تا مجري آمد
مريم كه ديد
اين جمله را به من گفت:
«حيف كه قدش كوتاست، وگرنه اينو برات انتخاب كرده بودم!»
خيلي مادرانه حرف زد
اين شد كه تعجب كردم!
ماجراي ازدواج است
بچهها گاهي پيشنهاد ميدهند
بيشتر مريم
از خيلي سال پيش
پيشنهادِ همسر براي پدر!
شبكه را عوض كه كردم
خانم مجري كه آمد
از مريم پرسيدم:
«اين قدش بلنده، اينو پسند نكردي؟!»
قصد شوخي داشتم
و گرنه كه پسند خودم نبود
و مريم با بيتمايلي پاسخ داد:
«خب... اين شايد ازدواج كرده باشه!»
چند وقت پيش هم فروشگاهي رفته بوديم
خانمي چادري متصدّي بود
كمي كه دور شديم
مريم زيرگوشي پرسيد:
«ببين حلقه نداره؟»
- يه انگشتر داره، شايد به جاي حلقه استفاده كرده باشه. چطور؟
«خيلي خانم خوبي به نظر ميرسه آخه!»
- از چه نظر؟
«رفتارش خوبه، ميخنده، مهربونه»
- دختر گلم!
نبايد زود قضاوت كرد
بيشتر آدمها در محيط كار مجبور هستند خوشرفتار باشند
بايد در محيط خانه ديد چه رفتاري دارند
از روي ظاهر نميشود فهميد!
چقدر خوب است
اينكه
جرأت دارند اينطور صحبت كنند
با بزرگتر خود
من اين جرأت را به آنها دادم
فرصت
از كودكي
اجازه دادم نظر خود را بگويند
محترمانه
نقد كنند
پيشنهاد بدهند
اصلاً سؤال ميكردم و ميكنم
مدام نظرشان را
ميخواهم تا بگويند
اصرار دارم تا نقد كنند
مسئولين بايد اينطور باشند
جرأت بدهند
فضا ايجاد كنند
بخواهند
ما هم
بايد بتوانيم با بزرگان خود اينطور راحت باشيم
تا
بتوانيم دوستشان باشيم
دوست باشيم با آنها
دوست بداريمشان
كمكشان كنيم
پيشنهاد و انتقاد
و گرنه
فاصله ميافتد
بين ما و بزرگانمان
فاصلههاي زياد
شكافهاي پُرنشدني
اگر
ناگزير باشيم با هزار پيشوند و پسوند صدايشان كنيم!
«حضرت مستطاب»، «آيت الأرض و السماء»، «حجت خداوند بر مسلمانان»، «مقام عالي»...
قال مولانا أميرالمؤمنين (ع): «إِنَّ مِنْ أَسْخَفِ حَالاتِ الْوُلَاةِ عِنْدَ صَالِحِ النَّاسِ أَنْ يُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ وَ يُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَى الْكِبْرِ، وَ قَدْ كَرِهْتُ أَنْ يَكُونَ جَالَ فِي ظَنِّكُمْ أَنِّي أُحِبُّ الْإِطْرَاءَ وَ اسْتِمَاعَ الثَّنَاءِ وَ لَسْتُ بِحَمْدِ اللَّهِ كَذَلِكَ، وَ لَوْ كُنْتُ أُحِبُّ أَنْ يُقَالَ ذَلِكَ لَتَرَكْتُهُ انْحِطَاطاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ عَنْ تَنَاوُلِ مَا هُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنَ الْعَظَمَةِ وَ الْكِبْرِيَاءِ» (نهجالبلاغه، خ216)
از بدترين و سخيف ترين حالات زمامداران نزد مردم صالح اين است كه گمان برده شود آنها دوست دار تفاخرند و كار آنها را بر نوعى برترى جويى حمل كنند، من خوش ندارم كه اين فكر در ذهن شما جولان كند كه مدح و ستايش را دوست دارم و از شنيدن آن لذت مى برم. من بحمدالله چنين نيستم و به فرض كه من (به مقتضاى طبيعت بشرى) مدح و ثنا را دوست مى داشتم، آن را به سبب خضوع و تواضع در برابر خداوند سبحان ترك مى كردم. خداوندى كه با عظمت و كبرياييش از همه سزاوارتر براى ثنا و ستايش است. (ترجمه مكارم)