استفاده از رايانه محدود است
در خانه ما
از كودكيشان
چون بيشتر براي بازيست
نبايد كه افراط كنند
رايانه زمانسنج داشت
دو سه ساعت در روز روشن ميشد
محدوديت
اساس تنازع
دعوا گاهي اتفاق ميافتاد:
«نوبت منه»
«نه، نوبت منه»
شكايت
به نزد من ميآمدند
گاهي فراموش كرده دفعه قبل كه بازي كرده
داد و هوار راه ميانداختند
- خب بچهها
من رايانه را خاموش ميكنم
هر وقت كه توانستيد مسأله را «حل» كنيد
روشن ميشود!
اعتراض اگر ميكردند
- ببينيد!
اگر شما سر بازي با رايانه دعوا كنيد
معنايش اين است
آنقدر وابسته به بازي شدهايد
كه
توان توافق با هم را از دست دادهايد
اين يعني خطر
اين يعني بازي دارد روي شما اثر ميگذارد
بازي نبايد منشأ دعوا باشد
بازي براي شادي و خوشحاليست
اگر غير از اين شد
ناگزير ميشوم حذفش كنم!
چه شد؟
نتيجه اين سختگيري
مدتها گذشته
«توانايي حلّ مسأله» پيدا شده
حالا
سر هر چيزي كه دعوايشان ميشود
مثلاً همان رايانه:
سيدمرتضي: «نوبت منه، اول من اومدم»
سيداحمد: «نه، نوبت من بود، دفعه قبل تو بازي كردي»
+ «بابا، سيداحمد نميذاره بازي كنم»
= «صبر كن! بيا خودمون حلّش كنيم، بابا بياد كامپيوترو خاموش ميكنه»
+ «خب پس نوبت منه»
= «قرعهكشي ميكنيم»
+ «باشه»
= «هر كي مث مريم بيـــــــــــــــــاره...»
توانايي حلّ مسأله تمرين ميخواهد
يك مهارت است
هر انساني لازم دارد
براي
ورود به جامعه
كودكان ما بايد ياد بگيرند مشكلات خود را حل كنند
بدون نياز به واسطه!
كتب أميرالمؤمنين (ع): «أَمْسِكْ عَنْ طَرِيقٍ إِذَا خِفْتَ ضَلَالَتَهُ، فَإِنَّ الْكَفَّ عِنْدَ حَيْرَةِ الضَّلَالِ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ الْأَهْوَالِ» (نهجالبلاغه، ن31)
در راهى كه از گمراهى در آن بترسى قدم منه، زيرا حفظ خويش به هنگام سرگردانى بهتر از اين است كه آدمى خود را در امور خطرناك اندازد. (ترجمه انصاريان)