوب شد كه سوره جن نيامد! ايميل نيازي نيست و همين فضا براي صحبت كفايت ميكند. اما نسبت به اينكه بنده ميتوانم ايميل ديگران را استخراج كنم، نميدانم اين مطلب را از كجا به دست آوردهايد. اگر چنين چيزي گفته شده شوخي بوده و واقعاً آيا فكر ميكنيد در توان بنده باشد؟! مشورت را هم فراموش كنيد، زيرا آنكه خودش تهِ چاه است چگونه ميتواند ديگري را از چاه بيرون كشد! :)
غريبه:
سلام
ولي شما لاي قرآن رو باز كردين سوره مريم اومده يعني اين حق رو از خانم گرفتين ....كاري كه همسر بنده با من كرد...هيچ وقت ازش نميگذرم هيچ وقت من يه دختر ناز 2 ساله دارم همه وقتم رو وقفش كردم بي هيچ منتي... مي تونسم ادامه تحصيل بدم مي تونسم سركار برم تا دوسالگي اين بچه من مي تونسم ارشدم رو بگيرم كاري كه خيلي از مادرهاي مثلا فداكار مي كنن و بچه رو ميذارن مهد يا پيش ديگران ولي من مي خواستم از وجود خودم بهره ببره گرمي وجودش رو حس كنم وقتي صداش مي كنم يه حالي ميشم باور كنيد جناب موشح دست خودم نيست نميتونم دل خودمو راضي كنم الان هم همسرم براي بچه دوم خيلي راغبه ولي من ديگه نيستم نميخوام وقتي فرزندمو صدا مي كنم چشمام پر از اشك بشه نميخوام ديگه ....بچه رو به خاطر اسمش نميخوام ميخوام شوهرم يه مقدار با من همراه بشه قرآن رو فقط براي استخاره زدن و اسم انتخاب كردن ميخواد البته يه مواقعي هم ميخونه !!!! مي ترسم ايميلمو وارد كنم دوست داشتم در مورد اين قضيه راهنماييم مي كردين اگر به طور غير مستقيم يه كامنت تو بخش عمومي بزارين ممنون ميشم البته از شما بعيد نيست شايد ايملمو هم پيدا كردين من خيلي رك هستم ببخشيد
يكشنبه ۲۶ تير ۱۳۹۰ - ۳:۳۹ عصر
غريبه:
ببخشيد حتما بابا بايد واسه بچه اسم انتخاب كنه مادر هيچ حقي نداره ديگه؟خواهش مي كنم اگر پاسخ ميدين به كامنت من پاي دين و شريعت رو وسط نكشيد ميخوام فقط اينو بدونم آيا اين حق مادر نيست كه نه ماه سختي رو تحمل ميكنه حداقل سهمش انتخاب نام نيكو براي فرزندش باشه ؟!
زن عشق مي كارد و كينه درو ميكند, او مي زايد و تو برايش نام انتخاب مي كني, او درد مي كشد و تو نگران از اين كه بچه دختر باشد (اين قسمت شامل حال شما نميشه)او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي مي بيني, او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر؟(دكتر علي شريعتي)
يكشنبه ۲۶ تير ۱۳۹۰ - ۶:۰۲ صبح
پاسخ: خوبه كه با مشورت هم اسم انتخاب كنند. هميشه اخلاق و مهرباني از گرفتن همه حقوق عرفي و شرعي بهتر است! :)
غريبه:
سلام شك داشتم تا اينجاي داستان كه شكم برطرف شد ولي چرا اينطوري نوشتين آخه !!!؟؟؟؟يه كم بهم برخورد حقيقتش آدم وقتي ميخونه اول هنگ ميكنه بعد وسوسه ميشه كه بقيشو بخونه نهايتا احمق فرض ميشه مثل من ....به هر حال خدا حفظ كنه فرزندانتون رو انشاءالله همون طور كه دلتون ميخواد تربيتشون كنيد و از صلحا باشند ولي فاصله سنيشون خيلي خيلي كمه واي ما توي يه دونه مونديم خيلي شما خجسته دل هستين به خدا
يكشنبه ۲۶ تير ۱۳۹۰ - ۵:۴۵ صبح
پاسخ: :)
ييهه ننففرر: پس كي زنتو طلاق دادي ؟
يكشنبه ۵ تير ۱۳۹۰ - ۴:۵۶ صبح
پاسخ: دو ماه پيش!
ناصحين۸۹: مردم شناسي قم..سخني از دكتر فياض..به روزيم
يكشنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۹ - ۵:۳۷ عصر
پاسخ: هماره به روز بادا نصايحتان!
م ح:
پروردگارا : دستانم خاليست و دلم
پر از آرزوهاي دور و دراز!
تو را سوگند به بزرگيت .
يا دستانم را توانا كن يا دلم را
از آرزوهايم خالي گردان...
*******************
سلام
براش اسپند بريزين البته براي هر سه تاشون . ماشاءالله ، خداحافظش باشد . اميدوارام كه بهترين روزهاي زندگيش را شاهد باشيد .
راستي از بچه ها چه خبر ؟
پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۹ - ۷:۰۵ عصر
پاسخ: تشكر... خدا همه كوچولوها رو حفظ كنه و نعمت داشتن پدر و مادر رو ازشون نگيره. تشكر از لطف شما. خدا رو شكر... من از بيخبري راحتترم تا از خبرهاي بد! :)
مرجان:
ماشا... چه چشماي درشتي داره! و ايضا چه لپايي!به گمونم ايشونم اون ژن تپلي و دارن!كه هرچي مي كشيم ما از همين ژنه ميكشيم!!!
پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۹ - ۵:۲۵ عصر
پاسخ: ماشاءالله...! راست ميگيد، بعضي وقتا چشمغرّه كه ميره ديگه هيچي...! ولي خداييش خيلي فكر كردم چشاش به كي رفته، فقط خدابيامرز عزيزجان يادم مياد. شايد ژن چشاش مال ايشون باشه. البته بعضي از فاميلاي باباش هم بچگيهاشون چشاي درشتي داشتن! ؛) اما ژن تپليش دسترنج مادر منه كه همچين بهش رسيده اينطوري شده! :)
ت:
خيلي
نازه
خدا
بهتون
ببخشدش
پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۹ - ۲:۳۸ عصر
پاسخ: تشكر!