به نام خدا

در پارسي‌بلاگكالمعلقه

شنبه ۲۷ شهريور ۱۳۸۹ - ۶:۴۲ صبح

«وَ لَن تَسْتَطيعُواْ أَن تَعْدِلُواْ بَينَ النِّسَاءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ  فَلَا تَميلُواْ كُلَّ الْمَيْل فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَة...» (نساء:129)
اين آيه را گفت كه مبناي استنادشان بوده است
پيامكي خبر داده‌اند

و ترجمه‌اش از ترجمه الميزان:
«شما هرگز نمى‌توانيد در بين چند همسر عدالت را (به تمام معنا يعنى زائد بر مقدار واجب شرعى) رعايت كنيد، هر چند كه در آن باره حرص به خرج دهيد پس (حداقل آن يعنى مقدار واجب را رعايت كنيد) و به كلى از او اعراض مكنيد كه بلاتكليفش گذاريد و اگر اصلاح كنيد و تقوا پيشه خود سازيد و در نتيجه از گناهش درگذريد و به او ترحم كنيد بدانيد كه درگذشتن و ترحم صفت خدا است»* (ترجمه الميزان، ج5، ص156)

اين آيه را استفاده كرده‌اند
كه بايد زن را طلاق دهد
و مي‌گويند:
اگر چه ده ماه است خانه پدر رفته
ولي نبايد شوهر با طلاق ندادن زن را بلاتكليف بگذارد!

از ترجمه علامه طباطبايي مطلب روشن است
ولي شأن نزول را از برگزيده تفسير نمونه ملاحظه كنيد:
«نقل شده كه: رافع بن خديج دو همسر داشت يكى مسن و ديگرى جوان (بر اثر اختلافى) همسر مسن خود را طلاق داد، و هنوز مدت عدّه، تمام نشده بود به او گفت: اگر مايل باشى با تو آشتى مى‌كنم، ولى بايد اگر همسر ديگرم را بر تو مقدم داشتم صبر كنى و اگر مايل باشى صبر مى‌كنم مدت عدّه تمام شود و از هم جدا شويم، زن پيشنهاد اول را قبول كرد و با هم آشتى كردند. آيه شريفه نازل شد و حكم اين كار را بيان داشت.» (برگزيده تفسير نمونه، ج‌1، ص458)

و در ادامه، تفسير آيه را در كنار آيات قبل چنين بيان مي‌نمايد:
«عدالت شرط تعدّد همسر! از جمله‌اى كه در پايان آيه قبل گذشت و در آن دستور به احسان و تقوى و پرهيزكارى داده شده بود، يك نوع تهديد در مورد شوهران استفاده مى‌شود، كه آنها بايد مراقب باشند كمترين انحرافى از مسير عدالت در مورد همسران خود پيدا نكنند، اينجاست كه اين توهّم پيش مى‌آيد كه مراعات عدالت حتى در مورد محبت و علاقه قلبى امكان پذير نيست، بنابراين در برابر همسران متعدد چه بايد كرد؟ اين آيه به اين سؤال پاسخ مى‌گويد كه «عدالت از نظر محبت، در ميان همسران امكان پذير نيست، هر چند در اين زمينه كوشش شود» (وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ). در عين حال براى اين كه مردان از اين حكم، سوء استفاده نكنند به دنبال اين جمله مى‌فرمايد: «اكنون كه نمى‌توانيد مساوات كامل را از نظر محبت، ميان همسران خود، رعايت كنيد لااقل تمام تمايل قلبى خود را متوجه يكى از آنان نسازيد، كه ديگرى به صورت بلاتكليف درآيد و حقوق او نيز عملا ضايع شود» (فَلا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوها كَالْمُعَلَّقَةِ). و در پايان آيه به كسانى كه پيش از نزول اين حكم، در رعايت عدالت ميان همسران خود كوتاهى كرده‌اند هشدار مى‌دهد كه «اگر راه اصلاح و تقوا پيش گيريد و گذشته را جبران كنيد خداوند شما را مشمول رحمت و بخشش خود قرار خواهد داد» (وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً)» (برگزيده تفسير نمونه، ج‌1، ص460)

ولي دوست ما كه زن دوم ندارد
ادامه داد و گفت:
خُب از اين آيه و تفسير آن چه مستفاد است؟ آيا مي‌توان بر آن‌چه خواسته‌اند استدلال كرد؟
مطلب در خصوص تعدّد زوجات است يا خروج زوجه از منزل زوج؟
سؤال اين است:
آيا زني كه منزل شوهر را قريب يك‌سال ترك كرده، جهزيه را برده، مهريه را اجرا گذاشته، بچه را هم براي شوهر، امر شده است كه شوهر بايد او را طلاق دهد تا بلاتكليف نماند؟! پس «طلاق خُلع» براي چه تشريع شده؟

اين توضيحات را به او دادم
پس از آن‌كه پيامك را برايم خواند
كه نشاني اين آيه به عنوان سند مدعا ذكر شده بود
در نهايت عرض كردم
توجه به آيه بعد از آن بسي جالب‌تر است:
«وَ إِن يَتَفَرَّقَا يُغْنِ اللَّهُ كُلاًّ مِّن سَعَتِهِ  وَ كاَنَ اللَّهُ وَاسِعًا حَكِيمًا» (نساء:130)
«و اگر زن و شوهر از هم جدا شدند، خدا به گشايشگرى خود هر دو را به وسيله همسرى بهتر بى‌نياز مى‌كند و گشايشگرى و حكمت صفت خدا است» (ترجمه الميزان، ج 5، ص 157)

با اين بيان تلاش كردم او را راضي كنم برود و دادخواست طلاق را پي‌گيري كند.
«در اين آيه اشاره به اين حقيقت مى‌كند: اگر ادامه همسرى براى طرفين طاقت‌فرساست، و جهاتى پيش آمده كه افق زندگى براى آنها تيره و تار است و به هيچ وجه اصلاح پذير نيست، آنها مجبور نيستند چنان ازدواجى را ادامه دهند، و تا پايان عمر با تلخ كامى در چنين زندگى خانوادگى زندانى باشند بلكه مى‌توانند از هم جدا شوند و در اين موقع بايد شجاعانه تصميم بگيرند و از آينده وحشت نكنند، زيرا «اگر با چنين شرايطى از هم جدا شوند خداوند بزرگ هر دو را با فضل و رحمت خود بى‌نياز خواهد كرد و اميد است همسران بهتر و زندگانى روشنترى در انتظار آنها باشد» (وَ إِنْ يَتَفَرَّقا يُغْنِ اللَّهُ كُلًّا مِنْ سَعَتِهِ). «زيرا خداوند فضل و رحمت وسيع آميخته با حكمت دارد» (وَ كانَ اللَّهُ واسِعاً حَكِيماً). ما قدرت بى‌نياز نمودن آنها را داريم زيرا «آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است ملك خداست» (وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ). كسى كه چنين ملك بى‌انتها و قدرت بى‌پايان دارد از بى‌نياز ساختن بندگان خود عاجز نخواهد بود» (برگزيده تفسير نمونه، ج‌1، ص461)

* مطلب نقل شده به صورت كامل كپي شده است، حتي داخل پرانتز نيز از منبع است.


مطلب بعدي: آزار براي طلاق مطلب قبلي: عيدت مبارك!

نظرات

نسرين:

مهر مادري.وا‍ةي زيباييست چه در كلام و چه در مفهوم.

مهر مادري همان ذره اي از مهر خداوند به بندگانش نيست؟

مهر مادري در وجود هر زني هست اما بايد شكوفا شود.نقش تعليم و تربيت(محيط)در اين شكوفايي تاثير بسزايي دارد.چگونه انتظار داريد از اين زن زماني كه مادرش چنين نبوده و نيز پدرش!

نديده و نمي داند.وقتي پدرش مي گويد محبت وجود ندارد!!!!!!!توقع مهر مادري داشتن از دختر چنين پدري عجيب نيست.

شما كه از دنباله روها ي اين پير حقير بوديد چگونه ندانستيد؟

يكشنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۹ - ۱۰:۰۱ صبح
پاسخ: بله. تربيت بسيار مهم است. نقش پدر و مادر هم در تربيت دخترشان مشهود است. شما احاطه اطلاعاتي خوبي به جزئيات دروني اين خانواده داريد. تشكر.
نسرين:

در شگفتم از اين همه تقوا و استفاده ي بهينه از قرآن و احاديث،آيات و تفاسير!!!!!!! بالاخره شما به كدام راهيد؟؟

به شرع؟!

پس چرا آن زمان كه طلب مهريه مي شود از شما و بچه ها را به عهده ي شما مي گذارند و جهيزيه را مي برند آن قدر شاكي هستيد؟؟!!!! در آن زمان نمي توانيد از احاديث استفاده كنيد يا نمي خواهيد؟چرا كه به ضرر شماست.

به عرف؟؟!!!

پس چگونه زن دوم و صيغه و متعه را پسنديده مي بينيد كه در عرف ما بسيار منفور است؟!در اين جا شرع به كارتان مي آيد؟!

در شگفتم از تمام آنها كه لباس مقدس اسلام را به تن مي كنند و در آيات و احاديث جستجو و آنجا كه به نفعشان باشد از آيات نتيجه مي گيرند و آنجا كه به ضررشان باشد به دل خود عمل مي كنند و به عرف روي مي آورند!و شگفت زده مي شوند كه چرا همسرانشان از دستورات دين كه حقوقي برايشان قائل شده بهره مي برند.فقط مردان حق استفاده از آن را دارند؟

در قانون جمهوري اسلامي بعد از طلاق نگهداري بچه ها به عهده ي پدر است.گران آمد بر شما؟!!! چرا؟

در قانون جمهوري اسلامي (كه آيات مربوط به آن نيز هست)مهريه حق زن و عندالمطالبه است و براي آن حدود(سالهاي زندگي)مشخص نيست.يعني دقيقا پس از جاري شدن خطبه ميتوان آن را طلب كرد.پس شما هم اعتراف كرديد نميتواند مهريه را از راه اصليش بگيرد!آنچه حقش است را؟!

مردان متشرع روزگار ما!چرا آنجا كه جهيزيه را برد و بچه را گذارد فقط شگفت زده شديد!جهيزيه كه از آن خود اوست و مرد در آن دخالتي ندارد.و نديدم آيه اي يا حديثي كه به آن استناد كنيد ولي آنجا كه به قهر به خانه ي پدر رفت حديث آورديد،از پيامبر اسلام(ص) همو كه لباسش را بر تن كرديد و آنجا كه به نفعتان است از سخنانش بهره مي بريد.

خداوند همه مان را به راه راستش هدايت كند.

شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۹ - ۴:۰۲ عصر
پاسخ: از شجاعت بياني شما خرسندم! :) تنها يك زن در اين خانواده با اين شجاعت مي‌شناسم كه البته نامش آن‌چه نوشته شده نيست! اگر توجه به مطلب نوشته شده بفرماييد، نه به استرداد جهزيه اعتراض شده است و نه به طلب مهريه. در باب جهزيه شگفتي از بابت «نبود حس مادري» است، آن‌جا كه غريبه‌ها توجه به فرزند دارند و التفاط مي‌كنند، اما مادري كه شايستگي اين واژه متعالي را از دست داده، جهيز را مي‌برد حال اين‌كه فرزند در تاب حركت مي‌كند، نه تنها توجه ندارد كه حتي يك نگاه به كودك نمي‌نمايد. مي‌دانيد چقدر تلاش شد كه ايشان با فرزندان ملاقات كند، حتي پيغام از طريق آشنايان داده شد، ديديد كه آقاروح‌الله چه گفت!؟ در باب مهريه نيز ايشان مازاد بر 24 سكه‌اي كه دريافت كرد را بخشيد و حتي مكتوب داد و سياهه نوشت. اعتراض به اين خلف در هبه است كه شكايت كرد نه فقط به 86 سكه كه ادعاي 110 تا را داشت در دادخواست! مي‌خواهيد آن نيز روي وبلاگ قرار گيرد؟! هر سندي را كه لازم بدانيد ارائه مي‌كنم تا از پشت‌صحنه اين نمايش مطلع شويد. مي‌دانم كه بعضي داده‌ها نادرست در اختيار شما قرار گرفته است. مسأله‌اي نيست، همه را بپرسيد و داده‌هاي صحيح را تحويل بگيريد، نه چون من مي‌گويم پس صحيح است، نه... خودتان خط دختر و پدرش را مي‌شناسيد، خودتان بخوانيد و قضاوت كنيد.
بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر19نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1387با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1375نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN