بزرگ كه ميشوند
مستقلتر
بايد هم باشند
تنها بروند و بيايند
مسير مدرسه را
اما نه بدون آموزش
نكاتي را يادشان دادم:
از راههاي خلوت نرويد
مسير هميشگي
شلوغي امنيت است
اگر دوستتان گفت از اين ور
يا تا فلان مغازه
هرگز
دوست مدرسهاي مالِ مدرسه است
مالِ خيابان نيست
داخل گوشي موبايل
يا تبلت ديگران
هرگز نگاه نكنيد
بچههاي مدرسه
در مدرسه اجازه ندارند بياورند
بيرون شايد
چيزهايي هست كه اگر ببينيد به شما آسيب ميزند
روح و روانتان
زياد هم شده
خود را از خطر گوشيهاي هوشمند حفظ كنيد
حرف كسي را گوش نكنيد
مثلاً بگويد پدرتان مرا فرستاده
گفته بيايم دنبال شما
يا هر شخص ديگري
كودكان را معمولاً به اين روش ميدزدند
اگر به شما تنه زدند
زياد به شما نزديك شدند
كسي به شما دست زد
سريع فاصله بگيريد
بعضي آدمها بيمارند
انسان سالم به حريم شما نزديك نميشود
ساديسم يا ماليخوليا يا مازوخيسم يا پدوفيلي
اگر چه معني اين واژگان را نميفهمند
اما با دقت
گوش ميكنند و ميپذيرند
در خيابان ندويد
آرام عبور كنيد
تا راننده خود را با شما هماهنگ كند
دويدن فرصت را از او ميگيرد
سبب تصادف ميشويد
و از همه مهمتر
تند راه برويد
در مسير
انساني كه مقصد دارد تند راه ميرود
آهسته نرويد
شل و وارفته
اين يك علامت است
يك نشانه
يك فرصت است
آسيبپذيري را سادهتر ميكند
آنهايي كه آرام راه ميروند بيشتر مورد طمع هستند
كسي با تندروها كاري ندارد!
قال الأمير (ع): «وَكانَ اَهْلُ ذلِكَ الزَّمانِ ذِئاباً ... وَ اَوْساطُهُ اُكّالاً، وَ فُقَراؤُهُ اَمْواتاً، وَ غارَ الصِّدْقُ، وَ فاضَ الْكَذِبُ، وَ اسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّةُ بِاللِّسانِ، وَ تَشاجَرَ النّاسُ بِالْقُلُوبِ، وَ صارَ الْفُسُوقُ نَسَباً، وَالْعَفافُ عَجَباً» (نهجالبلاغه، خ107)
مردم (توانمند) آن روزگار همچون گرگ، و ميانه حالشان طعمه، و نيازمندانشان مرده خواهند بود، راستى ناپديد شود، و دروغ فراوان گردد، مردم به زبان اظهار دوستى، و به دل دشمنى كنند، فسق عامل نسبت، و عفّت باعث شگفتى شود. (ترجمه انصاريان)