يك فلوچارت است كه روند ايجاد يك نسخه جديد از نرمافزار را نمايش ميدهد. نرمافزاري كه ميتواند از ۱۸ سرويس و ۲۹ ميكروسرويس استفاده كند.
كار پرزحمتي بود. كارفرما گفت برنامهنويسي را پيدا كرده كه مشغول كدزدن شده است. گفتم بر چه اساسي؟ گفت بر اساس توضيحات او و متن خلاصهاي كه نوشته است. متن را ديدم. ميدانستم با اين مختصر قطعاً برنامهنويس اشتباه ميرود. اشتباه كه نه، بلكه به مسيري كه ميشناسد. مسيري كه ميدانستم خواسته كارفرما نبود. اين شد كه نمودارهايي را طراحي كردم.
من ميدانستم كه كارفرما يك سايت نميخواهد، يك سايتساز هم نميخواهد. يك نرمافزار مفصل ميخواهد كه قادر است خود را تكثير كند. يك نرمافزار كه روي يك سرور نصب ميشود، ولي اجازه ميدهد به مدير ارشد كه براي هر مشتري يك نسخه از سايت فعال كند. البته ظاهرش اين است كه يك نسخه است، در حاليكه فقط يك كاربر مدير انتخاب ميشود و تعدادي ابزار به او متصل ميگردد. حالا وقتي آن مدير به سامانه وارد ميشود، محيطي كه ميبيند دقيقاً همان امكاناتي را دارد كه خريداري كرده است.
من اين خواستههاي كارفرما را ميدانستم و ضمناً ميدانستم كه برنامهنويس اينها را نميداند و كدهايي كه دارد ميزند دور از خواسته اوست. پس اين نمودار را كشيدم و دادم كارفرما و او هم نشان پيمانكار داد. پيمانكار هم زد زير كل پروژه و گفت اين نرمافزار نيست، بلكه خودش يك پلتفرم براي توليد نرمافزار است! يك چيزيست مثل شيرپوينت كه اصلاً ارزش طراحي و نوشتن ندارد! پروژه هم تعطيل شد، به لطف زحمتي كه من كشيدم. :)
نظرتان را شخصاً ميخوانم. پس آنچه ميپنداريد ذيلاً بنگاريد لطفاً، به قصد اصلاح اشتباهاتم:
مفيد
جمعه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۲