سر همهمان رفته است
همين كلاه
از همان ابتدا
همه جهان امروز
از روزي كه بانك باز شد
آدام اسميت از بانكهاي اسكاتلند نام ميبَرد
اولين جايي كه اسكناس رواج يافت
يادداشتي كه گواهي بدهي بود
بدهي بانك به حامل
آدمي كه يادداشت را حمل ميكرد
تورّم از همينجا پيدا شد
ركود هم
همه بيماريهاي اقتصادي
نه فقط ما
كه همه جهان
حتي اوليها
باور كنيد
حتي در آمريكا
در آمريكا سكه نقره رايج بود
مانند اينها
روي همه آنها نوشته است يك دلار
از جنس نقره
فهرست سكههاي آمريكا در اين نشاني هست
حدود 26 گرم نقره
با خلوص 90 درصد!
بعد چه شد؟!
خزانهداري آمريكا به مردم «يادداشت» داد
همان كه ما ميگوييم اسكناس
آنها ميگويند Note
به اين شكل
چند عبارت مهم در آن به چشم ميآمد
نخست اين:
«گواهي نقره»
و نام خزانهداري
و اين عبارت عجيب:
IN SILVER PAYABLE TO THE BEARER ON DEMAND
قابل پرداخت به صورت نقره با درخواست حامل
يك وزارتخانه است
دولتيست
گواهي بدهي داده دست مردم
تا سكههاي نقره را جمع كند
گفته پس هم ميدهم
اصلاً اين عين سكه نقره
با همان ارزش
هر وقت اين كاغذ را آوردي
هر كه بودي
در وجه حامل چك كشيده است
با اين تعهد
من پرداخت ميكنم
همان مقدار نقره كه مشخص شده است
سكههاي 26 گرمي يك دلاري
اما چه شد؟!
كلاه سر مردم رفت
چطور؟!
حدود صد سال پيش
سيستم بانكي آمريكا تغيير كرد
دولت كنار كشيد
به بخش خصوصي واگذار شد
و يادداشتها
به صورت نامحسوسي تعويض گرديد
اسكناسهاي جديدي به اين شكل:
آري
ظاهراً مثل قبلي هستند
ولي صبر كنيد
چيزهايي تغيير كرده است
با دقت ببينيد:
ديگر ننوشته است «گواهي نقره»
به جاي آن «فدرال رزرو» آمده است
اينجا معرفي شده
صبر كنيد
آن عبارت پايين دلار هم حذف شد
كدام؟
همانكه نوشته بود قابل پرداخت به صورت نقره!
بله
ماجرا همين است
اتفاقي كه در تمام جهان افتاده است
دو نوع اسكناس متفاوت
به عنوان دو مرحله از استثمار مردم
تعهدي كه تخلف شده است
بدهيها را ببينيد:
اول قرار بود اسكناس معادل طلا باشد
يا نقره
بعد اين قرار عوض شد
بدون اينكه مردم با خبر شوند
باور ميكنيد مردم خود آمريكا هم بياطلاعند؟!
اين آقاي آمريكايي تلاش ميكند تا مطلب را توضيح دهد
براي مردم كشور خودش
[دانلود فيلم]
حالا دلار واقعي چند است؟
يعني يك سكه نقره كه نام آن دلار بوده است؟
هجده دلار!
يعني وقتي دولت آمريكا تعهد خود را پس گرفت
دو نوع دلار پيدا شد
دلار اصلي
و
دلار قلابي
دلار اصلي همان 26 گرم نقره است
و دلار قلابي
كاغذيست كه اسمش دلار است
همين!
اين يك سكه يك دلاري است
در اينجا
براي فروش به قيمت كاغذي
ليست قيمت سكهها را ببينيد
با مقدار متفاوتي از نقره در هر كدام
و وزن مختلف
ولي همه دلار آمريكا
اينجا
خب چه ربطي به ما دارد؟
اين كلاه سر آمريكاييها رفته است
يك روز
يك جمله را
از روي يك كاغذ برداشتند
و زير قول و قرارشان زدند
به ايران چه؟!
خب در ايران هم همين بلا سرمان آمد
اين اولين اسكناسهاي ايرانيست
توسط بانكي در لندن چاپ و منتشر شده
به عبارتهاي بالاي اسكناس توجه كنيد:
«فقط در طهران ادا خواهد شد»
«فقط در يزد ادا خواهد شد»
PAYABLE AT YEZD ONLY
و بعدتر
اين عنوان را خلاصهتر كردند
يعني از معناي اصلي انداختند
حذف كردند يعني
فقط «طهران»
ژانويه 1896
صد و بيست سال پيش
(امتياز تأسيس بانك شاهنشاهي را براي شصت سال به يك يهودي آلماني داده بودند)
وقتي يك تومان نوشتند روي كاغذ
معادل ده هزار دينار بود
اصلاً تومان به معناي ده هزار
سكه يك توماني چقدر ارزش داشت؟
همان زماني كه اسكناس شد؟
اسكناسي كه وعده داده شده بود
قابل تبديل به سكه يك تومانيست
ادا ميشود يعني
اين يك سكه يك تومانيست
حدود سه گرم وزن دارد
طلا با عيار 900
هم عيار با سكه تمام بهار آزادي
يعني 90 درصد طلاي خالص
يعني به چه قيمت؟!
امروز طلا با اين عيار به قيمت گرمي 310 هزار تومان فروخته ميشود
بنابراين چنين سكهاي
حدود 900 هزار تومان قيمت دارد
يعني چه؟!
مطلب ساده است
روزي كه پدران ما سكههاي خود را تحويل دولت دادند
البته كه پدران ما با سكه دينار و قِران معامله ميكردند
كه واقعي بودند
يعني فلز ارزشمند در آنها بود
طلا يا نقره
وقتي تحويل دادند
و كاغذ گرفتند
بانك متعهد شد
عهد بست
قول داد
قرار گذاشت
كه در برابر هر اسكناس يك توماني
سه گرم طلاي 90 درصد بدهد
هر وقت كه آنها بخواهند
هر وقت كه حامل اسكناس
آن را به بانك باز گرداند
اما امروز
براي گرفتن سه گرم از اين طلا
بايد 900000 عدد اسكناس يك توماني بدهيم
به كه
به همان بانك
اين عجيب نيست
يك كلاه بزرگ و گشاد نيست؟!
بعد از دوره قاجار
كلاً هيچ جملهاي روي اسكناسها نوشته نشد
بانك ملي ايران
و سپس بانك مركزي
مسئول انتشار اسكناس
ديگر تعهد خود را به خاطر نياوردند
جالب است بدانيم
اسكناسهاي ما تا همين چند وقت پيش در خارج از كشور چاپ ميشد
تازه پس از انقلاب
سال 1361
چاپ آزمايشي اسكناسهاي 20 توماني در ايران آغاز شد
و از سال 1367
بانك مركزي ايران خودش اسكناس چاپ ميكند
و در سال 1381
كاغذ اسكناس هم در ايران توليد ميگردد
يعني چه؟
ريش و قيچي دست خودشان است
خود صاحبان بانك
هر وقت كه بخواهند
كافيست برق دستگاه را متصل سازند
و دگمه روشن را...
ولي اين نكته را فراموش نكنيم
كلاهِ گشاد دقيقاً اينجاست
اينكه ما تعهد بانكها را فراموش كرديم
خواستند كه بكنيم
و آنها
تعهد خود را عمل نكردند
كافيست ماده يك قانون پولي و بانكي كشور را بخوانيد
مصوّب سال 1351
نوشته است:
الف - واحد پول ايران ريال است. ريال برابر صد دينار است.
ب - يك ريال برابر يكصد و هشت هزار و پنجاه و پنج ده ميليونيم 0.0108055 گرم طلاي
خالص است.
يعني چه؟!
يعني هر يك گرم طلاي خالص تقريباً 100 ريال است
ده تومان خودمان
باور كردني نيست
اين قانون مربوط به پنجاه سال پيش است
در اين پنجاه سال
ارزش ريال 90 هزار برابر كم شده است!!!
اين قانون هنوز معتبر است
و در سايت بانك مركزي
براي همين سال 1397 هم
همين قانون
با همين عبارات
و البته با اصلاحاتي
قرار گرفته است
هنوز هم همان ماده يك در آن ديده ميشود
طلا گرمي 100 ريال!
اما پس از الف و ب
يك قسمت ج هم در اين ماده يك وجود دارد
همان قسمتي كه ما را بيچاره كرده:
ج - تغيير برابري ريال نسبت به طلا به پيشنهاد بانك مركزي ج.ا. ايران و موافقت وزير امور اقتصادي و دارايي و تأييد هيأت وزيران و تصويب كميسيونهاي دارايي مجلس شوراي اسلامي ميسر خواهد بود.
يعني هر وقت كه بخواهند
اسكناسهاي موجود در جيب ما را
كم ميكنند
از آن ميدزدند
بانك يعني همين
اساساً همين قانوني كه مشاهده ميفرماييد!
تصويب بند ج ماده يك قانون پولي اساساً يك تخلّف است
يك فريب
يك دغلكاري
دزدي آشكار از عهدي كه در روز آغاز با مردم بسته بودند!
يك سؤال؛
از خودم پرسيدم چرا «كميسيونهاي دارايي»؟
اولاً يك كميسيون
ثانياً
اصلاً كميسيون دارايي وجود ندارد
كميسيون اقتصادي داريم
جواب را در نسخه اصلي قانون يافتم
مصوّب همان سال 1351
آنجا دو مجلس را ذكر كرده بود
«تصويب كميسيونهاي دارايي مجلسين»
مجلس شوراي ملي
و مجلس سنا
يعني اينقدر قانون پولي ما كهنه است
حتي در حدّ عبارات!
در هر صورت
اين همان كلاهِ خيلي خيلي خيلي گشاديست كه سر ما رفته است
سر همه مردم دنيا
همه آنهايي كه پدرانشان سكههاي طلا و نقره را به بانكها امانت دادند
و كاغذ يادداشتي به نام اسكناس دريافت كردند
همهمان باختهايم
كه زندگي خود را در اختيار بانكها قرار دادهايم!
اقتصاد از همين نقطه زمين ميخورد
ما از همين نقطه آسيب ميبينيم
انقلاب از همين نقطه در معرض خطر است
چنين اقتصادي، مقاومتي نيست!